ویجیاتو نوشت: وقتی که شرک برای اولین بار در سال ۲۰۰۱ اکران شد، هیچکس نمیدانست که قرار است به چه موفقیت بزرگی تبدیل شود. در واقع، بسیاری از کارکنان شرکت فکر میکردند بابت برداشت نواش از افسانههای کلاسیک قرار است به یک جک بزرگ در سینما تبدیل شود، اما خوشبختانه، هرکسی که ذرهای به آن شک داشت به او ثابت شد که اشتباه فکر میکرد.
تقریباً بیست سال پیش بود که غول سبز خودخواه و بیرحم نمادین دریموورکس بر روی پردههای سینما رفت و داستانهای افسانهای معمولی را تحت تاثیر خودش قرار داد. وقتی که شرک برای اولین بار در سال ۲۰۰۱ اکران شد، هیچکس نمیدانست که قرار است به چه موفقیت بزرگی تبدیل شود. در واقع، بسیاری از کارکنان شرکت فکر میکردند بابت برداشت نواش از افسانههای کلاسیک قرار است به یک جک بزرگ در سینما تبدیل شود، اما خوشبختانه، هرکسی که ذرهای به آن شک داشت به او ثابت شد که اشتباه فکر میکرد.
در همان لحظات آغازین فیلم نخست، شرک (با صداپیشگی مایک مایرز) کاملاً بیادب و چندشآور است و به بهداشت اهمیتی نمیدهد. وقتی که با انسانها ملاقات میکند، آنها سریعاً از او میترسند و شرک با کمال میل، از وحشتی که از او دارند استفاده کرده و تظاهر میکند واقعاً هیولایی خشن و ترسناک است. به هر حال، به خصوص پس از ملاقات با همراه جدید قابل اعتمادش، خره (با صداپیشگی ادی مورفی)، شرک میفهمد همه از او نمیترسند و شروع به درک این موضوع میکند که شاید در این جهان هدفی داشته باشد به جای آنکه فقط سرش به کار خودش باشد و ذهنش را با انتظارات منفی پر کند.
چهار فیلم بلند موفقیت آمیز تا به کنون ساخته شدهاند و هر کدام نشان میدهند که آن غول بداخلاق چقدر بهتر شده است. به همراه موج دوم محبوبیت این فرنچایز، هواداران شروع به پرسیدن سوالاتی بزرگتر درباره این مجموعه کردهاند. تئوری خاصی درباره اینکه چطور شرک اسمش را انتخاب کرد، گفت و گوهای مختلفی را در میان هواداران این اثر ایجاد کرد، اما با کمی تحقیق و بررسی کردن و برگشتن به نقطهای که داستان شرک آغاز شد، ما میتوانیم به جواب برسیم.
آیا شرک اسمش را در همان لحظه از خودش درآورد؟
چیزی که سبب ایجاد سوال "آیا شرک اسمش را در همان لحظه از خودش درآورد؟" شده، این است که شرک هنگام گفتن اسمش به خره و فیونا (با صداپیشگی کامرون دیاز) کمی مکث میکند. در لحظات آغازین فیلم نخست، روستاییان خشمگین به برکه شرک حمله میکنند و او را "آن"، "چیز" و "غول" صدا میزنند. شرک را اصلاً موجودی حساب نمیکنند و قطعاً ایدهای ندارند که ترجیح میدهد با چه اسمی صدا زده شود. با توجه به شوخ طبعی شرک هنگام مواجه شدن با مردمان مشعل و چنگک به دست، مشخص است او به این منفی نگری و بیتوجهی عادت کرده است. هرچند، وقتی شرک با خره ملاقات میکند، او متوجه میشود هر موجودی از او نمیترسد.
وقتی که خره از شرک میپرسد که اسمش چیست، غول بزرگ پاسخ میدهد :"هاااا... شرک." او جوری آن را بیان میکند که انگار حقیقت را گفته و به راهش ادامه میدهد، اما همین مکث چیزی است که مردم را به شک انداخته است، یا شاید حتی اسمی تقلبی باشد تا برای ارتباط برقرار کردن با حیوانات سخنگو دوری کند. هرچند، تئوری دیگری است که قضیه را باورپذیرتر میکند: از وقتی که کسی اسم شرک را از خودش پرسیده، زمان زیادی گذشته است.
بیایید این شکلی بهش فکر کنید: مردم روستا هیچوقت سعی نکردند که غول برکه را بشناسند، بنابراین هیچوقت خبری از احوال پرسی و خوش و بش کردن هم نبود. به همین خاطر، به دنبال چیزهایی که انسانها و دیگر موجودات درباره غولها شنیدهاند، همه آنان تصمیم گرفتند که خودشان را دور نگه دارند. کمبود روابط دوستانه و عادی چنان در شرک گمشده که وقتی با او نه تنها به عنوان یک موجود، بلکه به عنوان یک قهرمان برخورد میکنند، حسابی جا میخورد. آنقدر شرک به زندگی در سایه عادت کرده که وقتی خودش را به کسی معرفی میکند و احتمالاً بخواهد درباره زندگیاش با او صحبت کند، برایش غیرعادی است.
البته، از آنجایی که انیمیشن در واقع اقتباسی از کتاب کودکانهای به نام "شرک!" است، این موجود سبز بزرگ از قبل اسمی برایش در نظر گرفته شده بود. هرچند، ما الآن یک سوال جدید داریم: شرک به چه معنا است؟ شاید جواب این سوال غافلگیرتان کند زیرا این اسم، از سر هم کردن چند حرف به وجود نیامده است.
تاریخچه غول سبز رنگ
شاید برای بعضی از شماها جالب باشد که شرک اقتباسی آزاد از کتاب کودکان "َشرک!" ویلیام استیگ است. داستان درباره غول سبز رنگ بزرگ زشتی به نام شرک است که بعد از بیرون انداخته شدن از خانه توسط والدینش، سفری را در پیش میگیرد تا پرنسسی زشتتر از خودش را پیدا کند. بعد از ملاقات با ساحرهای، شرک میفهمد که در مسیرش خری را ملاقات خواهد کرد که او را به ملاقات پرنسسی بسیار زشت خواهد برد که با او ازدواج کند. در پایان قصه، شرک و پرنسس باهم ازدواج میکنند و از اینکه چنین توانستند چنین زوج زشت و ترسناکی باشند، به طرز چندش آوری خوشحالی میکنند.
حال، خود کتاب نیز توضیحی درباره اینکه چگونه شرک به این اسم نامیده شده ارائه نمیکند، اما با انداختن نگاهی به زبان و همچنین خانواده استیگ، میتوانیم به یک درک کلی برسیم. اسم شرک در واقع از واژهی یدیش (زبان عبری رایج میان کلیمیان روسیه ولهستان والمان وغیره مخلوطی ازالمانی وعبری) שרעק (shrek) که به معنای "ترس" و "وحشت" است گرفته شد و با کلمه آلمانی Schreck به معنای "ترس" و "هراس" ارتباط دارد. حال، با انداختن نگاهی به فرهنگ استیگ، کسی که پدر و مادرش جز مهاجران لهستانی-یهودی محسوب میشوند، پس میتوان انتظار داشت که در خانه به زبان یدیشی صحبت میکردند. حتی وقتی که به بروکلین، نیویورک مهاجرت کردند و پسرشان به دنیا آمد. در نهایت، ارتباطی مستقیم بین زبان و زیباسازی اسم شرک صورت گرفت.
در کل، واقعاً جالب است که چیز سادهای مانند اسم میتواند در تلویزیون و سینما داستان جالبی را پشت خودش پنهان کرده باشد. با توجه به اینکه شرک غول سبز ترسناکی است که مردم را مجبور به فرار برای حفظ جانشان میکرد، قابل درک است که به او اسمی داده شود تا دقیقاً نشان بدهد که چه کسی است. هرچند، با توجه به اقتباسات انیمیشنی، شرک در واقع بسیار مهربان است. در اولین فیلم، او به خره میگوید که غولها مانند پیازند؛ آنها لایه لایه هستند، اما این مقایسه کاملاً برای خره عجیب است. شرک در طول چهار فیلم (که به زودی پنج تا خواهند شد) ثابت میکند که تا چه حد موجود خوب و مهربانی است.