فال گرفتن از آثار ادبی، از باورهای کهن این مرز و بوم است. در گذر زمان ساکنان این خاک به ادیبانی که گمان میبردند بهرهای از کلام حق دارند رجوع میشد. با این حال، اما در گذر زمان تنها تفال به حافظ در فرهنگ عامیانه ما باقی مانده است.
میفکن بر صف رندان نظری بهتر از این
بر در میکده میکن گذری بهتر از این
در حق من لبت این لطف که میفرماید
سخت خوب است ولیکن قدری بهتر از این
آن که فکرش گره از کار جهان بگشاید
گو در این کار بفرما نظری بهتر از این
ناصحم گفت که جز غم چه هنر دارد عشق
بروای خواجه عاقل هنری بهتر از این
دل بدان رود گرامی چه کنم گر ندهم
مادر دهر ندارد پسری بهتر از این
من چو گویم که قدح نوش و لب ساقی بوس
بشنو از من که نگوید دگری بهتر از این
کلک حافظ شکرین میوه نباتیست بچین
که در این باغ نبینی ثمری بهتر از این
شرح لغت: رود به ضم اول فرزند؛ گرامی صفت رود/ نبات: به فتح اول رستنی و گیاه موصوف آن
تفسیر عرفانی:
بر شیفتگان دوست؛ نگاهی بهتر از این بینداز و از در میخانه با توجه بیشتری گذر کن. مقصود او از این شعر این است که وارستگان که پیوسته غم عشق از سوی دوست بر دلشان حمایل شده؛ خواهان آنند که در محضر عنایات دوست قرار گیرند و مورد بخشش او واقع شوند تا به درگاه او راه یابند و شهد وصال را بنوشند.
تفسیر غزل:
برای هر هدفی که در زندگی داری؛ منتهای سعی و تلاش خود را به کار بگیر و در این راه از راهنماییهای افراد با تجربه کمال استفاده را ببر. چون آنان راهی را که شما در آغاز آن هستی تا انتها پیموده اند.