فرارو نوشت: از جمله هدایای غم انگیزی که روشنگری به ارمغان آورد این بود که انسانها ممکن است روزی منقرض شوند. انقلاب نجومی قرن هفدهم نشان داد که منظومه شمسی هم بر اساس عالیترین اصول عقل عمل میکند و هم شامل دنباله دارهایی است که ممکن است به طور قابل تصوری به زمین برخورد کنند. سوابق زمین شناسی همان طور که توسط "کنت دو بوفون" ستاره شناس فرانسوی قرن هجدهمی تفسیر شد انقراضهای عظیمی را نشان داد که در آن گونههایی برای همیشه ناپدید شدند. این تفسیر شرایط را برای چارلز داروین مهیا ساخت تا این گونه انقراضها را به عنوان موتور تکامل و در نتیجه نیرویی که انسانها را شکل داده و به طور ضمنی سرنوشت احتمالی آنها را تشخیص دهد.
علم نوپای ترمودینامیک یک بعد کیهانی به قطعیت یک پایان اضافه کرد. خورشید، زمین و کل قضیه در نهایت به یک "مرگ گرمایی" بی جان میرسند. قرن بیستم این ایده را اضافه کرد که انقراض ممکن است نه به طور طبیعی بلکه از طریق تصنعی رخ دهد. انگیزه این امر کشف شد و بعدا بهره برداری از قدرت محبوس شده در هسته اتم بود. انرژی هستهای که توسط برخی از کاشفان آن به عنوان راهی برای به تعویق انداختن نامحدود مرگ ناشی از گرما شناخته میشود به زودی به یک خطر بسیار نزدیکتر تبدیل شد و تهدید ملموس فاجعه قریب الوقوع که آن را به وجود آورد بر سایر فناوریها تاثیر گذاشت.
با این وجود، هیچ فناوریای به اندازه رایانه آلوده نبود. ممکن است این گناه به واسطه ارتباط بوده باشد: رایانه نقش حیاتی در توسعه زرادخانه هستهای ایفا کرده است. اعتقاد روشنگری به عقلانیت به عنوان بالاترین دستاورد بشر و نظریه تکامل داروین امکان پیشرفت تکاملی به قیمت از دست دادن نوع بشر را فراهم کرد.
هوش مصنوعی در اندیشه گروه کوچک، اما جذابی از دانشگاهیان که در چند دهه گذشته خود را وقف در نظر گرفتن خطر وجودی کرده اند ظاهر شده است: جهانی که دارای موجوداتی باشد که بهتر از انسانها و نهادهای شان فکر میکنند و سریعتر عمل کرده و منافعی همسو با نوع بشر ندارد مکان خطرناکی خواهد بود. در نتیجه آن بود که این ایده مطرح شد که احتمال غیر ممکن بودن به صفر رساندن توسعه هوش مصنوعی فوق بشری منجر به انقراض انسان خواهد شد. رونق قابل توجه در قابلیتهای مدلهای زبان بزرگ (LLM) مدلهای بنیادی و اشکال مرتبط هوش مصنوعی مولد باعث طرح جدیتر بحث درباره خطر وجودی در محافل عمومی شده است.
پیشرفت در عرصه هوش مصنوعی بسیار سریع است و خطرات واضحی را به همراه دارد که نیازمند رسیدگی میباشد. با این وجود، در زمینه خاص جی پی تی -۴ و امثال آن صحبت از خطرات وجودی تقریبا پوچ به نظر میرسد چرا که نثر، شعر، تصاویر، صدا و ویدئو تولید کرده و براساس الگوها پیش بینی میکنند. به راحتی میتوان فهمید که آن قابلیتها ظرفیت عظیمی برای شیطنت به همراه دارند. با این وجود، به سختی میتوان تصور کرد که آنان به قدرت "کنترل تمدن" مان دست یابند یا آن گونه که منتقدان هشدار داده اند جایگزین ما شوند.
با این وجود، نمیتوان مقیاس تغییراتی که هوش مصنوعی ممکن است به همراه داشته باشد را نادیده گرفت. زندگی بسیار بیش از اجتناب از انقراض است. یک فناوری برای اینکه جهان را متحول کند نیازی به پایان جهان ندارد. گذار به دنیایی مملو از برنامههای رایانهای که قادر به سطوح انسانی مکالمه و درک زبان و قدرت فوق انسانی جذب دادهها و تشخیص الگو هستند تازه آغاز شده است. ظهور شبه شناخت فراگیر در امتداد این خطوط میتواند نقطه عطفی در تاریخ باشد حتی اگر سرعت فعلی پیشرفت هوش مصنوعی کاهش یابد (که ممکن است) یا پیشرفتهای اساسی آن متوقف شود (که بعید به نظر میرسد). در نتیجه میتوان انتظار داشت که هوش مصنوعی نه تنها بر چگونگی کسب درآمد و سازماندهی زندگی مردم بلکه بر روی تفکر آنان در مورد انسانیت نیز تاثیر خواهد داشت.
برای درک آن چه ممکن است در راه باشد سه مورد مشابه را در نظر بگیرید: مرورگر، چاپخانه و تمرین روانکاوی. یکی رایانهها و اقتصاد را تغییر داد یکی نحوه دسترسی و ارتباط مردم با دانش را تغییر داد و دیگری نحوه درک مردم از خود را تغییر داد. مرورگر وب که در اوایل دهه ۱۹۹۰ میلادی به عنوان راهی برای اشتراک گذاری فایلها در شبکهها معرفی شد روشهای استفاده از رایانه ها، روش کار صنعت رایانه و نحوه سازماندهی اطلاعات را تغییر داد. مرورگر همراه با قابلیت پیوند دادن رایانه به شبکهها به پنجرهای تبدیل شد که از طریق آن ابتدا فایلها و سپس برنامهها در هر جایی که ممکن است قرار بگیرند قابل دسترسی بودند.
رابطی که از طریق آن کاربر با یک برنامه تعامل داشت از خود برنامه جدا شد. قدرت مرورگر بلافاصله آشکار شد. دعواها بر سر این که تا چه اندازه کاربران را میتوان به سمت یک مرورگر خاص سوق داد تبدیل به یک موضوع تبلیغاتی تجاری شد. تقریبا هر کسب و کاری با آدرس اینترنتی میتوانست بودجه دریافت کند صرفنظر از این که چه چیز پوچی وعده داده بود. هنگامی که رونق در اوایل قرن به رکود تبدیل شد یک واکنش قابل پیش بینی وجود داشت. با این وجود، جدایی اساسی رابط و برنامه ادامه یافت. آمازون، متا (با نام مستعار فیس بوک) و آلفابت (با نام گوگل) با تبدیل کردن مرورگر به کانالی برای کالاها، اطلاعات و ارتباطات انسانی به موفقیتهای عجیبی دست یافتند و نقش آنها به عنوان یک پلتفرم اساسی شد.
ماهها پس از انتشار چت جی پی تی یک رابط پشتیبانی که اکنون توسط جی پی تی -۴ پشتیبانی میشود شاهد انفجاری از جستجو بوده ایم. برای کاربران برنامههای مبتنی بر مدلهای زبان بزرگ (LLM) و نرمافزارهای مشابه میتوانند برای استفاده به طرز مضحکی آسان باشند. یک دستور تایپ کنید و نتیجه را ببینید. برای توسعه دهندگان این کار خیلی سختتر نیست. شما فقط میتوانید لپ تاپ خود را باز کنید و چند خط کد بنویسید که با مدل تعامل دارد و مدلهای زبان بزرگ به طور فزایندهای قادر به کمک به این کدنویسی هستند. مدلهای زبان بزرگ نه تنها بر روی مجموعهای از متن بلکه بر روی تعداد زیادی کد آموزش دیده اند و حاوی بلوکهای سازنده بسیاری از برنامههای ممکن هستند؛ که به آنها اجازه میدهد به عنوان "کمک خلبان" برای کدگذاران عمل کنند.
برنامه نویسان در GitHub یک سایت کد منبع باز اکنون از یک کمک خلبان مبتنی بر جی پی تی -۴ برای تولید تقریبا نیمی از کد خود استفاده میکند. "کوین اسکات" مدیر ارشد فناوری مایکروسافت، توضیح میدهد که هیچ دلیلی وجود ندارد که این توانایی در نهایت به مدلهای زبان بزرگ اجازه ندهد تا کدها را به سرعت کنار یکدیگر قرار دهند. ظرفیت ترجمه از یک زبان به زبان دیگر در اصل و به طور فزایندهای در عمل توانایی ترجمه از زبانی به کد را شامل میشود. یک دستور نوشته شده به زبان انگلیسی در اصل میتواند باعث تولید برنامهای شود که الزامات آن را برآورده میسازد. در جایی که مرورگرها رابط کاربری را از برنامه نرم افزاری جدا کردند مدلهای زبان بزرگ احتمالا هر دو دسته را حذف میکنند. این امر میتواند تغییری اساسی را در نحوه استفاده افراد از رایانه و در مدلهای تجاری که در آن این کار را انجام میدهند نشان دهد.