
راهنماتو- در این جهان غمآلود که اشک و اندوه از چشمان انسان جاریست، و رنج، پارهای از زیستن شده، شاعر کهنسال سمرقند، با صدایی فراتر از اندوه و تسلا، مخاطب را به ایستادگی میخواند. رودکی، در شعری به ظاهر آرام و اندرزگو، با لحنی سراپا حماسی و پرصلابت، فرمان میدهد: «بر خویشتن ظفر ندهی باری / آن به که می بیاری و بگساری».
به گزارش راهنماتو، قرن چهارم هجری، اوج بالندگی روح ایرانی در پرتو حکومت سامانیان، دورهایست که ادبیات فارسی از جنبههای گوناگون، به پختگی و عمق بیسابقهای دست مییابد. در این میان، رودکی، پدر شعر فارسی، چهرهای محوریست که شعر او، نه تنها آیینه عواطف انسانی، بلکه پژواک فضا و روح حماسی آن عصر را نیز در خود دارد. اگرچه قالب شعرهایش عمدتاً غنایی و تعلیمی است، اما لحن و شیوۀ بیانی که در آنها به کار میبرد، حاکی از جانِ پرخروش و سرسخت مردیست که نهتنها زندگی، بلکه درد را نیز با سرافرازی میپذیرد.
زندگی رودکی با نگاهی متفاوت را در این مطلب بخوانید: سیری در زندگینامه رودکی + زیباترین شعر پدر شعر فارسی
بیشتر بخوانید: زیباترین اشعار فارسی؛ شعری عاشقانه از محمدعلی بهمنی که بوی غمِ غربت میدهد!
بیشتر بخوانید: ۳ بهشت پنهان و خنک نزدیک شیراز؛ ۳ مقصد جدید سفر در آغوش طبیعتی باستانی
قصاید و قطعات رودکی شماره ۱۱۷؛ ای آن که غمگنی
ای آن که غمگنی و سزاواری
وندر نهان سرشک همی باری
از بهر آن کجا ببرم نامش
ترسم ز بخت انده و دشواری
رفت آن که رفت و آمد آنک آمد
بود آن که بود، خیره چه غمداری؟
هموار کرد خواهی گیتی را؟
گیتیست، کی پذیرد همواری
مُستی مکن، که ننگرد او مُستی
زاری مکن، که نشنود او زاری
شو، تا قیامت آید، زاری کن
کی رفته را به زاری باز آری؟
آزار بیش بینی زین گردون
گر تو به هر بهانه بیازاری
گویی گماشتهست بلایی او
بر هر که تو بر او دل بگماری
ابری پدید نی و کسوفی نی
بگرفت ماه و گشت جهان تاری
فرمان کنی و یا نکنی، ترسم
بر خویشتن ظفر ندهی باری!
تا بشکنی سپاه غمان بر دل
آن به که می بیاری و بگساری
اندر بلای سخت پدید آید
فضل و بزرگمردی و سالاری
لحن حماسی رودکی در دعوت به بردباری
شعر «ای آن که غمگنی» را اگر تنها از منظر اندرز و پند بنگریم، بسیاری از ابعاد پنهان آن از دیده دور میماند. در پسِ این دعوت به تحمل رنج و گذشتن از اندوه، لحن و رویکردی نهفته است که بهروشنی از ادبیات حماسی الهام گرفته. رودکی، غم را همچون «سپاهی» در برابر دل انسان قرار میدهد و از مخاطب نمیخواهد صرفاً رنج را تحمل کند، بلکه از او میخواهد بر خویشتن ظفر یابد، سپاه غم را بشکند و در بلای سخت، بزرگمردی و سالاری خود را نشان دهد.
این نوع بیانیهپردازی، از شعر اندرزین فراتر میرود و ماهیتی حماسی و رزمی پیدا میکند؛ در این لحن مخاطب نه در مسیر زهد و شکیبایی، که در میدان جنگی روانی و درونی قرار گرفته است. ویژگی بارز سبک خراسانی، که رودکی نخستین نماینده درخشان آن است، همین تلفیق لحن حماسی با محتوای عاطفی و غناییست.
در این شعر نیز، جهان پیرامون بیاعتنا به ناله و اشک تصویر شده: «مستی مکن که ننگرد او مستی / زاری مکن که نشنود او زاری»، و این توصیف از چرخ گردون و گیتی، یادآور نگاه قضاقدری نیست، بلکه زمینهساز تجلی ارادهای انسانی در برابر ناملایمات است.
رودکی، در همین فضای تاریک، مردی را ترسیم میکند که نهتنها مغلوب نمیشود، بلکه مینوشد، میبخشد و میگذرد، بیآنکه از شکوه و وقار فرو افتد. از این منظر، دعوت به بردباری در شعر رودکی، به یک کنش حماسی بدل میشود؛ بردباری به معنای خویشتنداریای فعال، برخاسته از فضیلت، قدرت درونی و اعتماد به نفس انسانی، نه فقط تسلیم یا خاموشی در برابر درد.
این نگاه، ریشه در فضای فرهنگی عصر سامانی دارد؛ در آن دورهای که با احیای هویت ایرانی، روح سلحشوری، استقلالطلبی و ارج نهادن به افتخارات ملی، در سرتاسر حوزه اندیشه و هنر نفوذ کرده بود. رودکی، گرچه مستقیماً حماسهسرای نیست، اما صدای او از همان جان حماسی سرچشمه میگیرد که قرنها بعد، در شاهنامه فردوسی، به اوج خود میرسد.