راهنماتو-تاکنون فکر کردهاید که ایموجیها به طور کلی چه تأثیری بر توانایی ما در ارتباط برقرار کردن دارند؟ آیا زبان با افزودن دهها ایموجی که به طور معمول استفاده میشوند فقیرتر شده یا غنیتر؟ آیا این دوستان تصویری کوچک، ارتباطات را دشوارتر کردهاند یا آسانتر؟
به گزارش راهنماتو، برای پاسخ به این پرسش، به مقاله جرج اورول درباره زبان انگلیسی نگاهی خواهیم انداخت و سپس نظریههای زبانشناس گرتچن مککالک را از کتاب او به نام «زیرا اینترنت: درک قواعد جدید زبان» بررسی خواهیم کرد.
اورول: نوشتن تنبل، معنای تنبل
مشکل ایموجیها در ابهامآمیز بودنشان است. ایموجیها به یک معنا استعارههای بصری هستند. مثلاً احتمالاً وقتی کسی مدام در پاسخ به دیگران در گفتارهای روزمرهاش یک ایموجی واحد مثل « ایموجی عینک دودی» استفاده میکند، شما باید فرض بگیرید که این آدم میخواهد بگوید : «چه باحال.»
مثلاً میگویید در آزمون قبول شدم. در پاسخ « ایموجی عینک دودی». بچه اولمون به دنیا آمد. پاسخ: «ایموجی عینک دودی.»
اما اگر ایموجیها، مثل آنچه اورول مینامد «استعارههای کهنه و تکراری» باشند چه؟
به قول اورول، استعارهها، عباراتی هستند که آنقدر زیادی استفاده شدهاند که دیگر بیفایده هستند. اورول میگوید: «با استفاده از استعارههای کهنه و تکراری، تشبیه و استعاره و اصطلاح، تلاش ذهنی کمتری به خرج میدهید که به بهای مبهم ماندن معنای عبارتتان، نه فقط برای خودتان بلکه برای خوانندهتان، تمام میشود.»
او ادامه میدهد: «وقتی از استعارههای کهنه و تکراری (یا حتی ایموجیهای بیش از حد استفادهشده) استفاده میکنیم، آنها به جای ما فکر میکنند و جملات را به صورت خودکار برای ما میسازند. در نتیجه، ما به جای اینکه دقیقاً و به طور خلاقانه افکار خود را بیان کنیم، از کلیشهها و عبارات تکراری استفاده میکنیم که معنای دقیق را مبهم و حتی از خودمان پنهان میکند.»
به عبارت دیگر، این استعارههای کهنه باعث میشوند به جای آنکه عمیقاً به آنچه میخواهیم بگوییم فکر کنیم، از میانبرهای زبانی استفاده کنیم که ممکن است احساسات یا معانی واقعی ما را به درستی منتقل نکنند. این باعث میشود که هم برای خودمان و هم برای شنونده یا خواننده، ابهامی در درک پیام ایجاد شود.
وقتی به جای زبان روزمره از ایموجیها استفاده میکنیم، معنا را تقلیل میدهیم. هزاران ایموجی در پلتفرمهای مختلف وجود دارند اما واقعیت این است که آدمها فقط چنددهتایی از آنها را مرتب استفاده میکنند. این جمله به این معناست که ما واکنشهای پیچیده و ارتباطات ظریف خود را به زور در قالب محدودی از ایموجیها قرار میدهیم. به عبارت دیگر، احساسات و معانی پیچیده و چندلایه ما به دلیل محدودیت تعداد و معنای ایموجیها، به شکلی سادهسازی و ناقص بیان میشوند. این باعث میشود که نتوانیم جزئیات یا عمق پیام خود را به درستی منتقل کنیم و مجبور شویم از ابزاری استفاده کنیم که قادر به بیان کامل و دقیق آن نیست.
مک کالاک: جهانی درون یک ایموجی
تحلیل اورولی درباره ایموجیها بر یک مشکل عمده استوار است. ممکن است ایموجیها از این جهت استعاره باشند که معنا، احساسات، ایدهها و غیره را نمایندگی میکنند، اما بسیار بسیار سیالتر از هر «استعاره کهنه» هستند. درحقیقت ایموجیها به لحاظ میزان انعطافپذیریشان بیشتر شبیه به کلمات هستند.
مثلاً جملات زیر را با و بدون ایموجی خنده در مقابلشان تصور کنید:
"آفرین داری برای این ارائه!
۲. "ببخشید، زودتر رفتم. اوضاع خوبه؟
۳. "حتماً، هر کاری که بخوای.
۴. "داری میای بستی هم میاری؟»
در هر مورد، معنی ایموجی لبخند متفاوت است. این ایموجی یک لایه متفاوت به کل جمله اضافه م و جزئیات بیشتری را بیان میکند.
در کتاب «زیرا اینترنت»، مککالاک ما را با معانی متنوع ایموجیهای رایج آشنا میکند. آنها جایگزینی برای حرکات بدنی یا کلمات دیگر هستند. میتوانند احساسات یا ایدهها را بیان کنند. آنها تنوع فرهنگی خاصی دارند. به عنوان مثال، ایموجی مدفوع خندان میتواند در ژاپن راهی رایج و مودبانه برای گفتن "من این را دوست ندارم" باشد.
ایموجیها لغزنده و تقریباً غیرقابل تعریف هستند — به ویژه به این دلیل که آنها معانی خصوصی و داخلی برای خانوادهها، دایرههای دوستانه یا گروههای مختلف دارند.
خیلی کوتاه، آنها به اندازه هر واژه دیگری پیچیده هستند و نه تنها زبان ما را تقلیل نمیدهند بلکه تنوع زیادی به آن میبخشند.
سخن آخر
ایموجیها نه زبان ما را غنیتر میکنند و نه آن را فقیرتر میسازند — بلکه، مانند تمام کلمات، نیاز به استفاده صحیح دارند.