
راهنماتو- پروین اعتصامی، با سرودن اشعاری الهامگرفته از ناخودآگاه جمعی و دردهای انسانی، نهتنها صدای ستمدیدگان است، بلکه نوای آرامبخشی برای روان رنجدیده عصر ما. در شعر «کارگاه حریر»، او با زبانی استعاری از اراده، تلاش، و مواجهه با مرگ، نوعی مقاومت شاعرانه و درمانگرانه را در برابر بیمعنایی هستی به تصویر میکشد.
به گزارش راهنماتو، با خواندن برخی از شعرهای پروین اعتصامی ممکن است از خود بپرسیم چرا شعری از او میتواند بهتر از بسیاری از گفتوگوهای درمانی، قلب انسان مدرن را آرام کند؟ پاسخ این سؤال را باید در ماهیت رواندرمانگرایانه شعر او جستوجو کرد. در روزگاری که انسان پیوسته با بیمعنایی، فرسودگی و ناکامیهای شخصی دستوپنجه نرم میکند، شعر «کارگاه حریر» بیش از آنکه شکایت از رنج باشد، تمرینی برای تابآوری است. کرمی که بیمزد و منت، تار میریسد، نمادی است از انسانی که در دلِ بیپاداشیها نیز میتند و میبالد؛ و همین تَنیدنِ بیچشمداشت، نقطه اتصال شعر به روان انسان است. در ادامه این شعر زیبای پروین اعتصامی را خوانده سپس به لایههای پنهانی آن نفوذ میکنیم.
بیشتر بخوانید: زیباترین نقاشیهای ایرانی؛ شمایلی از حضرت رسول که صنیعالملک آن را شبیه رافائل کشید
بیشتر بخوانید: ۵ روستای شاندیز مشهد برای پیکنیک و طبیعتگردی
بیشتر بخوانید: زیباترین ساکولنتهای آپارتمانی؛ طراوتی سبز در دل خانه!
شعر «کارگاه حریر» از پروین اعتصامی
به کرم پیله شنیدم که طعنه زد حلزون
که کار کردن بیمزد، عمر باختن است
پی هلاک خود، ای بیخبر، چه میکوشی
هر آنچه ریشتهای، عاقبت ترا کفن است
بدست جهل، به بنیاد خویش تیشه زدن
دو چشم بستن و در چاه سرنگون شدن است
چو ما، برو در و دیوار خانه محکم کن
مگرد ایمن و فارغ، زمانه راهزن است
بگفت، قدر کسی را نکاست سعی و عمل
خیال پرورش تن، ز قدر کاستن است
بخدمت دگران دل چگونه خواهد داد
کسی که همچو تو، دائم بفکر خویشتن است
بدیگ حادثه، روزی گرم بجوشانند
شگفت نیست، که مرگ از قفای زیستن است
بروز مرگم، اگر پیله گور گشت و کفن
بوقت زندگیم، خوابگاه و پیرهن است
مرا بخیره نخوانند کرم ابریشم
بهر بساط که ابریشمی است، کار من است
ز جانفشانی و خون خوردن قبیلهٔ ماست
پرند و دیبهٔ گلرنگ، هر کرا بتن است
گفتوگوی تمثیلی پروین اعتصامی با ناخودآگاه انسان
پروین اعتصامی با بهرهگیری از ساختار تمثیلی و دیالوگمحور، توانسته است تضادی دیرینه اما بنیادین را که از دیرباز در روان انسانها هویدا بوده آشکار کند؛ دلآشوبی عجیبی که از فهم ناعدالتیهای زندگی و شکستهای پیدرپی انسان میآید، و آرامشی خاص که از پذیرفتن سرنوشت و زندگی آگاهانه با آن بهدست میآید.
در شعر «کارگاه حریر»، تقابل میان کرم و حلزون تنها یک مجادله نمادین میان دو جانور نیست؛ بلکه جدالیست درونی، میان دو بخش متقابل روان انسان: خودآگاه محافظهکار که مصلحت و بقا را برمیگزیند، و ناخودآگاه آرمانخواهی که در سودای معنا، از رنج نمیهراسد.
این نبرد، در سطحی عمیقتر، بیانگر کشمکش دائمی روان انسانیست که میکوشد در مواجهه با پوچی، معنایی خلق کند. کرم، نماد آن بخش از روان است که میداند زندگی بیپاداش است، اما با این حال میتند، میسازد و خود را فدای جهانی میکند که حتی ممکن است قدرش را نداند. این تَنیدن، یک جور درمان وجودی است؛ یک تلاش ناخودآگاه برای معنا بخشیدن به رنج، که در رواندرمانیِ اگزیستانسیال نیز، یکی از پایههای بهبود روان تلقی میشود.
در این میان، شعر پروین نقش آینهای را ایفا میکند که مخاطب را وادار به مواجهه با لایههای نادیده ذهنش کرده است. درست مانند فرآیند رواندرمانی که در آن، بیمار به تدریج با وجوه پنهان و ناخودآگاه خویش روبرو میشود، شعر پروین نیز با بهرهگیری از موسیقی کلام، تصویرپردازی ذهنی، و صمیمیت درونی، ما را در سفری به درون میبرد؛ جایی که باید بپذیریم انسان بودن یعنی ساختن حتی اگر حاصل آن تنها کفنی ابریشمین باشد.
از این رو، شعر پروین نهفقط یک ابزار هنری یا بیان احساسات است، بلکه در سطحی بالاتر، نوعی گفتوگوی درمانی میان خود و ناخودآگاه، میان اضطراب هستی و امید به تداوم معناست. او نشان میدهد که رنج، اگر به زبان بیاید و شکل شعر بگیرد، میتواند نهتنها قابل تحمل، که حتی نجاتبخش باشد.