فلسفه روزمره: آیا اشکالی ندارد با کسی که دوستم دوست دارد، قرار ملاقات بگذارم؟

آیا واقعا ایرادی ندارد با کسی قرار بگذاریم که می‌دانیم دوست‌مان هم از او خوشش می‌آید؟

شناسه خبر: ۴۰۲۶۴۸
فلسفه روزمره: آیا اشکالی ندارد با کسی که دوستم دوست دارد، قرار ملاقات بگذارم؟

راهنماتو- آیا می‌توانم با کسی قرار بگذارم که دوستم به او علاقه دارد؟

به گزارش راهنماتو، این داستانی است قدیمی و کوتاه که در طول تاریخ هزاران کشتی به خاطرش عازم سفر شده‌اند و سلسله‌های باستانی به خاطرش سقوط کرده‌اند. این داستان قدمتی به درازای تاریخ بشر و به تازگی ویدیوهای تیک‌تاک دارد.

آیا واقعا ایرادی ندارد با کسی قرار بگذاریم که می‌دانیم دوست‌مان هم از او خوشش می‌آید؟ این پرسش، پرسش از «بهره‌مندی از فرصت‌ها» است. برای آنکه به این پرسش از منظر فلسفی پاسخ دهیم به سراغ مفهوم دوستی از منظر فایده‌گرایی و میشل دو مونتنی می‌رویم.

جرمی بنتام و جان استورات میل: کی چقدر گیرش می آید؟

اگر تا به حال با یک دوراهی اخلاقی مواجه شده باشید یا با گرفتن تصمیمی کلنجار رفته باشید، احتمال اینکه پای محاسبات لذت‌جویانه وسط آمده باشد چندان دور از ذهن نیست. محاسبات لذت‌جویانه (هدونیستی) یک الگوریتم اخلاقی است که بر مبنای یک پرسش به شما نشان می‌دهد چه کاری درست و چه کاری غلط است؛ آن پرسش این است: «چند نفر بیش‌ترین سود را می‌برند؟»

این پرسش به یک فیلسوف انگلیسی به نام جرمی بنتام تعلق دارد و از شما می‌خواهد هر اقدام یا تصمیم احتمالی‌ای را از طریق این سیستم اجرا کنید. بیایید ببینیم پرسش ما چگونه بر اساس این الگو پاسخ داده می‌شود.

فرض کنید که شخصی به نام آنا با شخص فرضی‌ای به نام جک که اتفاقا دوست آنا از او خوشش می‌آید و آنا هم از این قضیه مطلع است، قرار می‌گذارد. قرار به خوبی پیش می‌رود و پایان خوبی هم دارد. بنابراین بیایید امتیاز میزان لذتی که آنا و جک در این قرار کسب کرده‌اند را برای هر کدام 10 بگیریم که مجموع آن 20امتیاز می‌شود.

حالا دوست آنا را در خانه‌اش تصور کنید که دارد با خشم بستنی می‌خورد. او لذتی که آنا از این قرار برده را مدام در ذهنش مرور می‌کند و هر لحظه خشمگین‌تر می‌شود. پس احتمالا میزان لذتی که از این رابطه نصیب دوست آنا شده است منفی 10 امتیاز است. از نظر بنتام ما باید امتیازها را جمع بزنیم و بر این اساس به امتیاز 20 به 10 به نفع آنا می‌رسیم. از نظر بنتام چون امتیازها به نفع آنا تمام شده است؛ آنا باید حتما قرارش را بگذارد.

اما از نظر جان استورات میل که در مکتب فایده‌گرایی از پیروان جرمی بنتام است، پای این استدلال اندکی می‌لنگد. از نظر میل «لذت» یک واحد فراگیر و یکپارچه نیست. حتی یک واکنش هورمونی قابل اندازه‌گیری در مغز هم نیست. آنچه ما تحت مفهوم «لذت» می‌شناسیم، از فردی به فرد دیگر متفاوت است و کیفیت و ویژگی‌های متفاوتی دارد. میل لذت‌ها را به «عالی» و «پست» تقسیم‌بندی می‌کند. حالا اگر این حقیقت را هم به میان بیاوریم محاسبه لذت‌جویانه نتایج متفاوتی خواهد داشت. حتی اگر فرض کنیم ملاقات آنا با نهایت لذت و عیاشی گذرانده شده باشد، باز هم لذتی «بدوی» محسوب می‌شود. از این دیدگاه «درواقع لذت‌های یوفورایی یا همان «شنگول‌مأبانه» که عمر کوتاهی دارند در زمره لذات پستی که حتی یک خوک هم از آن بهره‌مند است طبقه‌بندی می‌شوند. »

اما در نقطه مقابل، وفاداری و دوستی لذت‌های عالی هستند و حس خیانت و رها شدن دردی بسیار زیاد تولید می‌کند. امتیاز رنج و بدبختی دوست آنا بسیار بالاتر از انفجار 10ثانیه‌ای سروتونین ناشی از لذتی است که آنا در آن قرار ملاقات کسب کرده است.

2

میشل دو مونتنی: رضای دوست طلب کن نه حظ خویش!

مشکلی که فایده‌گرایی و چیزهای مرتبط با محاسبه لذت‌جویانه دارد آن است که همه چیز می‌تواند خیلی سریع پیچیده شود. چطور می‌توان لذت را اندازه‌گیری کرد؟ رابطه آنا چه مدت طول می‌کشد؟ چقدر طول می‌کشد که دوست آنا این داستان را فراموش کند؟ متغیرهای زیادی در این محاسبه می‌توانند اختلال ایجاد کنند.

شاید یکی از مسیرهای مفیدتر توجه کردن به فضائلی باشد که از خود دوستی به دست می‌آید. ما در عصری زندگی می‌کنیم که دوستی‌ها در حال کمرنگ‌تر شدن هستند. دوستی‌های امروزی کم، کم‌عمق و سطحی هستند و خیلی زود از بین می‌روند.

بسیاری از دوستی‌های امروزی تحت شرایط ابزاری و محاسباتی سنجیده می‌شوند: «دوستی ما تا زمانی دوام می‌آورد که به نفع من باشد.» آیا دوستی آنا دیگر برایش سودمند نیست؟ آیا دوستی او تبدیل به مانعی برای مسیر عاشقانه زندگی او شده است؟ اگر چنین است بهتر است دیگر بر سر قبری که مرده‌ای در آن نیست گریه نکنیم و به سراغ افق‌های روشن‌تر برویم...

اما در قرن شانزدهم، میشل دو مونتنی یک دیدگاه متفاوت درباره دوستی مطرح کرد. او از دوستی‌ خود با اتین دو لا بوئسی نوشت و آن را اینگونه توصیف کرد: «دوستی‌ای آنقدر کامل و جامع که به ندرت درباره آن خواهید خواند» و اینکه «روح‌های ما آنقدر کامل در هم می‌آمیزند که مرز قابل دیدنی بین آن‌ها نیست.» از نظر خوانندگان مدرن، مقاله مونتنی با عنوان «درباره دوستی»، بیش‌تر شبیه نامه‌های عاشقانه است تا متنی بین دو رفیق. «دو روح در یک بدن»، معمولا کلیشه‌ای است که درباره عشاق استفاده می‌شود. ارسطو گفته است: «عشق روحی واحد است که در دو بدن زندگی می‌کند.» اما این گفته ارسطو هرگز درباره عشاق نبود بلکه درباره عشق به دوستی گفته بود. ارسطو و مونتنی هر دو باور داشتند که دوستی پیوند دو فرد است.

اگر از این منظر به پرسش آنا نگاه کنیم اوضاع تغییر می‌کند. اگر دوستان به اندازه همسران و شرکای عاطفی اهمیت دارند، یا شاید گاهی حتی اهمیت‌شان بیش‌تر است، پس قرار گذاشتن دلیلی بسیار ضعیف برای تهدید دوستی و خیانت به یک اتحاد است.

بنابراین از نظر مونتنی و ارسطو رفاقت از شادی‌ها و لذت‌های زودگذری که می‌تواند به آن لطمه وارد کند مهم‌تر است و به قول سعدی شیرازی:

سعدی رضای دوست طلب کن نه حظ خویش!

قرارت را بگذار! این دوستی ها هر چند قرن یکبار رخ می دهد!

اما داستان ما با پرسش آنا تمام نشده است!

وقتی مقاله مونتنی درباره دوستی را می‌خوانید خیلی محتمل است که شیفته بلاغت آن شوید. احتمالا دلتان برای چنین دوستی‌های صمیمانه و دلچسب و پرحرارتی، آن هم در عصر بی‌عاطفگی لک می‌زند. اما ساندرا لینچ، فیلسوف معاصر، می‌گوید:

«هر چند این شکل از عقیده درباره وحدت کامل بین دو دوست برای هر دو عصر مدرن و پیشامدرن جذابیت داشته است....شکلی بسیار آرمانگرایانه از دوستی است که نمی‌تواند دوستی‌های آشنا‌تر و ناقص‌تری که اغلب به درجات متفاوت و در بافت‌های متفاوت در زندگی تجربه می‌کنیم را به حساب بیاورد.»

خود مونتنی پذیرفته بود که دوستی او با لا بوئسی هر چند قرن یکبار ممکن است رخ دهد . این دوستی‌ها در زندگی بسیاری از آدم‌ها نادرند. بنابراین درحالیکه خوشحالیم مونتنی چنین تجربه نابی را در زندگی داشته باید درباره دوستی آنا اطلاعات بیش‌تری داشته باشیم چون احتمالا رتبه دوستی آنا بسیار پست‌تر از سطح دوستی مونتنی و رفیق‌اش است.

ما باید بدانیم:

دوستی آنا چقدر عمیق است؟

آنا و کسی که با او قرار می‌گذارد چه میزان لذت و از چه نوعی را تجربه می‌کنند؟

دوست آنا چه میزان درد تحمل خواهد کرد و چقدر طول می‌کشد تا با این داستان کنار بیاید؟

فقط آنا می‌تواند به این پرسش‌ها پاسخ دهد. اما یک قانون کلی را می‌توان در نظر داشت: اگر قرار است آن قرار ملاقات یک قرار یک‌شبه و لذتی هورمونی و کوتاه‌مدت باشد، خیانت به دوستی ارزشش را ندارد! اما اگر قراری است که در آن یک رابطه بلند-مدت و عاشقانه جستجو می‌شود و دو نفر از هر نظر خودشان را مناسب هم می‌دانند، ممکن است ارزشش را داشته باشد.

اما مشکل مبهمی که اغلب قرارهای عاشقانه دارند آن است که از کجا که احتمال اولی (دوستی‌ کوتاه و هورمونی) در طول مسیر به احتمال دومی (رابطه عاشقانه بلندمدت) ختم نشود و برعکس!!!!

نظرات
پربازدیدترین خبرها