حتی افرادی که اطلاعات زیادی درباره این فناوری ندارد نیز پذیرفتهاند که هوش مصنوعی اکنون تقریباً در تمام جنبههای زندگی ما نفوذ کرده است.
در حالی که هوش مصنوعی ممکن است برای بازیابی دادهها و پیشبینی رخدادهای اقتصادی مفید باشد، استفاده از آن برای درمان سوال برانگیز است. با این حال، تعداد فزایندهای از مردم نحوه استفاده از چتجیپیتی و دیگر رباتهای هوش مصنوعی را برای «درمان موقت» به اشتراک میگذارند.
چتجیپیتی ۲۰۰ میلیون کاربر فعال ماهانه در سراسر جهان دارد که ۷۷.۲ میلیون نفر از آنها تنها در ایالات متحده هستند. شانون مک نامارا، تولید کننده محتوا در فضای مجازی، یکی از آنهاست و اغلب از این ربات به عنوان یک ابزار درمانی استفاده میکند. مک نامارا میگوید: «من زمانی از چتجیپیتی استفاده میکنم که دچار نشخوار فکری میشوم و نمیتوانم راه حلی برای مشکلاتم پیدا کنم. این ربات واقعا مفید است و من را شگفت زده کرده است. من و تمام دوستانم معتقدیم چتجیپیتی برای درمان موقت مشکلات زندگی و اختلالات روانی مفید است.»
مک نامارا معتقد است این ربات هوش مصنوعی راهحلهای مختلفی برای مشکلات او ارائه میدهد و تأثیر قابلتوجهی بر زندگی و سلامت او گذاشته است. در حالی که مک نامارا بر نگرانیهای بالقوه حفظ حریم خصوصی هنگام به اشتراکگذاری جزئیات زندگی خود با یک ربات تایید کرد، او معتقد است مزایای آن در حال حاضر بیشتر از خطرات آن است.
مک نامارا نحوه استفاده او از چت جی پی تی برای درمان را با به اشتراک گذاشتن ویدیویی در فضای مجازی فاش کرده است. این پست با عنوان «چگونه از چتجیپیتی برای حل مشکلاتم یا پیدا کردن راهی برای درک احساساتم استفاده میکنم»، در فضای مجازی محبوبیت قابل توجهی پیدا کرده است و باعث ایجاد گفتگوی گستردهتری در بین بینندگان درباره مزیتها و مشکلات استفاده از هوش مصنوعی برای سلامت روان شده است.
آیا هوش مصنوعی میتواند بحران سلامت روان را مهار کند؟
ایالات متحده در حال حاضر با بحران بزرگی در زمینه سلامت روان دست و پنجه نرم میکند که با افزایش قابل توجه سطح استرس، اضطراب و افسردگی همراه است. انجمن اضطراب و افسردگی آمریکا گزارش داد که اختلال اضطراب فراگیر ۶.۸ میلیون بزرگسال یا ۳.۱ درصد از جمعیت ایالات متحده را تحت تأثیر قرار میدهد و افسردگی اغلب همزمان رخ میدهد. دادههای بررسی استرس در آمریکا در سال ۲۰۲۳ نشان میدهند بسیاری از آمریکاییها، بهویژه افراد ۳۵ تا ۴۴ ساله، پول و اقتصاد را به عنوان عوامل استرسزای اصلی زندگی خود ذکر میکنند.
این بحران سلامتی روان نیاز به کمک متخصصان دارد، اما هزینه بالای درمان در مقایسه با دسترسی به ابزارهای هوش مصنوعی، افراد بیشتری را به سمت استفاده از رباتهایی مانند چتجیپیتی برای حمایت عاطفی سوق میدهد. میانگین هزینه سال گذشته برای یک جلسه روان درمانی در ایالات متحده از حدود ۱۰۰ تا ۲۰۰ دلار متغیر بود. این مبلغ برای بسیاری، به ویژه جوانان و نوجوانان، قابل پرداخت نیست. از سوی دیگر، ابزارهای هوش مصنوعی اغلب رایگان یا کمهزینه هستند، ۲۴ ساعته در دسترس هستند و در نتیجه جایگزین جذابی را ارائه میدهند. متخصصان سلامت روان نگرانیهای خود را در مورد این روند رو به رشد ابراز کردهاند.
ریچل گلدبرگ، روان درمانگر در کالیفرنیا، میگوید: «استفاده از هوش مصنوعی به عنوان جایگزینی برای درمان قابل مقایسه با درمان واقعی نیست. در حالی که هوش مصنوعی میتواند کنجکاوی را تحریک کند و دیدگاههای جدیدی را ارائه دهد، به خصوص برای افرادی که با تنهایی دست و پنجه نرم میکند و نیاز به یک راه سریع برای تخلیه احساسات خود دارند، محدودیتهای قابل توجهی دارد. یکی از حیاتیترین جنبههای درمان موفق، ارتباط بین درمانگر و مراجعه کننده است. تحقیقات نشان میدهد که این ارتباط انسانی، پایه و اساس رشد فردی مراجعه کننده است.»
گلدبرگ همچنین هشدار داد این ارتباطات برای مراجعان ضروری است تا به اندازه کافی احساس امنیت کنند و بتوانند خود را کشف کنند و از طریق جلسات درمانی به رشد شخصی دست یابند. او افزود: «این نوع آسیبپذیری و رشد نمیتواند توسط هوش مصنوعی تقلید شود، زیرا این رباتها توانایی ایجاد ارتباطات واقعی انسانی را ندارد».
در حالی که هوش مصنوعی ممکن است بخاطر دسترسی سریع و خود بازتابی افراد مفید باشد، اما نمیتواند بیش از این پیش برود. بدون ارتباط انسانی، بیشتر مردم به احتمال زیاد علاقه خود را برای ادامه تعامل با این رباتها از دست خواهند داد. گلدبرگ گفت: «یک درمانگر نامناسب میتواند مضر باشد و منجر به احساس طرد شدن یا بیاعتمادی در مراجعه کننده شود. در مقابل، در حالی که هوش مصنوعی فاقد ارتباط شخصی است، خطر اضافی آسیب عاطفی ناشی از ناسازگار انسانی را به همراه ندارد.»
تفاوت بین هوش مصنوعی و درمانگر مانند مقایسه سیب با پرتقال است. مقایسه کتابهای درمانی با هوش مصنوعی عادلانهتر است، زیرا در حال حاضر هوش مصنوعی توانایی همدلی و همراهی یک فرد را ندارد. برای افرادی که ممکن است به دلیل موانع جغرافیایی یا مالی به روان درمانگر دسترسی نداشته باشند، هوش مصنوعی میتوانند جایگزین موقت خوبی باشد. ابزارهای هوش مصنوعی برای ارائه پشتیبانی و راهنمایی اولیه بسیار عالی هستند، اما برای مقابله با بحرانهای شدید سلامت روان یا مسائل عاطفی پیچیده مناسب نیستند.
هوش مصنوعی مولد، که از مدلهای زبان برای تولید متن استفاده میکند، میتواند پاسخهایی را بر اساس زمینه ارائهشده بسازد، اما این پاسخها گاهی ناکافی هستند یا به کلی اطلاعاتی نادرست و کاملا ساختگی هستند. نکته قابل توجه این است که یک ربات هوش مصنوعی نمیتواند زبان بدن، حالات چهره کاربر خود و در نتیجه احساسات واقعی را قضاوت کند. محدودیتهای هوش مصنوعی در این زمینه در سال ۲۰۲۳ ظاهر شد، زمانی که یک مرد بلژیکی پس از تعامل با یک ربات هوش مصنوعی در اپلیکیشنی به نام چای به طرز غم انگیزی جان خود را از دست داد.
متخصصان بر این واقعیت که هوش مصنوعی میتواند به عنوان ابزاری ارزشمند در دستیابی به سلامت روانی بهتر عمل کند، واقف هستند، اما تاکید میکنند که دسترسی افراد به حمایتهای گستردهای که ممکن است نیاز داشته باشند، به ویژه برای مسائل عاطفی پیچیدهتر ضروری است. شاید ایجاد تعادل بین استفاده از پیشرفتهای تکنولوژیکی و حفظ عناصر غیرقابل جایگزین انسانی، کلید موفقیت هوش مصنوعی در حمایت از سلامت روان باشد.