زبان خاموش گل‌ها؛ ۴ گل که نماد صلح هستند

با اینکه گل‌ها صدایی برای سخن گفتن ندارند، اما همواره توانسته‌اند در طول تاریخ با زیبایی‌شان معنایی ویژه به خود گرفته و تبدیل به نمادی خاص شوند؛ این گل‌ها با قصه‌هایی شنیدنی نماد صلح شدند.

شناسه خبر: ۴۵۱۶۲۳
زبان خاموش گل‌ها؛ ۴ گل که نماد صلح هستند

راهنماتو- از زمانی که گل‌ها از مزرعه چیده می‌شوند تا زمانی که در زرورق پچیده می‌شوند و در گلدانی قرار می‌گیرند، حامل پیامی خاص هستند؛ دوستی، عشق، تبریک و شاید صلح!

به گزارش راهنماتو، در آغاز جنگ جهانی اول، هیچ سیاست‌مدار یا فرمانده‌ای تصور نمی‌کرد که دشت‌های فلاندرز، روزی به گورستان خاموش هزاران جوان بدل می‌شوند. آن روزها، سربازان گام‌به‌گام در گل و خون پیش می‌رفتند، بی‌خبر از آن‌که پاهایشان بستر روییدن گل‌هایی خواهد شد که تاریخ را شکل می‌دهند.

Lieutenant Colonel John McCrae_11zon

میان همین خاک‌های خون‌آلود، سرهنگ دوم جان مک‌کری، پزشک و شاعر کانادایی، با قلمی آغشته به اندوه، شعری نوشت که در دل آن آمده است:
«ما مرده‌ایم. تا همین چند روز پیش، زنده بودیم. سحر را حس می‌کردیم، غروب را می‌دیدیم، عشق می‌ورزیدیم و به ما عشق ورزیده می‌شد. و حالا در دشت فلاندرز، خوابیده‌ایم.»

۴ سالِ هولناک گذشت؛ چهار سالی که جنگ تن‌به‌تن، مرز میان انسان و مرگ را محو کرد. هزاران سرباز جوان، در آرزوی خریدن گلی برای معشوق ماندند ولی عمرشان کفاف نداد تا آن روز را ببینید چراکه زیر گلوله بودند.  جنگ که تمام شد، فلاندرز نفس کشید، و از دل خاکِ خون‌آلود، میلیون‌ها شقایق رویید. گل‌هایی که بی‌هیاهو، اما با صدایی بلندتر از توپ و تفنگ، گفتند: «یاد ما را از یاد مبر!» از آن زمان، شقایق سرخ به نماد جان‌های از دست‌رفته و اندوهی بی‌پایان بدل شد.

poppy for Remembrance Day_11zon

حتی حالا، در «روز یادبود» یا Remembrance Day، مردم در سراسر اروپا و بسیاری نقاط دیگر جهان، شقایق مصنوعی به سینه می‌زنند؛ نه به نشانه سوگواری صرف، بلکه به پاسداری از صلح. شقایق‌ها، گواهی‌اند بر این حقیقت که از دل ویرانی، نشانه‌هایی از امید هم می‌روید.

شاید حضور گل‌ها در تاریخ جنگ‌ها تصادفی نباشد. شاید طبیعت می‌خواهد به ما یادآوری کند که در برابر خشونت، زندگی و زیبایی هنوز قد علم می‌کنند. از فلاندرز تا لیسبون، از میدان‌های نبرد تا پل‌های صلح، گل‌ها بارها و بارها صدای آرام اما نیرومند انسانیت شده‌اند.
در این یادداشت، به جز قصه‌ای که خواندید ۴ قصه دیگر می‌خوانید تا فهرست ما تکمیل شود؛ گل‌هایی که هر یک در بزنگاهی از تاریخ، لب به سخن گشودند و صلح را زمزمه کردند.

photo-of-a-hand-brandishing-a-carnation-flower-in-a-crowded-square-in-portugal_11zon

گل میخک؛ قصه بانوی میخک

آن روز صبح در ۲۵ آوریل ۱۹۷۴، هیچ‌کس نمی‌دانست که گلوله‌هایی که سال‌ها از لوله‌ی تفنگ‌های حکومت دیکتاتور پرتغال بیرون می‌آمدند، قرار است برای همیشه خاموش شوند. کشوری که دهه‌ها زیر سایه‌ی سنگین استبداد نفس می‌کشید، آن روز به آستانه‌ی دگرگونی رسید. اما برخلاف تصور، انقلابی که رخ داد، نه با خون‌ریزی و مرگ، بلکه با گل آغاز شد.

Carnation Revolution_11zon

ارتش، که سال‌ها بازوی سرکوب رژیم بود، آن روز تصمیم گرفت سمت مردم بایستد. و درست در همین نقطه، قصه‌ی زنی آغاز می‌شود که نامش با صلح و امید گره خورد: کِله‌ستِ کایرو، فروشنده‌ای ساده در یکی از خیابان‌های لیسبون، با سبدی از گل‌های میخک سرخ. وقتی تانک‌ها و سربازان به خیابان‌ها آمدند اما دست به ماشه نبردند، او با درک لحظه، گل‌هایش را به آنان هدیه داد.

(Celeste Caeiro_11zon

کِله‌ستِ کایرو

سربازان گل‌ها را در دهانه‌ی تفنگ‌هایشان، میان دکمه‌های یونیفرم و پشت گوش خود قرار دادند. در شهری که بوی ترس سال‌ها در آن پیچیده بود، ناگهان عطر گل پیچید؛ مردم به خیابان آمدند، بی‌آنکه واهمه‌ای داشته باشند. میخک‌ها نماد صلح شدند، نماد نافرمانی بی‌خشونت. انقلاب بدون شلیک حتی یک گلوله به پیروزی رسید.

پس از آن روز، پرتغال به سوی دموکراسی گام برداشت. مستعمرات آفریقایی‌اش یکی‌یکی استقلال یافتند، و جامعه‌ای تازه متولد شد، با صدایی تازه، پر از آرزو، آزادی و گل. 

سوفی شول رز سفید

رز سفید؛ نماد مقاومت صلح‌آمیز در آلمان نازی

آن روزها، آلمان در چنگال تاریک‌ترین فصل تاریخ خود بود. صدای چکمه‌ها و شعارهای فریبنده همه از حکومتی خبر می‌دادند که با مشت آهنین هر صدای مخالفی را خاموش می‌کرد. اما درست در همان خفقان، چند جوان، با قلب‌هایی روشن‌تر از هر پرچم، تصمیم گرفتند که سکوت نکنند. جنبش «رز سفید» از همین تصمیم و شجاعت جوانه زد.

رز سفید

در سال ۱۹۴۲، گروهی از دانشجویان دانشگاه مونیخ، به رهبری خواهر و برادری به نام‌های سوفی شول و هانس شول، اعلامیه‌هایی را چاپ کردند که مردم را به بیداری، انسانیت و مقاومت در برابر خشونت و نژادپرستی فرامی‌خواند. آن‌ها خشونت نکردند، دیوار ننوشتند، آتش نزدند؛ تنها کلمه را انتخاب کردند. پنهانی، شب‌هنگام، اعلامیه‌ها را در راهروها، کلاس‌ها و میدان‌ها پخش می‌کردند؛ امید را میان برگ‌های کاغذ می‌پراکندند.

(The White Rose Movement_11zon

نام گروهشان را «رز سفید» گذاشتند. رزی که نه از خاک، که از ایمان به انسانیت و صلح سر برآورد. 

اما حکومت بیدار شد. در فوریهٔ ۱۹۴۳، خواهر و برادر شول و دیگر اعضای گروه دستگیر شدند. در همان روزها، سوفی ۲۱ ساله بود؛ به او گفتند که اگر پشیمان شود، نجات می‌یابد. ولی او تنها لبخند زد و گفت: «ما وجدان داریم». چند روز بعد، تیغهٔ گیوتین بر گردنشان فرود آمد.

زیتون مقدس

شاخه زیتون؛ درخت مقدس فلسطینی‌ها زیر پوتین رژیم اسرائیل

وقتی امروز به سرزمین فلسطین می‌نگریم و نگاه‌مان در میان آوارهای غزه، خانه‌های ویران و کودکان بی‌پناه گره می‌خورد، شاید گمان کنیم دیگر نشانی از درخت و رسم و آیین نمانده است. اما در همین خاک رنج‌دیده، ریشه‌هایی کهن تنیده‌اند؛ ریشه‌هایی که صدها سال پیش از اشغال، در روستاهای سبز و آباد فلسطین جان گرفته بودند. برخلاف آنچه صهیونیست‌ها در تبلیغات خود روایت می‌کردند، که این سرزمین را بیابانی خالی از سکنه می‌نمایاند، فلسطین همیشه زیستگاه فرهنگی، کشاورزی و اجتماعی غنی‌ای بوده است.

شاخه زیتون برای فلسطینی ها

درخت زیتون، یکی از مقدس‌ترین و کهن‌ترین نمادهای این سرزمین، در قلب این تاریخ ایستاده است. زیتون نه‌تنها منبع معیشت، بلکه حافظ پیوند نسلی فلسطینی‌هاست؛ نشانه‌ای از ماندگاری، استقامت و اتصال به زمین مادری. درختانی که گاه بیش از ۳۰۰۰ سال عمر دارند، بی‌صدا اما مقاوم، در برابر یورش‌های نظامی و بولدوزرها ایستاده‌اند.

برای مردم فلسطین، فصل برداشت زیتون فقط یک کار کشاورزی نیست؛ آیینی‌ است جمعی، یادآور صلح و زندگی مشترک. درواقع کشاورزی اصلی‌ترین پیشه فلسطینی‌هاست. این مساله را می‌توان از دورانی به یاد آورد که وقتی صهیونیست‌ها به این سرزمین کوچ می‌کردند، از فلسطینی‌ها آداب کشاورزی می‌آموختند چراکه اکثرا با این فن و هنر آشنایی نداشتند. 

نویسنده : طناز حسینی فر
نظرات
پربازدیدترین خبرها