یک زوج معمار که تمام روزهای کاریشان در تهران با طراحی و اجرای پروژههای ساختمانی پر شده بود، آرزوی مکانی متفاوت داشتند: خانهای ساده، صمیمی و راحت که بازتابی از آرزوها وایدهآلهای شخصیشان باشد.
آنها نام خانهشان را با الهام از یکی از شعرهای سهراب سپهری «گلستانه» گذاشتند؛ شعری که انگار یک فضای بیکرانه و مطلقا آرامشبخش را توصیف میکند:
دشتهایی چه فراخ
کوههایی چه بلند
در گلستانه چه بوی علفی میآمد
این شعر، روح ایدهآل فضایی را که آنها در ذهن داشتند به زیبایی توصیف میکرد. برای تحقق این رویا، زوج معمار طرح خانهشان را از ایدۀ ساده و کاربردی یکی از مشهورترین معماران معاصر دنیا یعنی لوکوربوزیه گرفتند؛ ایدهای که به خانۀ «دومینو» مشهور است. خانۀ دومینو سازهای دو یا چند طبقه است که هر طبقۀ آن بر شش ستون نازک بتنی استوار است و با طراحی مینیمال خود، احساس آرامش و ثبات را به بیننده منتقل میکند.
«گلستانه» پشت به خیابان و رو به باغ کوچک داخل حیاط قرار گرفت؛ باغی پر از درختان پرتقال که در عین زیبایی و طراوتش خلوت و آرامش خانه را حفظ میکرد.
در معماری داخلی خانه نیز تأکید بر سادگی و خوانایی بود: فضایی یکپارچه، سیال، و انعطافپذیر که با کمترین عناصر، بیشترین حس تعلق و خاطرهانگیزی را برای صاحبانش به همراه بیاورد.
در نتیجه این خانه با چشمانداز سبز و بینظیر کوهستانهای جنگلی و همچنین با طراحی مینیمالیستی و الهام گرفته از فریم ساده دومینو، به مکانی تبدیل شد که روح ساکنانش را تازه میکند و فضایی برای تامل و تماشا فراهم میآورد.