
راهنماتو- قاصدکها همیشه نویدبخش بهار و پیامآور عشق و امید بودهاند، اما مهدی اخوان ثالث در شعر «قاصدک» این نماد را به چالش میکشد و در فضایی آکنده از ناامیدی، به بازآفرینی تصویر قاصدک در ذهن ما میپردازد؛ تصویری که به جای خوشخبری، تلخی و سرخوردگی را بازتاب میدهد.
به گزارش راهنماتو، قاصدک، این گیاه سبکبال بهاری، در فرهنگ مردم ما جایگاه ویژهای دارد. ما کودکانه به آن فوت میکنیم تا خبرهای دلمان را به سوی محبوبی دوردست ببرد، یا وقتی نسیمی قاصدکی را به سمتمان میآورد، به فال نیک میگیریم و دلمان را به این میبندیم که پیامی از یار یا عزیزی دریافت کردهایم. این باورها کهن و عمیق هستند، و به همان اندازه که به سادگی دلها نزدیکاند، به شیرینی امید هم پیوند خوردهاند. اما مهدی اخوان ثالث، شاعری که همواره جهان را با عینکی انتقادی مینگرد، در شعر «قاصدک» با این سنت ذهنی بازی میکند. او قاصدک را نه حامل پیام شادی، که پیک ناامیدی و بیثمری معرفی میکند. این شعری است که در شهریور ۱۳۳۸، یکی از دورههای حساس تاریخ معاصر ایران، سروده شده است.
شعر «قاصدک» از مهدی اخوان ثالث
قاصدک! هان، چه خبر آوردی؟
از کجا، وز که خبر آوردی؟
خوش خبر باشی، امّا، امّا
گرد بام و در من
بیثمر میگردی.
انتظارِ خبری نیست مرا
نه زِ یاری نه زِ دیار و دیاری – باری،
برو آنجا که بود چشمی و گوشی با کس،
برو آنجا که تو را منتظرند.
قاصدک!
در دل من همه کورند و کرند.
دست بردار از این در، وطن خویش غریب.
قاصد تجربههای همه تلخ،
با دلم میگوید
که دروغی تو، دروغ؛
که فریبی تو، فریب.
قاصدک! هان، ولی… آخر… ای وای!
راستی آیا رفتی با باد؟
با توأم، آی! کجا رفتی؟ آی…!
راستی آیا جایی خبری هست هنوز؟
مانده خاکستر گرمی، جایی؟
در اجاقی – طمع شعله نمیبندم – خُردک شرری هست هنوز؟
قاصدک!
ابرهای همه عالم شب و روز
در دلم میگریند.
وقتی قاصدک هم دروغ میگوید؛ ناامیدی در شعر اخوان ثالث
در شعر «قاصدک»، اخوان ثالث از همان ابتدا تصاویری میسازد که با انتظارات ما از این نماد همخوانی ندارد. قاصدک که باید نویدبخش و خوشخبر باشد، اینجا در دور باطلِ «بیثمر» بودن گرفتار آمده است. شاعر با تکرار «بیثمر میگردی» تأکید میکند که حتی اگر پیغامی هم بیاید، برای او ثمری ندارد و انتظاری از کسی ندارد: «نه زِ یاری نه زِ دیاری».
این فضای نومیدانه به تدریج عمق بیشتری مییابد. اخوان ثالث قاصدک را نه تنها بیفایده که «قاصد تجربههای همه تلخ» معرفی میکند، و به نوعی این پیامآور بهاری را دروغین و فریبنده میداند. این رویکرد، عملاً ما را با یک معکوسسازی مواجه میکند: جایی که ما انتظار روشنی و امید داریم، به تاریکی و سرخوردگی میرسیم.
یکی از نکات درخشان شعر، تصویر شاعرانه اما تلخِ «خاکستر گرمی» و «خُردک شرری» است. اخوان با زیرکی نشان میدهد که حتی کوچکترین امیدها نیز به خاموشی گراییدهاند و شعلهای برای بازگرمکردن دلها باقی نمانده است. این بخش از شعر، اوج ناامیدی شاعر است، جایی که حتی دیگر طمع «شعله» هم ندارد و تنها به دنبال جرقهای ناچیز است.
تصویر نهایی شعر با «ابرهای همه عالم» که در دل شاعر میگریند، تکمیل میشود. این تصویر، دلالت بر غمی جهانی دارد که در دل فردی متجلی شده است. گویی درد و یأس، مرزهای فردی را پشت سر گذاشته و به تراژدیای جمعی بدل شده است.
اخوان ثالث در «قاصدک» بهخوبی توانسته است مفاهیم فرهنگی ما را بازآفرینی کند و در فضایی شاعرانه، نشان دهد که چگونه امیدهای ما میتوانند به ناامیدی بدل شوند. او باور عمومی درباره قاصدک را دستمایه قرار داده تا جهانی بسازد که هرچند به ظاهر آشناست، اما در عمق خود تلخی و سیاهی را نهفته دارد.