فال گرفتن از آثار ادبی، از باورهای کهن این مرز و بوم است. در گذر زمان ساکنان این خاک به ادیبانی که گمان میبردند بهرهای از کلام حق دارند رجوع میشد. با این حال، اما در گذر زمان تنها تفال به حافظ در فرهنگ عامیانه ما باقی مانده است.
ای که مهجوری عشاق روا میداری
عاشقان را ز بر خویش جدا میداری
تشنه بادیه را هم به زلالی دریاب
به امیدی که در این ره به خدا میداری
دل ببردی و بحل کردمتای جان لیکن
به از این دار نگاهش که مرا میداری
ساغر ما که حریفان دگر مینوشند
ما تحمل نکنیم ار تو روا میداری
ای مگس حضرت سیمرغ نه جولانگه توست
عرض خود میبری و زحمت ما میداری
تو به تقصیر خود افتادی از این در محروم
از که مینالی و فریاد چرا میداری
حافظ از پادشهان پایه به خدمت طلبند
سعی نابرده چه امید عطا میداری
شرح لغت: جدایی و دوری و مبتلا شدن به فراق
تفسیر عرفانی:
ای که برای عشاق خود دوری را مجاز میدانی و آنان را از خود دور مینمایی! در مفهوم این شعر میتوان گفت، هر آن کس که در صحرا عشق مبتلا میگردد، نیازمند جرعهای از محبت یار است و بدین واسطه دل را به او میسپرد تا در ماوای او آرام گیرد. هر کسی توان راهیابی به بارگاه معشوق را ندارد، چرا که بر اثر گناهانش از این درگاه محروم میماند.
تعبیر غزل:
برای موفق شدن در هر کاری باید واقعیات موجود در اطراف خود را مدنظر قرار دهی تا بتوانی به راحتی در هر موردی تصمیم گیری کنی. آن گاه انسان میتواند با سنجیدن تمام جوانب کار خود، تصمیمی معقول و منطقی و قابل قبول ارائه دهد و به آن جامهی عمل بپوشاند.