سیری در زندگینامه مهدی اخوان ثالث + زیباترین شعر امیدِ شاعران ایرانی

با مرور زندگی و شعر مهدی اخوان ثالث، شاعری که میان سنت و نوگرایی حرکت کرد، به دنیای پیچیده‌ی امید و ناامیدی در ادبیات معاصر ایران وارد شوید. این نوشتار یادبودی است از زندگی پرماجرای او.

شناسه خبر: ۴۴۸۹۸۸
سیری در زندگینامه مهدی اخوان ثالث + زیباترین شعر امیدِ شاعران ایرانی

راهنماتو- مهدی اخوان ثالث، صدای امید در اوج ناامیدی‌ها بود اگرچه واژه به واژه اشعارش با ناامیدی و حزن همراهی می‌کرد، اما نوری از آن بر روان انسان می‌تابید که اشعارش را فراموش‌ناشدنی می‌کرد. صدایی در گوش زنگ می‌خورد که می‌گوید:«سلامت را نمی خواهند پاسخ گفت/ سرها در گریبان است»

به گزارش راهنماتو، مهدی اخوان ثالث نه فقط یک شاعر، بلکه پدیده‌ای در ادبیات معاصر ایران است که توانست سنت‌های دیرینه شعر فارسی را با دغدغه‌های اجتماعی و سیاسی دوران خود پیوند دهد. او که از کودکی با چشم‌هایی نیمه‌بینا به جهان نگاه کرد، با اشعاری که آکنده از نماد و درد بودند، صدایی برای نسلی خسته از ناملایمات ساخت. زندگی اخوان، سفری پر از فراز و نشیب است؛ از مشهد و خانواده‌ای سنتی تا تهران و میانه‌ی پیچیدگی‌های فرهنگی و سیاسی. اشعارش مانند آیینه‌ای شکسته، تصویرگر یأس و امید، سرخوردگی و شورش، تنهایی و تلاش انسانی است. در میان آثارش، شعر «زمستان» نمادین‌ترین و تأثیرگذارترین اثر اوست؛ شعری که با زبان و موسیقی کلاسیک، زمستانی تلخ و سرد را به ما می‌شناساند و از دردی حکایت می‌کند که هنوز هم صدایش در گوش تاریخ می‌پیچد.

مهدی اخوان ثالث۲

کودکی مهدی اخوان ثالث و تولد او

مهدی اخوان ثالث در دهم اسفند ۱۳۰۶ در مشهد، در خانواده‌ای با ریشه‌هایی از فهرج یزد، چشم به جهان گشود؛ گرچه در آغاز تنها یکی از چشمانش بینا بود، اما به‌گفته خودش، به مدد درمان‌های پدر، که عطار و طبیب بود، و دعا و نذرهای مادر، زنِ اهل ایمان و زیارت، سرانجام چشم دومش نیز گشوده شد. پدرش، علی، مردی از نسل درمانگران سنتی بود و مادرش مریم، زنی خراسانی با پایبندی به اعتقادات و آیین‌ها. فضای خانه، اگرچه آشکارا مشوق هنر نبود، اما حضور پدری آشنا با درمان‌های کهن و مادری آکنده از دعا و نذر، ناخواسته بستری از تخیل، شعر، راز و نماد فراهم می‌کرد؛ بستری که هرچند در ظاهر راه هنر را نشان نمی‌داد، اما در سکوت و سایه، شاعر آینده را با جهان رمزآلود و خیال‌انگیز واژه‌ها آشنا ساخت.

جوانی مهدی اخوان ثالث و دنیای شاعرانه‌اش

 

مهدی اخوان ثالث، در جوانی، درست در میانه کشاکش سنت و نوگرایی، با روحی سرشار از دغدغه‌های اجتماعی و ذهنی پرالتهاب از تاریخ و فرهنگ ایران‌زمین، به آرامی دنیای شاعرانه‌اش را ساخت؛ دنیایی که از همان ابتدا نه‌تنها آیینه‌ای از ریشه‌هایش در خاک پربار خراسان بود، بلکه پژواکی از روح زمانه نیز در آن شنیده می‌شد. مشهد، شهری با گذشته‌ای درخشان در ادب و عرفان، نخستین بستر شکل‌گیری ذوق هنری او شد. اخوان در همین خاک شاعرپرور، تحصیلات ابتدایی و متوسطه را گذراند و در کنار درس در رشته آهنگری، طبع لطیف خود را در شعر و موسیقی پروراند؛ ترکیبی عجیب و خیره‌کننده از آتش و آهن و نغمه و واژه.

در خانواده‌ای رشد کرد که اگرچه پدرش، علی، عطار و طبیبی سخت‌گیر بود و دل خوشی از موسیقی نداشت، اما با شعر و شاعری پسرش مخالفتی نمی‌کرد. این حمایت غیرمستقیم، در کنار باورهای مذهبی و دعاخوانی‌های مادر و جو مذهبی و سنتی خانواده، تضادی خلاق در شخصیت اخوان پدید آورد که بعد‌ها به‌زیبایی در اشعارش جلوه‌گر شد. پدر، نگران دلبستگی پسرش به موسیقی بود، اما اخوان با علاقه‌ای عمیق، مخفیانه نزد سلیمان روح‌افزا تار نواخت و با ردیف‌های موسیقی ایرانی آشنا شد؛ تجربه‌ای که در وزن و آهنگ اشعارش اثری ماندگار گذاشت.

جوانی او با حضور در انجمن ادبی خراسان و آشنایی با شاعران و ادیبان معاصر، همراه بود. استعداد زودرس اخوان و پشتیبانی معلمانی چون پرویز کاویان جهرمی، مسیر ورود او به دنیای ادبیات را هموار کرد. در همین دوره بود که نخستین اشعارش را در قالب‌های کلاسیک چون غزل و قصیده و به سبک خراسانی سرود. دفتر شعر ارغنون، اولین اثر منتشرشده او، نشان‌دهنده چیرگی زودهنگام او بر فرم‌ها و قالب‌های کهن است. اخوان در این دوران جوانی، شاعری بود سرشار از امید، شجاعت، آرمان‌گرایی و تعهد به میهن؛ شاعری که هنوز باور داشت می‌توان جهان را با کلمه دگرگون کرد.

اما او به‌زودی از فضای کلاسیک فاصله گرفت. مهاجرت به تهران در سال ۱۳۲۳ و ورود به آموزش و پرورش، او را به واقعیت‌های اجتماعی و سیاسی تلخ‌تری آشنا کرد. برخورد با تبعیدهای پیاپی، سختی‌های زندگی، و در نهایت، سرکوب‌های پس از کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲، شاعر را به مرحله‌ای تازه در اندیشه و بیان رساند. این دوران آغاز دوره دوم شاعری اخوان بود؛ دورانی که با انتشار دفتر زمستان در سال ۱۳۳۵ به اوج رسید. اخوان در این دوره، تحت تأثیر نیما یوشیج، به شعر نیمایی روی آورد، اما به‌جای گسستن کامل از سنت، آن را با نگاه معاصر خود پیوند زد و سبکی منحصر به‌فرد آفرید.

«زمستان»، نه‌تنها شعری درباره فصل سرد، که مرثیه‌ای بود برای شکست روشنفکران، برای یأس نسل آرمان‌خواه، و برای خاموشی امیدها. این شعر، اخوان را به‌عنوان صدای اندوه و سوگ ملی جا انداخت؛ شاعری که «امید» تخلص می‌کرد، اما در واژه‌واژه شعرش، اندوه و حسرت موج می‌زد. در این مرحله از زندگی، اخوان دیگر فقط شاعر نبود، بلکه روایت‌گرِ دردمندی یک ملت بود. او شعر را به رسانه‌ای برای بیان شکست‌ها و اندوه‌ها بدل کرد، بی‌آن‌که از عظمت زبان فارسی و میراث ادبی آن بکاهد.

بدین‌گونه، جوانی اخوان ثالث، سفری است از شور نوجوانی به شعور اجتماعی، از آهنگری به آهنگِ واژه، از قصیده‌های حماسی به ناله‌های زمستانی. او از همان آغاز، شاعری نبود که در گوشه‌ای خلوت شعر بگوید، بلکه در دل اجتماع زیست، شکست خورد، برخاست، و با تمام رنج‌هایش، میراثی به‌جاماندنی از خود به‌جا گذاشت؛ شاعری که تاریخ، زبان و موسیقی را درهم آمیخت و از دل آن، فصلی تازه در شعر معاصر ایران گشود.

مهدی اخوان ثالث۴

شعر فارسی در زمان مهدی اخوان ثالث

 

شعر فارسی در دوران مهدی اخوان ثالث، به‌ویژه در دهه‌های ۱۳۳۰ و ۱۳۴۰ خورشیدی، در مرحله‌ای حساس و پرتحول از تاریخ خود قرار داشت؛ دورانی که ویژگی آن را می‌توان در تنش میان سنت و نوگرایی، و نیز در واکنش به تحولات اجتماعی، سیاسی و فرهنگیِ ناشی از ورود مدرنیته به ایران جست‌وجو کرد. اخوان ثالث در این میان جایگاهی ممتاز دارد، چرا که خود در میانه‌ی این دو جریان ایستاده بود: هم به وزن و قالب‌های سنتی علاقه‌مند بود و هم درون‌مایه و پیام‌های شعرش به‌شدت تحت تأثیر شرایط اجتماعی و فرهنگی روزگار خود قرار داشت.

۱. زمینه تاریخی و ادبی شعر در زمان اخوان ثالث

در این دوران، شعر فارسی با چالش‌هایی چندگانه مواجه بود: از یک سو، شاعران سنت‌گرا همچنان به قالب‌های کلاسیک وفادار مانده بودند و از سوی دیگر، شاعران نوگرا تلاش داشتند با شکستن قالب‌های سنتی و وارد کردن مضامین جدید، افق‌های تازه‌ای برای شعر فارسی بگشایند. این دوره همچنین شاهد ظهور انواع مختلف شعر نو بود، از جمله: شعر آزاد، شعر سپید، شعر موج نو، شعر متعهد، و شعر مقاومت. اخوان ثالث در دل این تحولات، جایگاهی ویژه داشت و به‌عنوان پلی میان سنت و نو مطرح شد.

۲. ویژگی‌های شعر اخوان ثالث

اخوان ثالث به خوبی توانست بین فرم کلاسیک و محتوای مدرن پیوند برقرار کند. شعرهای او غالباً دارای وزن و قافیه است و او از سنت شعر فارسی – به‌ویژه سبک خراسانی – بهره‌ می‌گیرد، اما محتوای اشعارش بازتاب‌دهنده‌ی یأس، سرخوردگی، اعتراض اجتماعی، و دغدغه‌های انسانی و سیاسی است. در این‌جا چند ویژگی مهم شعر او در زمینه‌ی عمومی شعر دهه‌های ۳۰ و ۴۰ آورده می‌شود:

الف) پایبندی به وزن و موسیقی سنتی

اخوان ثالث در ساختار شعر، به‌ویژه در وزن و موسیقی، به سنت وفادار است و از عروض بهره می‌برد. اما او این ویژگی را در خدمت انتقال مفاهیم نو به‌کار می‌گیرد.

ب) مضمون‌های سیاسی-اجتماعی

شعر اخوان عمیقاً با فضای سیاسی و اجتماعی زمانه‌اش درآمیخته است. او شاعر «تعهد» است، اما نه از نوع شعاری و حزبی، بلکه با بیانی تلخ، نمادین و گاه اسطوره‌ای. او در اشعاری چون زمستان به سرخوردگی اجتماعی، انزوای روشنفکران، و فضای بسته سیاسی دهه ۳۰ اشاره می‌کند.

ج) ابهام‌گویی و نمادگرایی

مانند بسیاری از شاعران این دوره، اخوان نیز از نماد و ابهام به‌عنوان ابزارهایی برای بیان غیرمستقیم استفاده می‌کند. این سبک نوشتار، راهی برای دور زدن سانسور و در عین حال، بالا بردن بار ادبی و تأویلی شعر بود.

د) اسطوره‌گرایی و گرایش به تاریخ

در بسیاری از اشعار او نوعی رجوع به تاریخ، اسطوره‌ها، و گذشته‌ی ایران وجود دارد که هم نشان از هویت‌جویی دارد و هم از تلاش برای تبیین وضعیت کنونی در سایه‌ی تاریخ. اخوان با نگاهی انتقادی به گذشته و حال، شعر را به میدان تفکر و تأمل تبدیل می‌کند.

ه) زبان فاخر و کلاسیک

او زبان کلاسیک فارسی را با واژگان فاخر و ساختار نحوی متین حفظ می‌کند، اما آن را در خدمت معانی و دغدغه‌های معاصر می‌گذارد. این زبان، برخلاف شعر موج نو که به نثر نزدیک می‌شود، همچنان شکوه شعر سنتی را در خود دارد.

۳. نقش اخوان ثالث در گذار شعر فارسی

اخوان ثالث را می‌توان نماینده‌ی گذار از شعر سنتی به شعر نو دانست. او برخلاف موج نویی‌ها که نه تنها سنت‌گریز بلکه سنت‌ستیز بودند، تلاش کرد از دل سنت، شعر تازه‌ای بسازد که در عین وفاداری به ساختار، روح تازه‌ای در خود داشته باشد. او مانند نیما یوشیج از تغییر ساختاری در شعر دفاع نمی‌کرد، اما با نیما در پیام و نگاه به جهان مشترک بود.

مهدی اخوان ثالث۳

جامعه در عصر مهدی اخوان ثالث

در عصر مهدی اخوان ثالث، جامعه ایران درگیر تحولات عمیق سیاسی، اجتماعی و فرهنگی بود. دهه‌های ۲۰ و ۳۰ خورشیدی، به‌ویژه پس از کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲، دوران خفقان سیاسی، سانسور شدید، سرکوب آزادی‌های فردی و اجتماعی و یأس گسترده در میان روشنفکران و مردم بود. بسیاری از روزنامه‌ها توقیف شدند، فعالان سیاسی زندانی یا تبعید شدند و جوّی از ترس و سرخوردگی فضای عمومی کشور را فرا گرفت. این وضعیت تأثیر عمیقی بر شاعران و نویسندگان گذاشت و آن‌ها را به استفاده از زبان نمادین، استعاری و کنایه‌آمیز برای بیان واقعیت‌های تلخ جامعه سوق داد.

اخوان ثالث، که هم از نظر فکری و هم از نظر هنری تحت تأثیر این شرایط بود، شعر خود را آیینه‌ای از این فضای سیاسی-اجتماعی قرار داد. شعر او، به‌ویژه در مجموعه زمستان، بازتابی از انجماد سیاسی و یأس جمعی مردم است؛ او با بهره‌گیری از سنت‌های شعری سبک خراسانی، اما با زبان و محتوایی نو، تلاش کرد فریاد ستمدیدگان و تصویرگر دردهای جامعه‌اش باشد. بدین ترتیب، جامعه عصر اخوان، جامعه‌ای خسته، ناامید، اما آرمان‌خواه و در جست‌وجوی راه رهایی بود، که شاعر نیز در دل همین بستر، شعر را به مثابه "فریادنامه" و "دادنامه" معنا می‌کرد.

مهدی اخوان ثالث

آیا مهدی اخوان ثالث شاعری سیاسی بود؟

مهدی اخوان ثالث، هرچند خود را رسماً "شاعر سیاسی" نمی‌داند، اما در عمل یکی از سیاسی‌ترین شاعران معاصر ایران است. اخوان بارها در سخنانش تلاش کرده تا خود را از سیاست‌ورزی مستقیم جدا بداند و حتی گفته است:

«هیچ‌کدام از شعرهای من "سیاسی" به معنای منطبق و حال‌حلول‌کننده‌اش نبوده و نیست ... خوشبختانه هیچ‌گاه سیاسی‌کوی و سیاسی‌نویس نبوده‌ام و نیستم و حتماً نخواهم بود.» (تو را ای کهن بوم و بر دوست دارم، ص ۳۰ و ۳۱)

اما با وجود این ادعا، آثار او لبریز از واکنش به حوادث سیاسی و اجتماعی دوران خویش است، به‌ویژه پس از کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲. اشعار او بازتابی از یأس، شکست، خشم و ناامیدی ناشی از فضای خفقان‌زده‌ی آن دوران است و مخاطبان ایرانی، او را با همین حال‌وهوای سیاسی می‌شناسند. به تعبیر سیمین بهبهانی:

«او یک شاعر سیاسی است بی‌آن‌که به سیاست چندان گرایشی یا از آن چندان اطلاعی داشته باشد، یا صریحاً به آن تظاهری کند... شعر او مدام از وقایع و حوادث سیاسی کشور بارور می‌شود...»

حتی ضیاء موحد، که نگاهی تحلیلی و فلسفی به شعر دارد، اذعان می‌کند که اشعار اخوان سرشار از آه، ناله، مرثیه و حدیث نفس است، که همگی واکنش‌هایی به شرایط سیاسی زمانه‌اند.

بنابراین، می‌توان نتیجه گرفت که اخوان، شاعری سیاسی بود، اگرچه نه از نوع شعاردار و حزبی، بلکه با بیانی نمادین، سمبولیک و درونی. سیاست برای او نه در قالب فریادهای مستقیم، بلکه در لایه‌های استعاری و کنایه‌آمیز شعرش حضور داشته است. خودش شاید نخواسته یا نتوانسته این واقعیت را به‌صراحت بپذیرد، اما تاریخ شعر و نگاه مخاطبان به آثارش، چیزی جز این نمی‌گوید.

مرگ عزیزان و ناامیدی مهدی اخوان ثالث

 

مهدی اخوان ثالث، با تخلصی تناقض‌آمیز و تلخ‌طنزآمیزِ م. اُمید، در حالی چنین نامی را برای خود برمی‌گزیند که شعرش آکنده از یأس، اندوه و شکست است؛ انگار نام امید را نه به نشانهٔ داشتنش، بلکه برای یادآوری دائمیِ فقدان آن انتخاب کرده باشد.

در شعر او، مرگ عزیزان ــ از دختر کوچکش تنسکل که تنها چهار روز زیست، تا لاله‌ی نازنین که در رودخانه جان سپرد ــ همچون داغ‌هایی ابدی، بر جانش نشستند و جرقه‌های غم و زوال را در تار و پود اشعارش پراکندند. او نه‌تنها سوگوار فرزندان و خانواده بود، بلکه مرثیه‌خوان فروغ، جلال، صادق هدایت، مصدق، خسرو گلسرخی، و حتی غلامرضا تختی شد؛ هر شعر مرثیه‌ای‌ست برای حقیقتی که در جامعه‌اش مرده، انسانی که نابود شده، یا امیدی که دیگر بازنخواهد گشت.

در دنیای شعر اخوان، ناامیدی تنها یک حالت روانی نیست؛ جهان‌بینی است. از دل ویرانی‌های سیاسی و اندوه‌های شخصی، اخوان به مرزهای نیهیلیسم نزدیک می‌شود، و حتی در لحظاتی خدا، روزگار و هستی را نیز به چالش می‌کشد. شکست‌های سیاسی، دو بار زندان، و سرخوردگی از جامعه‌ای که صدای شاعرش را نمی‌شنود، همراه با فقدان عزیزان، او را به جایی می‌رساند که دیگر "م. امید" نه نشانهٔ روشنایی، که نشانی از تناقض درونی‌اش می‌شود. شاعر، در دل شب‌های سنگستان، آوای جغدگونه‌ای سر می‌دهد و در تنهایی‌اش، به‌جای روشنایی، بر ویرانه‌های امید مرثیه می‌خواند.

مهدی اخوان ثالث آرامگاه

آرامگاه مهدی اخوان ثالث کجاست؟

آرامگاه مهدی اخوان ثالث در شهر توس، در استان خراسان رضوی، مشهد واقع شده است. این آرامگاه در محوطه‌ی آرامگاه فردوسی قرار دارد و در بخش غربی مجموعه آرامگاه فردوسی و ضلع جنوبی موزه توس قرار گرفته است. سنگ قبر کوچکی با نام مهدی اخوان ثالث در گوشه‌ای از باغ توس دیده می‌شود که نشان‌دهنده محل دفن این شاعر بزرگ معاصر است. کنار مزار او تندیسی از نیم‌تنه‌اش نیز نصب شده است. هر سال در چهارم شهریورماه، سالگرد درگذشت اخوان ثالث، خانواده و دوستدارانش در این مکان گرد هم می‌آیند تا یاد و خاطره او را گرامی بدارند.

آثاری که از مهدی اخوان ثالث برجای ماند

مهدی اخوان ثالث آثار متنوعی در حوزه شعر، نقد ادبی، داستان و ترجمه از خود به جای گذاشته است. او در زمینه شعر کلاسیک و نو مجموعه‌های مهمی مانند «ارغنون» (۱۳۳۰)، «زمستان» (۱۳۳۵)، «آخر شاهنامه» (۱۳۳۸)، «از این اوستا» (۱۳۴۴) و «ترا ای کهن بوم و بر دوست دارم» (۱۳۶۸) را منتشر کرده است. همچنین خاطرات و زندان‌نامه‌هایش مانند «پاییز در زندان» (۱۳۴۸) و «زندگی می‌گوید: اما باز باید زیست» (۱۳۵۷) نشان‌دهنده عمق شخصی و اجتماعی نگاه اوست. آثارش پر از احساس، ناله و اعتراض به وضعیت زمانه است که باعث شده تا او جایگاهی ویژه در شعر معاصر ایران داشته باشد.

علاوه بر شعر، اخوان ثالث در نقد ادبی نیز فعال بود و آثاری مانند «مقالات اخوان ثالث» (۱۳۵۰)، «بدعت‌ها و بدایع نیما» (۱۳۵۷) و «نقیصه و نقیصه‌سازان» (۱۳۷۴) را به رشته تحریر درآورد. در حوزه داستان نیز مجموعه‌هایی مانند «مرد جن‌زده» (۱۳۵۴) و «درخت و جنگل» (۱۳۵۵) از او منتشر شده است. او همچنین ترجمه‌هایی چون «ادب‌الرفیع در عروض قدیم عرب» را انجام داد و درباره چهره‌های ادبی معاصر مثل شاملو نیز نوشته است. این گستردگی آثار نشان‌دهنده توانمندی و تعهد اخوان ثالث به ادبیات و فرهنگ ایرانی است.

زیباترین شعر مهدی اخوان ثالث

 مگر می‌توان از میان صدها شعر مهدی اخوان ثالث که هر کدام می‌توانند ما را در تخیل شاعر غرق کرده و تصورات ما را زیبا و پررنگ می‌کنند یکی را برگزید؟ در این بخش تنها یکی از معروف‌ترین اشعار مهدی اخوان ثالث با نام زمستان را می‌خوانیم که از ابتدای این مقاله بارها از آن یاد شد و نشان می‌دهد که یکی از شعرهایی است که تبدیل به نقطه عطف زندگی هنری او شده است:

سلامت را نمی خواهند پاسخ گفت
سرها در گریبان است

کسی سر بر نیارد کرد پاسخ گفتن و دیدار یاران را
نگه جز پیش پا را دید ، نتواند
که ره تاریک و لغزان است

وگر دست محبت سوی کس یازی
به اکراه آورد دست از بغل بیرون
که سرما سخت سوزان است

نفس ، کز گرمگاه سینه می آید برون ، ابری شود تاریک
چو دیوار ایستد در پیش چشمانت
نفس کاین است ، پس دیگر چه داری چشم
ز چشم دوستان دور یا نزدیک ؟

مسیحای جوانمرد من ! ای ترسای پیر پیرهن چرکین
هوا بس ناجوانمردانه سرد است ... آی
دمت گرم و سرت خوش باد
سلامم را تو پاسخ گوی ، در بگشای

منم من، میهمان هر شبت، لولی وش مغموم
منم من، سنگ تیپاخورده ی رنجور
منم ، دشنام پس آفرینش ، نغمه ی ناجور
نه از رومم ، نه از زنگم ، همان بیرنگ بیرنگم
بیا بگشای در، بگشای ، دلتنگم

حریفا ! میزبانا ! میهمان سال و ماهت پشت در چون موج می لرزد

تگرگی نیست، مرگی نیست
صدایی گر شنیدی، صحبت سرما و دندان است

من امشب آمدستم وام بگزارم
حسابت را کنار جام بگذارم

چه می گویی که بیگه شد ، سحر شد ، بامداد آمد ؟
فریبت می دهد ، بر آسمان این سرخی بعد از سحرگه نیست
حریفا ! گوش سرما برده است این ، یادگار سیلی سرد زمستان است

و قندیل سپهر تنگ میدان ، مرده یا زنده
به تابوت ستبر ظلمت نه توی مرگ اندود ، پنهان است
حریفا ! رو چراغ باده را بفروز ، شب با روز یکسان است

سلامت را نمی خواهند پاسخ گفت
هوا دلگیر ، درها بسته ، سرها در گریبان ، دستها پنهان
نفسها ابر ، دلها خسته و غمگین
درختان اسکلتهای بلور آجین
زمین دلمرده ، سقف آسمان کوتاه
غبار آلوده مهر و ماه

زمستان است

 

نظرات
پربازدیدترین خبرها