فال گرفتن از آثار ادبی، از باورهای کهن این مرز و بوم است. در گذر زمان ساکنان این خاک به ادیبانی که گمان میبردند بهرهای از کلام حق دارند رجوع میشد. با این حال، اما در گذر زمان تنها تفال به حافظ در فرهنگ عامیانه ما باقی مانده است.
دیدی که یار جز سر جور و ستم نداشت
بشکست عهد وز غم ما هیچ غم نداشت
یا رب مگیرش ار چه دل، چون کبوترم
افکند و کشت و عزت صید حرم نداشت
بر من جفا ز بخت من آمد وگرنه یار
حاشا که رسم لطف و طریق کرم نداشت
با این همه هر آن که نه خواری کشید از او
هر جا که رفت هیچ کسش محترم نداشت
ساقی بیار باده و با محتسب بگو
انکار ما مکن که چنین جام جم نداشت
هر راهرو که ره به حریم درش نبرد
مسکین برید وادی و ره در حرم نداشت
حافظ ببر تو گوی فصاحت که مدعی
هیچش هنر نبود و خبر نیز هم نداشت
شرح لغت: حاشا در سیاق فارسی به معنی هرگز
تفسیر عرفانی:
همه سالکان راه به دیار معشوق ندارند و هر کسی برحسب اقبال ازلی و ابدی خود به دیدار معشوق دست خواهد یافت. در حقیقت راه نیافتن به درگاه او ظلمی از سوی دوست نیست جراکه او مملو از لطف و بخشش است.
تعبیر غزل:
تو را ملامت میکنند، ولی تو مکدر نمیشوی، زیرا معتقدی هر چه پیش آید خیر و صلاح تو در همان است. انسان از آینده خود آگاه نیست. نگران أینده خودی و از افراد چاپلوس بیزاری.