
راهنماتو- بیشتر خداترسان آمریکایی احساس میکنند که خداوند قادر هوایشان را دارد: 97درصد از آنها باور دارند که خداوند در مقاطعی از زندگی از آنها محافظت کرده است.
به گزارش راهنماتو، محققان علوم اجتماعی میخواستند بدانند که باورمندی به خداوند چه تأثیری روی خطرپذیری این افراد داشته است. آیا باورمندان به خداوند، با این اعتقاد که خداوند آنها را از نتایج بد محافظت میکند، خطرپذیری بیشتری دارند یا خطرپذیری کمتری دارند زیرا ایمان دارند که خداوند میخواهد آنها عواقب تصمیمات خطرناکشان را احساس کنند؟
روانشناس دانشگاه یورک، سیندل وایت و همکارانش از دانشگاه بریتیش کلمبیا، یک مطالعه انجام دادند. وایت میگوید:
«میخواستیم بدانیم آیا فکر کردن به خداوند قبل از اتخاذ تصمیمات پرخطر در زندگی میتواند روی خطرپذیری فرد اثر بگذارد یا خیر. بنابراین یک آزمایش بسیار ساده ترتیب دادیم که در آن فکر کردن یا نکردن به خداوند قبل از انجام تصمیمات پرخطر در زندگی اجتماعی، شغل یا تفریحات مشارکتکنندگان را دستکاری کردیم.»
وایت و همکارانش 631مسیحی آمریکایی را به خدمت گرفتند و از آنها خواستند برخی از خطرهایی که در زندگی پذیرفتهاند را فهرست کنند. سپس از آنها پرسیدند که چقدر مشتاق هستند هر یک از این خطرها را تا 3ماه آینده دوباره انجام دهند. برای آنکه تأثیر اعتقاد به خدا را در خطرپذیری بسنجد، مشارکتکنندگان را به 2 گروه تقسیمبندی کردند:
به گروه آزمون گفته شد که قبل از پاسخ به این پرسشها لطفا درباره اثری که خداوند روی وقایع زندگیتان داشته است، فکر کنید. بعد از آنکه نقش و اثر خدا در زندگیتان را به ذهن آوردید، احتمال انجام این فعالیت یا رفتار پرخطر را بسنجید.
به گروه کنترل صرفا گفته شد که درباره احتمال انجام رفتار یا فعالیتی پرخطر در سه ماه آینده فکر کنند.
محققان بر این عقیده بودند که وقتی درباره باور به خدا قبل از تصمیمگیری با مشارکتکنندگان صحبت میکنند، بر هر باوری که اعتقاد به خدا روی تصمیمهای آنها دارد تأکید میشود و این مسئله به جلوی ذهنشان میآید.
نتایج نشان داد که افراد وقتی قبل از تصمیمگیری به خداوند فکر میکنند، اندکی بیشتر از سایرین احتمال دارد که در آینده تصمیمهای پرخطر را بپذیرند؛ به عبارت دیگر خطرپذیریشان در زندگی بیشتر میشود.
مطالعات قبلی که با هدف بررسی اثر باور به خدا روی خطرپذیری انجام شده بود، نتایج متفاوتی تولید کرده بود. وایت میگوید، علتش آن بود که تحقیقات قبلی روی روش پیشزمینهسازی به قدر کافی عمیق نشده بودند.
«ایده کلی پیشزمینهسازی آن است که شما مفهومی را در ذهن مشارکتکننده فعال میکنید. این روش میتواند به اشکال مختلف صورت گیرد. در برخی مطالعات این کار بسیار تلویحی و در سطح ناخودآگاه صورت میگیرد، مثل زمانی که شما ایده یا تصویری را به مشارکتکننده و درحالیکه در آگاهی کامل نیست، نشان میدهید.»
به عبارت دیگر، محققان در تلاش برای سرنخ ندادن به مشارکتکنندگان درباره اهداف تحقیق و پیشگیری از اثرگذاری این سرنخها روی نتایج آن، تلاش میکنند از شیوههایی استفاده کنند که مشارکتکنندگان متوجه نشوند قبلا چیزی در ذهن آنها فعال شده است.
مثلا، ممکن است از مشارکتکنندگان درخواست شود پیش از پاسخ دادن به پرسشها برخی واژههای بهمریخته را مرتب کنند که نیمی از آنها واژگانی درباره توکل، مذهب و اعتقاد به خدا است.
به این شیوه پیشزمینهسازی غیرمستقیم گفته میشود که به عقیده وایت میتواند پیشزمینهسازی سطحیای ایجاد کند که به قدر کافی نمیتواند آن نوع باورهای مرتبط به مذهب که ممکن است روی تصمیمات اثر بگذارد را فعال کند.
اما استفاده از پیشزمینهسازی آشکار نیز خطراتی دارد و آن اینکه مشارکتکننده ممکن است بفهمد که آزمایشکننده چه هدفی دارد که میتواند روی نتایج اثر بگذاد؛ زیرا افراد تمایل دارند به شیوهای رفتار کنند که باور دارند آزمایشکنندگان میخواهند آنها رفتار کنند.
وایت برای آنکه از اثرگذاری پیشزمینهسازی مستقیم روی نتایج پیشگیری کند، از مشارکتکنندگان خواست که تلاش کنند فرضیه آزمایش را حدس بزنند و دریافت که 90درصد از حدسهای مشارکتکنندگان هیچ ارتباطی به خدا یا مذهب نداشت.
آیا باید خطرپذیری داشته باشیم؟
آیا مردم باید خطرپذیری بیشتری داشته باشند؟ پاسخ برخی مطالعات به این پرسش مثبت است. انسانها (و سایر حیوانات) تمایل دارند که به صورتی غیرمنطقی از خطرپذیری خودداری کنند، آنها گزینههای امنتر را به خطرپذیریهایی با نتایج ارزشمندتر ترجیح میدهند. اما باور به خدا، به نظر میرسد، میتواند یک تور حمایتی روانی برای افراد ایجاد کند.