راهنماتو- در جهان ایدئال، انتظار میرود که عشق به خود طبیعی رخ دهد. اما همیشه اینطور نیست.
به گزارش راهنماتو، درحقیقت ما خودمان گاهی بدترین منتقد خودمان هستیم. اما برای سلامتی عمومی رضایت از خویشتن ضرورت دارد. سختگیری نسبت به خود زندگی را غیرقابل تحمل میکند. برای همین است که باید تغییر کنید. اما چیزی که باید تغییر کند شما یا زندگیتان نیست، بلکه نحوه نگرش و ذهنیتتان است. باید یاد بگیرید که به خودتان به طور کلی به شیوهای تازه بنگرید. این نگاه تازه نه تنها مسیر عشقورزیدن به خود را تسهیل میکند بلکه مسیر رشد فردی را نیز آسانتر میکند.
شاید سخت تلاش کردهاید تا خودانگارهای مثبتتر از خودتان را پرورش دهید. شاید در مقاطعی این تلاش بسیار سخت به نظر رسیده است اما معنایش این نیست که در مسیر رشد قرار ندارید.
با راهنماتو همراه باشید تا نشانههایی که میگویند حقیقتا از هویت فعلیتان راضی و خشنود هستید را با هم مرور کنیم:
1.میدانید کامل نیستید اما میتوانید خودتان را به همراه نقصهایتان بپذیرید
شادی به کامل بودن ارتباطی ندارد. تقریبا برعکس است. مطالبه کامل بودن مانند مانعی بر سر راه پیشرفت عمل میکند. گاهی به اشتباه باور داریم برای آنکه کاملا خودمان را دوست داشته باشیم باید اول پیشرفت کنیم. فکر میکنیم باید ابتدا از همه آن عادتهای بد یا ضعفهای شخصیتی خلاص شویم تا حقیقتا ارزشمند باشیم. مطمئنا فکر خوبی است که نسبت به بخشهایی از خودمان که میخواهیم رویش کار کنیم، ذهنآگاه باشیم. اما از همه اینها مهمتر خود-پذیری است. این یعنی همه وجودتان را که شامل نقصها و ناکاملیها هم میشود، بپذیرید. یعنی بپذیرید که هیچکس کامل نیست. فقط با این طرز فکر است که میتوانید از آنچه هستید لذت ببرید و آرامش را در خودتان پیدا کنید. وقتی تلاش میکنیم بخشهای منحصربهفرد وجودمان را دور یا انکار کنیم، درواقع در سطح ناخودآگاه داریم خودمان را طرد میکنیم.
2.آسیبپذیری ترسناک است اما خود حقیقیتان را به دیگران نشان میدهید
هر زمانی شخصی احساس نیاز کرد بخشهایی از شخصیت خودش را پنهان کند، معمولا باید آن را نشانهای از ناامنی بداند. این افراد آنقدر درگیر خشنود کردن دیگران هستند که میترسند خود حقیقیشان را به دیگران نشان دهند. خود حقیقی نیازمند پذیرش سطحی از آسیبپذیری است. باید اعتمادبهنفس بالایی برای نشان دادن خود حقیقی داشت. مت شوآرتز، رواندرمانگر، میگوید، به همین دلیل است که بسیاری از ما سعی میکنیم خودمان را از دیگران پنهان کنیم.
«اصالت نیازمند به اشتراکگذاری خود حقیقیمان بدون اهمیت دادن به پیامدهای آن است. بسیاری از اوقات رفتار ما در موقعیتهای مختلف به نحوی است که میخواهیم از هر نوع پیامد خاصی اجتناب کنیم. بنابراین ارتباط یا رفتارمان را به نحوی تغییر یا تخفیف میدهیم تا اطمینان حاصل کنیم که هیچ پیامد منفی یا مشکلزایی برایمان ندارد. این گرایشها از اصالت هویت ما میکاهند و رشد و عزت نفس ما را محدود میکنند. »
زیستن بر مبنای اصالت شخصیت نشانهای بزرگ است از اینکه فرد از شخصیت و هویتی که به آن رسیده خوشحال است و به آن میبالد. شما انتخاب میکنید که در راستای ارزشها و باورهایتان زندگی کنید. تلاش شما به جای آنکه معطوف به تظاهر به شخصیتی باشد که نیستید، متمرکز بر خود حقیقیتان است. پیامدش آن است که در تعاملات خودتان با دیگران احساس اصالت و خلوص میکنید.
3.حتی اگر جایی برای پیشرفت نباشد هنوز هم سپاسگزار زندگیتان هستید
هر چه بیشتر شکرگزار باشید، بیشتر خودتان را دوست دارید. منظور قدرانی نسبت به موارد زیر است:
قدرتان چیزهای خوب زندگیتان هستید
روی داشتهها و نه فقدانها تمرکز میکنید
به خاطر حمایت دیگران از آنها سپاسگزاری میکنید
تأثیر مثبت دیگران روی سلامتیتان را تشخیص میدهید
قدردانی مثل معجونی معجزهکننده است و تحقیقات زیادی از قدرت آن حمایت کردهاند. مطالعات نشان دادهاند افرادی که شکرگزارتر هستند، عزتنفس بالاتری نیز دارند. تصور میشود علتش آن است که هر چه خوبی دیگران در حق خودتان را بهتر تشخیص بدهید، احساس خودارزشمندیتان قویتر میشود.
قدردانی همچنین میتواند به سرکوب آن منتقد آزاردهنده درونی کمک کند و باعث شود کمتر نسبت به خودتان قضاوتکننده باشید. نتایج مطالعات همچنین نشان داده افراد قدردانتر کمتر احتمال دارد که خودشان را با دیگران مقایسه کنند.
4.در وقت اتفاقات بد میتوانید دوباره به زندگی برگردید
تابآوری مزایایی دارد که بعضی آدمها تشخیص نمیدهند:
پرورش سرسختی ذهنی به معنای سخت گرفتن به خود نیست. معنایش این نیست که جلوی احساسات را بگیرید. دقیقا برعکس است. تابآوری ذهنی از انعطاف بیشتر و رویکرد حساستر به دست میآید. آدمهایی که تابآوری بالایی دارند نسبت به خودشان دلسوزی دارند. تشخیص میدهند چه زمانی نیاز به استراحت دارند و میتوانند احساساتشان را بپذیرند که برای تابآوری بسیار اهمیت دارد. خوددلسوزی میتواند سلامت عمومی و تابآوری را بهبود ببخشد و به شما اطمینان ببخشد که برای چالشهای زندگی آمادهاید.
به جای آنکه با غلط پیشرفتن اوضاع به خودتان سخت بگیرید، میتوانید هر شکستی را فرصتی برای پیشرفت ببینید. به جای آنکه روی تجربههای غلط گذشته تثبیت شوید، از آن تجربهها درستان را میآموزید و جلو میروید. این طرز فکر کمک میکند تا بعد از هر چالش و شکستی دوباره به زندگی برگردید. به خودتان اعتماد دارید و میدانید که حالتان دوباره خوب خواهد شد، بنابراین قادرید در بدترین شرایط زندگی قدرتتان را نشان دهید.
5.اغلب اوقات احساس خشنودی دارید
بسیاری از مشکلات ما ناشی از انتظارات غلط درباره شادی است. این جمله میتواند بازی را برایتان تغییر دهد:
«شادی یک احساس حداکثری است. شادی وضعیتی نیست که ما مدام در حال زیستن در حال باشیم. بلکه باید برای رسیدن به شادی هدف بچینیم.»
این یعنی شما نیازی ندارید که همیشه در اوج شادی باشید. هیچ ایرادی ندارد که اجازه بدهیم احساسات طبیعی انسان مثل غم، شرمساری، ترس، خشم و ناامیدی به وقت خود در درونمان احساس شود. هیچ نیازی نیست جلوی این احساسات را بگیرید یا آنها را سرکوب کنید.
تنهای چیزی که اهمیت دارد این است که آیا در درون خودتان احساس رضایت میکنید یا نه. نسبت به چه چیزهایی باید رضایت احساس کنید؟
نسبت به موفقیتهای روزمره (هر قدر که کوچک باشند)
نسبت به دنبال کردن فعالیتهایی که شادی به همراه میآورند
نسبت به اینکه در درون هر چیزی در زندگی روزمره به دنبال معنا و هدف باشید
6.زیستن در لحظه اکنون را به زیستن در گذشته و آینده ترجیح میدهید
چرا این نشانه شادی است؟ چون وقتی نسبت به خودمان احساس خوبی نداریم به دنبال جایی برای مخفی کردن خودمان میگردیم. آنجا ممکن است خاطرات گرم و درخشان قدیمی یا اوقاتی باشد که احساس میکردیم همه چیز بهتر و سادهتر بود. یا میتواند آینده باشد که امیدواریم اوضاع بهتر بشود؛ یک روز نامشخص که همه رویاهایمان به حقیقت میپیوندد و در نهایت همه چیزهایی که برای خوشحال بودن نیاز است را به دست آوردهایم.
وسوسهکننده است که بیشتر وقتمان را به فکر کردن به آینده یا گذشته اختصاص دهیم. اما این طرز فکر زیستن در زمان حال را قربانی میکند. روانشناسان میگویند ذهنآگاهی با کمک به ما برای متمرکز ماندن روی زمان حال به ما کمک میکند خوشحالتر باشیم.
تحقیقات هم نشان دادهاند که زیستن در لحظه حال واقعا حال آدمها را بهتر میکند و حواسپرتی از زمان حال یکی از دلایل نارضایتی و ناراحتی است.
«ذهن انسان، ذهن پرسهزن است و ذهن پرسهزن، ذهنی ناراحت است. توانایی فکر کردن به چیزی که هماکنون در حال وقوع نیست، یک دستاورد شناختی است که بهایی احساسی دارد.»
7.بهترین دوست خودتان هستید
آیا در زندگی طرفدار خودتان هستید؟ یا دشمنی در درونتان نهفته است؟ اینکه چه میزان قدردان خودمان هستیم، میزانی که در زندگی میتوانیم خوشحال باشیم را تعیین میکند. اما همیشه سختگیری به خود آسانتر از سختگیری به دیگران است.
اگر بتوانیم آگاهانه به خودمان طوری رفتار کنیم که گویی با یک دوست قدیمی رفتار میکنیم، میتوانیم تغییری شگرف ایجاد کنیم. شانا بی. دیسکانت، روانشناس، میگوید:
«مهمترین قدم تشخیص این نکته است که آیا چیزی که هماکنون دارید به خودتان میگوید، حرفی است که یک دوست به دوستش میزند؟ آیا گفتوگویی که با خودم دارم مهربانانه است یا از روی بدجنسی؟ بعضی دوستان ممکن است به ما بگویند: «فلان لباس آنقدرها بهت نمیاد»، ولی ما اغلب دوستانی نداریم که بگویند: «اصلا چرا انقدر خودت را برای خوشتیپ شدن به دردسر میندازی؟، اصلا مگه کسی تو رو میبینه؟». افکار منفی میتوانند به احساس کمارزشی و رفتارهای بازدارنده منجر شوند. دوست واقعی طوری با شما حرف میزند که گویی امیدوار است به شما کمک کند نه آنکه شما را پایین بیاورد.»
8.از خلوت خودتان احساس آرامش میگیرید
اینکه خلوت و تنهایی نشانه مثبتی است یا نه، به این بستگی دارد که آیا در خلوتتان احساس آرامش دارید و اینکه دلایلتان برای انتخاب خلوت و عزلت چیست. تنهایی فواید بسیاری دارد و میتواند عزت نفس و سلامت ذهنیتان را تقویت کند. اگر حقیقتا همیشه به دنبال وقت و فضایی هستید که بتوانید با خودتان خلوت کنید، معنایش این است که با خودتان در صلح هستید و خودتان را پذیرفتهاید.
معنایش این است که میتوانید نیازهایتان را برآورده کنید و بدون اینکه احساس تنهایی کنید، تنها باشید.