ایرنا نوشت: دخمه زرتشتیان که با نام برج خاموشان و برج سکوت نیز شناخته میشود، در ۱۵ کیلومتری جنوب شرقی یزد روی کوه دخمه قرار دارد. این دخمه یکی از نشانههای آداب و رسوم کهن زرتشتیان است که به مراسم تدفین مردگان آنها مربوط میشود.
دخمه زرتشتیان که با نام برج خاموشان و برج سکوت نیز شناخته میشود، در ۱۵ کیلومتری جنوب شرقی یزد روی کوه دخمه قرار دارد. این دخمه یکی از نشانههای آدابورسوم کهن زرتشتیان است که به مراسم تدفین مردگان آنها مربوط میشود؛ رسمی که امروزه منسوخ شده؛ اما این یادگاری را از خود بر جای گذاشته است. این اثر تاریخی در زمره آثار ملی ایران به حساب میآید.
دخمه زرتشتیان کجاست؟
دخمه زرتشتیان که از جاهای دیدنی یزد محسوب میشود، در ۱۵ کیلومتری جنوب شرقی یزد و در حوالی منطقه صفائیه، بر بلندای کوهی رسوبی و کمارتفاع به نام کوه دخمه قرار دارد.
آدرس: استان یزد، شهر یزد، منطقه صفائیه، انتهای بلوار شهیدان اشرف، کوه دخمه
معرفی دخمه زرتشتیان
دخمه زرتشتیان یا برج خاموشان یکی از آثار دین زرتشت در جنوب شرق یزد است که سدهها پیش برای تدفین مردگان ساخته شد و امروزه یکی از آثار شاخص زرتشتیان در ایران به شمار میرود.
اگرچه دخمههای زرتشتیان در تهران، کرمان، سیرجان، اصفهان، تفت، اشکذر، اردکان و دیگر شهرها وجود دارد؛ دخمههای شهر یزد بهدلیل قرارگیری در پایتخت مذهبی زرتشتیان و نزدیکی به شهر و سایر بناهای تاریخی، از بازدیدکنندگان بیشتری برخوردار هستند. همین موقعیت ویژه باعث شده است تا این دخمه در سال ۱۳۸۴ هجری شمسی با شماره ۱۲۷۳۹ در فهرست آثار ملی کشور ثبت شود.
یکی از مهمترین اسنادی که از زمان فعالیت دخمه زرتشتیان در یزد وجود دارد، بخشی از مستند باد صبا است که در سال ۱۳۴۸ هجری شمسی توسط «آلبرت لاموریس» (Albert Lamorisse) ساخته شد. این فیلم روایتی جالب از سراسر ایران را به نمایش میگذارد که از نگاه و زبان «باد صبا» همچون داستانی شنیدنی روایت میشود.
کارگردان در آغاز این سکانس، راهی را نشان میدهد که پیکر مرده از پای کوه تا دادگاه بر دوش نساسالاران یا نساکشان برده میشود و گویی سعی دارد دشواری راه آخرت را به تصویر بکشد. دخمه بزرگ مانکجی در سمت چپ و دخمه کوچک و تازهساخت گلستان در سمت راست به وضوح دیده میشود. با اوج گرفتن دوربین، در سطح دخمه بیش از ۱۰ مرده به چشم میخورد و در استودان انبوهی از استخوانها و یک چوب وجود دارد. پس از دیدن داخل دخمه، دوربین بالا و بالاتر میرود و سعی میکند پرواز روان و فروهر به عالم بالا را در ذهن بیننده تداعی کند. بنا بر باور زرتشتیان، آدمی از چهار پاره تشکیل شده است که عبارتاند از: تن، جان، روان و فروهر. تن و جان در هنگام مرگ نابود میشوند؛ ولی دو مورد دیگر تا ابد باقی میمانند.
این محل دارای دو دخمه است که این دخمهها از این قرار هستند:
دخمه بزرگ مانکجی
«دخمه مانکجی لیمجی هاتریا» (Maneckji Limji Hataria) یا به اختصار دخمه بزرگ مانکجی در سمت چپ قرار دارد. قطر این دخمه حدود ۱۵ متر است و به یاد سازندهاش چنین نامی را بر آن نهادهاند.
مانکجی معروف به مانکجی صاحب در دوره حکومت ناصرالدین شاه قاجار از سوی پارسیان هند و بهعنوان نماینده «انجمن بهبودسازی وضعیت زرتشتیان در ایران» راهی ایران شد تا نزد شاه شکایت ببرد و از فشارها بر زرتشتیان کم کند. مانکجی یکی از تاثیرگذارترین افراد جامعه زرتشتیان به شمار میرود و زرتشتیان هنوز موجودیت خود را مدیون زحمات وی میدانند. او در مدت حضورش در ایران مدرسه ساخت و هزینه تحصیل بسیاری از دانشآموزان را پرداخت. همچنین ساختمانهای متعددی بنا کرد و یکی از مهمترین اقداماتش حذف مالیات از دوش زرتشتیان بود. مانکجی در سال ۱۲۶۹ هجری شمسی در تهران از دنیا رفت و در دخمهای آرام گرفت که خود ساخته بود.
دخمه گلستان
در زمان قاجار دشواری عبورومرور در جاده کوه دخمه مانکجی مشکلاتی را برای جنازهبران در پی داشت. به همین دلیل دخمه گلستان در ابعادی کوچکتر ساخته شد و امروزه در ۱۵۰ متری غرب دخمه مانکجی دیده میشود. قطر این دخمه ۲۵ متر و ارتفاع دیوار آن از سطح تپه ۶ متر است.
امروزه با توجه به گسترش شهرها و پیشرفت آنها تا نزدیکی دخمهها، زرتشتیان مردگان خود را به خاک میسپارند و آرامگاههای آنها در نزدیکی این دخمهها قرار دارد.
هر جا اثری از مراسم تاریخی و داستانهایش باشد، شایعهها و افسانهها قوت میگیرند و گاهی باعث دردسر میشوند. دخمههای زرتشتیان نیز از این قاعده مستثنا نبودهاند و روایاتی مبنی بر وجود گنج در آنها شنیده میشود. مردم بر این باورند که زرتشتیان وسایل مردگان را نیز بههمراه آنها به دخمه میفرستادند. این داستانها موجب شد که سه جوان به خیال یافتن گنج بهسمت دخمهها کشیده شوند؛ اما با ریزش دیوار بهعلت سستی خاک، زیر آوار گرفتار شدند و در نهایت چیزی جز مرگ نصیبشان نشد.
دخمه چیست؟
نیاکان ما طبیعت را از چهار عنصر آب، آتش، خاک و هوا میدانستند. آنها پس از مرگ هر کس، پیکر او را به یکی از این چهار سرچشمه بازمیگرداندند، بیآنکه موجب آلودگی دیگر عناصر شوند. گروهی که در کنار دریاها میزیستند، مردگان خود را به آب میانداختند؛ جنگلنشینان، پیکر درگذشتگان را در آتش میسوزاندند؛ ساکنان دشتها جسدها را به خاک میسپردند و آنها که در کوهستانهای سرد و برفگیر میزیستند، پیکر مردگان را به بالای کوهها میبردند و در دخمهها میگذاشتند.
به نظر میرسد که در دوران باستان، بنایی بهعنوان دخمه وجود نداشته است و اجساد را فقط در مکان دوردستی قرار میدادند تا از بین بروند. استفاده از این واژه به زمانی مربوط میشود که اقوام آریایی، اجساد مردگان را میسوزاندند و به مکانهای سوزاندن جسد، دخمه میگفتند.
با پیدایش دین زرتشت رسم سوزاندن جسد منسوخ شد؛ اما دخمه بر سر جای خود باقی ماند و به مفهوم محل قراردادن متوفی یا محل دفن مورد به کار رفت. در میان زرتشتیان به دخمه، دادگاه، دادگه یا دوزگه نیز میگویند که بهمعنای دادگاه الهی است و به پایان زندگی و آغاز محاسبه کردار اشاره دارد. به اعتقاد زرتشتیان، مرگ سلاح اصلی مبارزه با انگره مینو یا همان اهریمن محسوب میشود و اجساد باید در جایی قرار گیرند که اهریمن در آنها حضور موثر دارد.
دخمه، برج خاموشان یا برج سکوت مکانی بر فراز بلندی است که اجساد در آنها قرار داده میشدند تا خوراک حیوانات و پرندگان شوند. این مکانها جایی برای به خاکسپاری مردگان نبودند؛ بلکه محلی برای متلاشی شدن اجساد آنها به شمار میرفتند. گفته میشود که عمر این روش در یزد از دهه ۱۳۴۰ هجری شمسی به پایان رسید؛ اما بر اساس مستندات موجود، این کار در یزد تا سال ۱۳۵۰ هجری شمسی انجام میشد و تاریخ دقیق پایان آن مشخص نیست.
معماری و ساختار دخمهها
دخمه محوطهای مدور با محیط حدود ۱۰۰ متر در بالای کوه بلندی است که دهها فرسنگ با روستاها و آبادیهای اطراف فاصله دارد. دیوار اطراف دخمه را از سنگ و سیمان میساختند و یک در کوچک آهنی برای ورود و خروج در آن تعبیه میکردند.
دخمهها مانند بسیاری از سازههای دیگر دارای بخشهای خاصی بودند که هر یک کاربردی ویژهای داشتند. بخشهای مختلف دخمه شامل جاده دخمه، در سنگی یا آهنی دادگاه، کتیبه دخمه، حلقه مردگان مرد، حلقه مردگان زن، حلقه مردگان کودک و استودان یا سراده بود.
جاده دخمه
از آنجا که دخمه در فاصله زیادی از آبادیها قرار داشت و بهنوعی به دور از تمدن بود، برای دسترسی به آن باید از جاده استفاده میکردند. بخشی از این جاده مورد استفاده عموم بود که جنازه را برای تحویل میآوردند؛ اما از پای دخمه تا در را تنها مسئولان دخمه حق عبورومرور داشتند. امروزه این جاده پلهسازی شده است تا بازدیدکنندگان بهراحتی به دخمه برسند؛ گرچه در گذشته تنها چند چاله کوچک در آن وجود داشت تا افراد خاص بتوانند از آن عبور کنند.
در سنگی یا آهنی دخمه
هر جا که لاشه و جنازهای باشد، جانداران درنده نیز وجود دارند. این خطر همیشه برای دخمه و اجساد درون آن وجود داشت و یکی از راهها برای حفظ مردارها، استفاده از در آهنی یا سنگی بود.
کتیبه دخمه
کتیبهای بالای در دخمه وجود داشت که اطلاعاتی روی آن دیده میشد. در بسیاری از بناهای گذشته، وجود کتیبه امری معمول بود و هماکنون در اکثر آثار تاریخی مشاهده میشود.
داخل دخمه
سطح داخلی برج خاموشان شامل فضای مسطح و گردی است که تختهسنگهای بزرگی آن را پوشاندهاند. این قسمت بهصورت فرضی از سه نوار دایرهای تشکیل شده است که عبارتاند از:
بخش مردانه یا حلقه مردگان مرد در نوار دایره انتهایی که بزرگتر از سایر دایرهها و متصل به دیوار پیرامون دخمه است.
بخش زنانه یا حلقه مردگان زن در نوار دایره میانی که بعد از قسمت مردها قرار دارد.
بخش کودکان یا حلقه مردگان کودکان در نوار دایره داخلی که نزدیکترین قسمت به مرکز دخمه محسوب میشود.
استودان
سطح داخلی دخمه از دیوار به طرف مرکز شیب دارد و در وسط دخمه به چاه عمیقی میرسد که سنگ متحرکی به نام «ارویس» در ته آن قرار دارد. این چاه عمیق به چهار چاه عمیقتر که در اطراف دخمه وجود داشتند، متصل شده و یک متر از عمق تمامی چاهها با شن و ماسه پر میشد. چاه میانی دخمه پوشیده از سنگ و سیمان بود تا در زمان وجود استخوانها در آن و پیش از پاکسازی چاه، میکروب و آلودگی به خارج سرایت نکند. این چاه «سراده»، «استهدان» یا «استودان» نام داشت که معنای استخواندان یا جای استخوان میدهد و در میان هندیها به استوپه معروف است.
استودان در واقع همان جایی است که باقیمانده اجساد به درون آن ریخته میشد تا به خاک تبدیل شود. بر اساس عقاید دینی، دارا و فقیر در زمان مرگشان در این چاه به حالتی یکسان در میآمدند و این معنا را میرساندند که دارایی دنیا به هنگام مرگ به کار نمیآید. البته در برخی منابع به این موضوع اشاره میشود که استخوان بزرگان و توانمندان در جای دیگری به نام «اسدانه» ریخته میشد؛ اما این روایت خیلی با آموزههای دینی تناسب ندارد و حتی ساختار دخمهها نیز وجود چاههای مخصوص را تایید نمیکند.
سازههای اطراف دخمه زرتشتیان
در ۱۵۰ تا ۲۰۰ متری دخمه و در دامنه ضلع شمالی کوه دخمه، چند عمارت خشتی و گلی، آجری، سنگی یا ترکیبی از آنها به چشم میخورد که معمولا دو طبقه و چند اتاق دارند. این بناها از سازههای رفاهی گذشته به شمار میروند و قدیمیترین آنها ساختمانهایی معروف به خیله هستند که در ضلع غربی قرار دارند و قدمتشان به دوره صفویه میرسد.
خانه سالار
یکی از این بناها متعلق به سالار یا مسئول دخمه بوده است. سالار به کسی گفته میشد که در میان زرتشتیان وظیفه انجام امور درگذشتگان را بر عهده داشت و در گذشته جسد مردگان را غسل میداد، به بالای برج میبرد تا آن را به پرندگان بسپارد. مسئول دخمه فردی بود که در تمام عمرش باید در دخمه و نزدیکی آن میماند و حق خارجشدن از محدوده آن را نداشت. در آن زمان بیشتر مرگومیرها بهدلیل بیماریهای واگیردار رخ میداد و از آنجا که سالارها مدام با مردگان در ارتباط بودند، ممکن بود که به بیماری مبتلا شوند. از همین رو، محل اسکان آنها جایی بیرون از آبادی بود و کمتر با مردم تماس داشتند.
اتاق مخصوص آتشسوزی
یکی از سازههای این مجموعه متعلق به آتشسوزها بود. آنها معمولا دو نفر بودند و کارشان از روزی شروع میشد که جسد را به داخل دخمه میبردند. آنها به هنگام تاریکی هوا در اتاقی مخصوص آتش میافروختند و آن را تا صبح روشن نگه میداشتند. نور این آتش باید از پنجره اتاق به تمام دخمه میتابید و اینکار تا سه شب ادامه داشت.
روی دیوار دخمه، سوراخ پنجرهمانند کوچکی وجود داشت که در امتداد پنجره اتاق آتشسوزی و شعلههای آتش وسط اتاق بود و باعث میشد تا نور شعلههای آتش از سر شب تا صبح به درون دخمه بتابد.
بر اساس اعتقاد زرتشتیان، روان شخص متوفی تا سه شبانهروز در اطراف و بالای سر جسد پرواز میکند و سپس راهی آسمان میشود. این مراسم نیز از همین باور سرچشمه میگرفت تا متوفی در سه شب اول بعد از مرگ از تاریکی و تنهایی نهراسد.
نکات بازدید از دخمه زرتشتیان
یکی از نکات مهم در زمان بازدید از دخمهها رعایت احترام به این مکان مذهبی است.
دخمه زرتشتیان، مکانی برای آرامش اجداد و نیاکان زرتشتیان بوده است و در نتیجه رفتارهایی همچون نوشتن یادگاری و ریختن زباله، این افراد را آزرده میکند.
این مجموعه دارای پلههای زیادی است و بازدید از آن برای ناتوانان حرکتی و سالمندان توصیه نمیشود.