
تابستان از راه رسیده است. در قرن نوزدهم، نقاشان امپرسیونیست با استفاده از رنگهای زنده، ضربههای روان قلممو و بازی با نور، لحظات زودگذر و احساسات ناب تابستانی را بر بوم نقاشی جاودانه کردند. در ادامه چند صحنهی تابستانی امپرسیونیستی معرفی میشود که شما را به قرن نوزدهم میبرد.
۱. کلود مونه، روی صخرهای در پورویل
نخست، این نقاشی اثر کلود مونه (۱۸۴۰–۱۹۲۶) منظرهای باشکوه از پورویل را در یک روز آفتابی به تصویر میکشد. در بالای صخره، او دو دختر را نقاشی کرده است که بهراحتی با توجه به رنگهای قرمز در لباسهایشان و چتر آفتابی قابل تشخیص هستند. آنها به دریا نگاه میکنند، جایی که چندین کشتی روی آب شناورند. این یکی از نقاشیهای متعددی است که مونه طی سفرش به این روستا کشید، سفری که پس از خستگی از مناظر شهری «دیئپ» انجام شد. ضربههای جسورانه قلممو که از ویژگیهای سبک امپرسیونیسم هستند، حس وزش باد را که لباس زنان و علفها را به حرکت در میآورد، بهخوبی منتقل میکند. شخصیت دارای چتر آفتابی، بیننده را به یاد یکی دیگر از نقاشیهای معروف مونه میاندازد: «زن با چتر آفتابی» (۱۸۷۵).
«کلود مونه» یکی از پرآوازهترین هنرمندان جهان است. این نقاش برجسته فرانسوی از جمله هنرمندانی بود که به وفور از محیط اطراف خانهاش به عنوان موضوعات تابلوهای نقاشی استفاده میکرد. «مونه» از طبیعت اطرافش برای خلق نقاشیهایی استفاده میکرد که دیدگاه ما نسبت به رنگها و منظرهها را تغییر میدهد.
«مونه» در «نرماندی» واقع در فرانسه بزرگ شد. او در همان مکان به عنوان نقاش منظره شناخته شد و در سال ۱۸۶۲ یعنی در آغاز راه به عنوان نقاش حرفهای، به تحصیل در رشته نقاشی در پاریس مشغول شد. او تصمیم گرفت سبک نقاشی در فضای باز را در پیش بگیرد و در نهایت در روستای کوچک «ژیورنی» واقع در فرانسه مستقر شد.
۲. کامی پیسارو، صنوبرها، Éragny
کامی پیسارو (۱۸۳۰–۱۹۰۳) مانند بسیاری از هنرمندان امپرسیونیست، علاقهی ویژهای به طبیعت داشت. او اغلب مناظر محل اقامتش در Éragny را نقاشی میکرد. پیسارو علاقهمند به نقاشی در فضای باز (en plein air) بود. بهگفتهی موزه متروپولیتن، صنوبرهایی که در این بوم دیده میشوند، چشمانداز پیسارو از آتلیهاش بودند. متأسفانه، مشکلات بینایی باعث شد نتواند زمان زیادی را در بیرون از خانه سپری کند. او نور عبوری از میان شاخوبرگ درختان و علفهایی که بیشتر بوم را پوشاندهاند، با ظرافت به تصویر کشیده است.
«کامی پیسارو» (۱۹۰۳-۱۸۳۰) یک هنرمند قرن نوزدهمی امپرسیونیست اهل جزیره «سنت توماس» بود که نخستین بار در دوران تحصیل در فرانسه به هنرهای زیبا علاقهمند شد و سپس دوران طولانی به فعالیت در حوزه نقاشی و طراحی مشغول شد. او اغلب دوران کودکیاش را در «سنت توماس» گذراند و سپس به ونزوئلا رفت و در آنجا به طراحی طبعیت مشغول شد و به تصویر کشیدن منظره را آموخت.
این هنرمند دانمارکی ـ فرانسوی، مسنترین هنرمند در گروه امپرسیونیستها و تنها کسی بود که در هر هشت نمایشگاه حضور داشت. «پیسارو» نیز همچون هنرمندان هم عصر خود منظرهها و افراد را در موقعیتهای واقعی و با استفاده از روشهای سریع نقاشی میکرد. این نقاش همچنین حکم آموزگاری تاثیرگذار را برای هنرمندان مشهوری همچون «پل سزان» داشت. به علاوه، «پیسارو» یکی از معدود هنرمندان امپرسیونیستی بود که تحت تاثیر جنبش هنری بعدی یعنی «پست امپرسیونیسم» نیز قرار گرفت و از روشهایی همچون «نقطهچینی» برای خلق آثارش استفاده کرد.
«پیسارو» بعدها از «پست امپرسیونیسم» و «نقطهچینی» روی گرداند و به سبکی روی آورد که بیشتر شبیه آثار اولیهاش بود.
«پیسارو» به عنوان یکی از اعضای بنیانگذار جنبش امپرسیونیسم، نقش بزرگی را در رشد این سبک ایفا کرد و در برپایی نمایشگاه مستقل برای هنرمندان تاثیرگذار بود. او به عنوان نقاش و آموزگار به طور قابل توجهی در شکلگیری هنر مدرن نقش داشت.
۳. پال سینیه مرشه( Pál Szinyei Merse) ، چمنزار با شقایق
امپرسیونیسم معمولاً جنبشی هنری مرتبط با فرانسه تلقی میشود؛ با این حال، این سبک تأثیری جهانی داشت. پال سینیه مرشه (۱۸۴۵–۱۹۲۰) یک هنرمند مجارستانی بود که آثارش با امپرسیونیسم مرتبط دانسته میشود. این نقاشی سرزندگی خود را مدیون ترکیب رنگهای مکمل است: شقایقهای سرخ درخشان و چمن سبز. همچنین، آبی تیرهای که در سراسر میدان پراکنده شده، نقاط رنگیای ایجاد میکند که ترکیببندی را متعادل میسازد. کلود مونه در سال ۱۸۷۳ مزرعهی مشابهی را نقاشی کرده بود.
۴. جان سینگر سارجنت، بانو و کودک خوابیده در قایق زیر درختان بید
این صحنهی تابستانی امپرسیونیستی توسط جان سینگر سارجنت (۱۸۵۶–۱۹۲۵) در طول اقامتش در وارگراو واقع در انگلستان، نزد دوستانش رابرت و هلن هریسون نقاشی شده است. مادری به همراه کودک خود بعدازظهری دلانگیز را در آرامش بر روی قایقی زیر درخت بید سپری میکنند. سارجنت یکی از نمایندگان برجستهی سبک امپرسیونیسم بهخاطر نحوهی بهکارگیری نور در آثارش بود. مخاطب میتواند مهارت او را با نگاه کردن به لباس سفید زن و اینکه چطور نور آفتاب هرجایی که به پارچه تابیده و آن را روشن کرده، بهخوبی درک کند.
۵. خواکین سورولا، قدمزنی در ساحل
قدمزدن در امتداد ساحل برای لذت بردن از نسیم تابستانی و منظرهی دریا از لذتبخشترین تجربهها است. خواکین سورولا (۱۸۶۳–۱۹۲۳) دو زن جوان با لباسهای سفید شیک را هنگام قدمزدن به تصویر کشیده است. مدلهای این نقاشی در اندازه واقعی، همسر و دختر هنرمند بودهاند. مانند سارجنت، سورولا عمدتاً برای نحوهی پرداخت به نور تحسین شده، اما همچنین در ایجاد حس حرکت از طریق پارچهی لباسها و کلاههایی که در باد میرقصند، بسیار مهارت دارد.
«خواکین سورولا» نقاش اسپانیایی بود که سبک نقاشی او در زیرمجموعه امپرسیونیسم قرار میگرفت. بهترین آثار او در فضای باز نقاشی شدهاند و ساحل آفتابی والنسیا را به زیبایی به تصویر میکشند. عمده شهرت «سورولا» برای نقاشیهای ماهرانهاش از مردم و مناظری است که زیر نور درخشان خورشید سرزمین مادریاش به تصویر کشیده شدهاند.
۶. مری کسات، تابستان
در قرن نوزدهم، هنرمندان آمریکایی به فرانسه سفر میکردند تا یاد بگیرند و کار کنند. مری کاسات (۱۸۴۴–۱۹۲۶) یکی از آنها بود. او با ادگار دگا (۱۸۳۴–۱۹۱۷) و دیگر امپرسیونیستها در پاریس دوست شد و سالها آثار خود را در کنار آنها به نمایش گذاشت. او همچنین خانهای در حومه به نام Château de Beaufresne داشت، جایی که این صحنه را نقاشی کرده است. در این اثر، دو زن را میبینیم که در قایقی نشسته و به اردکها در دریاچه نگاه میکنند. بار دیگر، آب عنصری اصلی در صحنه است. امپرسیونیستها بهخاطر ویژگیهای منشوری آب، که باعث ایجاد رنگهای گوناگون هنگام برخورد نور میشود، عاشق نقاشی دریاچهها و سواحل بودند.
«کسات» به عنوان یکی از سه نقاش زن امپرسیونیست و تنها آمریکایی کاملا امپرسیونیست شناخته میشود. این هنرمند بهرغم موفقیتهایش و تاثیرات شگرفی که در هنر آمریکا به وجود آورد امروزه چندان در اروپا و فرانسه مشهور نیست.
۷. چارلز کاندر، تعطیلات در منتون
چارلز کاندر (۱۸۶۸–۱۹۰۹)، یکی از هنرمندان برجسته جنبش مدرسه هایدلبرگ یا امپرسیونیسم استرالیایی، این صحنه را در سال ۱۸۸۸ در فضای باز (en plein air) نقاشی کرد. ترکیببندی مورب، که توسط خط بین شن، آب و آسمان مشخص شده، به همراه فضاهای خالی وسیع در ساحل، تأثیر هنر ژاپنی را بر نقاشی امپرسیونیستی نشان میدهد. اگر با دقت نگاه کنید، متوجه میشوید که این فقط یک تصویر از یک روز آفتابی تابستانی نیست. به طرز عجیبی، سه شخصیت در پیشزمینه، بهخصوص مردی که روی شن دراز کشیده، انگار در جای درستی قرار ندارند.