راهنماتو- وقتی درباره علم فکر میکنید چه تصویری از آن به ذهنتان خطور میکند؟ آیا مثل بیشتر مردم پیشفرضتان چیزهایی است که در مدرسه یاد گرفتید و با بدبینی و تردید به آن فکر میکند؟
به گزارش راهنماتو، این شیوه تفکر از این حیث قابل درک است که «حقایقی» که در کلاسهای علوم مدرسه یاد گرفتیم، بعدها دیگر حقیقت نبودند و نقض شدند. به نظرمان میرسد، که در این مسیر، بسیاریمان حقایق مجزایی درباره جهان آموختیم و تواناییمان در درسپسدادنِ این حقایق معیاری برای اندازهگیری مهارتمان درباره علوم مختلف تلقی میشد.
بسیاری از آن حقایق مزخرف به نظر میرسیدند، بسیاری از آزمایشهایی که انجام دادیم و بهمان گفته شد که نتایج خاصی دارند، هرگز آن نتایج را ندادند. بسیاری از تجربههای دنیای واقعی ما با آنچه در کتب درسی نوشته شده بود، همخوانی نداشتند.
اگر این تجربه بسیاری از ما از علم است، چرا باید انتظار داشته باشیم که هر چیزی که علم بهمان میگوید را به مثابه حقیقت بپذیریم؟
این احساس قابل درک است اما در یک سوء تفاهم عمیق ریشه دارد.
شما زمانی دچار این بدفهمی میشوید که درکی محدود و ناقص از علم و چیستی آن داشته باشید.
شاید راه برونرفتن از این مسئله خنثی کردن 4 افسانه رایج درباره علم است که طرفداراش از آنها برای ایجاد شک و تردید در مورد دانش علمی استفاده می کنند.
جهان به هزاران طریق میتواند ما را فریب دهد تا چیزی که حقیقت ندارد را به مثابه حقیقت بپذیریم، اما بسیاری از حملاتی که علیه یافتههای علمی صورت میگیرد، فقط به این دلیل موفق هستند که متکی به شیوههای خودفریبی هستند.
علم هم فرایند و هم بدنه کاملی از دانشی است که در اختیار ماست و به بهترین و حقیقیترین فهم ما از دنیا در هر زمانی میافزاید.
اما 4سوء تفاهم رایج درباره یافتههای علمی وجود دارد که اغلب باعث میشود ما علیه یافتههای علمی موضعگیری کنیم. با راهنماتو همراه باشید که این 4 سوء تفاهم و بدفهمی رایج را با شما در میان بگذاریم:
#سوء تفاهم علمی اول: علم وابسته به کسانی است که آن را تأمین مالی کردهاند
یک روایت رایج وجود دارد که میگوید دانشمندان در برخی زمینههای خاص به شدت تحت نفوذ تأمینکنندگان مالی پروژههایشان هستند و بنابراین نتایج و استدلالهایشان غیرقابل اعتماد است. این سوء تفاهم به واسطه ایدئولوژی تأمینکنندگان مالی تقویت میشود.
چون در طی تاریخ علم مثالهای زیادی هستند که نشان میدهند صنایع متعدد، علم نادرست تولیده کردهاند تا از برنامههای خودشان حمایت کنند ـ مثلا صنایع مواد دخانی که مشهوترین تحقیقات علمی را برای دفاع از این صنعت منتشر کرد ـ بسیاری باور دارند که این نکته را میتوان به همه علوم تعمیم داد و نسبت به همه آنها بیاعتماد بود. به خصوص اگر یک پروژه علمی بودجهاش توسط نهادی تأمین شده باشد که به آن تردید دارند، نتایج آن را قابل اعتماد نمیدانند.
این افسانه به شکل غلط درباره قلمروهای علمی متفاوت به کار برده شده و باورمندان به آن ادعا میکنند که چون در مقاطع مختلفی از تاریخ منافع مالی در نتایج تحقیقات علمی دخیل بوده است، بنابراین دانشمندانی که بودجههایشان تأمین میشود باید بر مبنای مصالح و منافع بوجهگذاران نتایج علمی را بیرون بدهند.
بر اساس این دیدگاه همه نتایج علمی مبتنی بر خواست شرکتهای تأمینکننده مالی این پروژههای علمی هستند.
این ادعاها به طور کامل بیاساس است. تحقیقات علمی فقط زمانی انجام میشوند که بودجهای برای آن تحقیق وجود داشته باشد و تحقیقاتی که بودجه دریافت میکنند، آنهایی هستند که به اندازه کافی شرکت یا فردی را انگیزهمند کردهاند که بخواهد برای آن تحقیق بودجه اختصاص بدهد.
اما معنایش این نیست که وقتی فردی یا شرکتی بودجه یک تحقیق علمی را تأمین میکند، یک قرارداد برای دستیافتن به نتایج دلخواه با دانشمند میبندد. در حقیقت اگر تحقیقی بر مبنای رعایت اخلاق و به درستی انجام شود برای همه منافع بیشتری دارد که برخی از آنها شامل موارد زیر است:
- سایر دانشمندان نتایج را مرور میکنند و اگر تقلبی صورت گرفته باشد، دانشمندان دیگر آن را کشف میکنند.
- اگر کلاهبرداری و تقلبی توسط شرکت تأمینکننده مالی صورت گرفته باشد، این شرکت مسئول خطا خواهد بود و واضح است که اعتبار و شهرتاش خدشهدار میشود.
- و اگر تحقیق به نتایج نادرستی برسد، گردآوری شواهد برای رسیدن به نتایج درست ادامه خواهد یافت تا زمانیکه تحقیق کاملتری صورت بگیرد و نتایج قبلی نقض شود.
قطعا تحقیقات علمی تقلبی و کلاهبرداری همیشه انجام شده است و برای همین است که نشریههای علمی تحقیقات علمی تقلبی را حذف میکنند. این اتفاق به کرات درباره مقالات برخی از گروهها شامل موارد زیر رخ میدهد:
- مخالفان تغییرات اقلیمی
- جمعیتهایی که فکر میکنند واکسن باعث اوتیسم میشود
- طرفداران طب سنتی چینی
اما شما نمیتوانید به صرف اینکه از نتیجهای رضایت ندارید، آن را «کلاهبرداری» بخوانید. باید شواهد محکمی داشته باشید که نشان میدهد کلاهبرداری صورت گرفته است. در غیر اینصورت، گرفتار یکی از غیراخلاقیترین استراتژیها در همه سوء تفاهمهای مربوط به علم شدهاید.
#سوء تفاهم علمی دوم: علم همان چیزی است که عموم مردم علم میپندارند
این سوء تفاهم درباره علم در کل قرن 21 رایج بوده است. هر زمانی که علم شروع به دستیابی به نتایجی میکند که موجبات ناراحتی برخی از شرکتها و آدمها را فراهم میکند، آنهایی که ترجیح میدادند علم به نتایج متفاوتی دست یابد، به جای آنکه کار علمی صادقانه انجام دهند، گرفتار یک تاکتیک متفاوت میشوند. آنها یک سری ادعاهای علمی بیپایه اما به لحاظ احساسی جذاب را به عموم جمعیت که از دانش و تخصص کافی برخوردار نیستند، میخورانند.
اگر فاقد دانش لازم برای ارزیابی یک ادعای علمی یا بهداشتی باشید، اما شخصی که معتمد شماست و شما ایدئولوژیهایش را قبول دارید و نکتههایش را به عنوان نکتههای درست تلقی میکنید، به نفع آن مسئله رأی صادر کند، احتمالا با آن مسئله، علیرغم آنکه شایستگی علمی ندارد، موافقت میکنید.
مثلا صنعت مکملها یک صنعت تقریبا صنعتی بینظارت است و کسانی که آنها را میفروشند به صورت قانونی مجاز هستند که ادعاهای تردیدآمیزی درباره تأثیر این مکملها روی سلامتی مطرح کنند. با این حال بسیاری از مکملها
- هنوز آزمایش نشدهاند
- به طور گستردهای بیتأثیرند
- و به طرز خطرناکی هنوز روی آنها مطالعه صورت نگرفته است
برخی از همین مکملهایی که به شکل قانونی به فروش رسیدهاند منجر به مسمومیت شدهاند و کسانی که آنها را تبلیغ میکردند راهی زندان شدند. اما تحت لوای «آزادی فردی»، برخی از شرکتها همچنان به خرید و فروش و بازاریابی این مکملها ادامه میدهند.
به طور مشابه، بسیاری از مردم هستند که احساس میکنند، ویروس جدید کرونا، سارس-کووی-2، به رغم شواهد علمی بسیار زیادی که از تأثیر آن روی انسان حمایت میکند، هنوز یک فریب است. بسیاری هنوز به نظریه میکروب و باکتری که عامل بیماری هستند اعتقادی ندارند. بسیاری ارتبط بین ویروس اچ. آی. وی و بیماری ایدز را باور ندارند. در مقابل هستند کسانی که باور دارند هر چیزی به صرف طبیعی بودن خوب است.
حتی امروز، عناوین اخبار حاکی از آن است که طرفداران شیر خام در حال ذخیره مادهای هستند که میتواند عامل بیماری مرگبار آنفولانزای پرندگان باشد. مهم نیست که یک نظریه علمی چقدر محکم باشد؛ همیشه مردمی هستند که حتی با گرد بودن زمین هم مخالف هستند.
اغلب گفته شده که علم اهمیتی به باورهای شما نمیدهد اما حقیقت آن است که علم به باورهای هیچ انسانی اهمیت نمیدهد. جهان، تا جایی که بتوانیم آن را اندازهگیری و مطالعه کنیم، تحت شرایط کنترلشده آزمایشگاهی، از قوانین مشخصی تبعیت میکند و به نتایج مشخصی میرسد.
دلیلی که دانشمندان اغلب خودشان هم از نتایجشان شگفتزده میشوند آن است که تا قبل از انجام یک آزمایش نمیفهمید که نتیجه چه خواهد بود. نتایج این آزمایشها و دانشی که از آن حاصل میشود، در دسترس هر فردی که آن آزمایش را تکرار کند، قرار خواهد داشت. نتایج در طبیعت پیدا میشوند و عقیده هر شخصی درباره یک موضوع علمی که به واسطه شواهد علمی به دست آمده باشد، قابل بحث و تجدیدنظر است.
#سوء تفاهم علمی سوم: علم محدود به دانستن «صرفا حقایقی» است که در طی تحقیق علمی کشف میشوند
افراد زیادی هستند که ادعای به شدت نادرستی دارند و بر اساس آن معتقدند که علم فقط حقایق را به ما میدهد، اما هر چیز دیگری فراتر از آن - شامل نتیجهگیریهایی که حاصل میشود، تفسیرهایی که از آن حقایق به دست داده میشود یا توصیههایی که از آن حقایق استخراج میشوند - فراتر از علم هستند.
درواقع یک روایت رایج وجود دارد که میگوید دانشمندانی که به این حوزهها ورود میکنند، درواقع فراتر از زمینهای که برایشان در نظر گرفته شده قدم میزنند و به جای کار علمی دارند کار دفاعی انجام میدهند.
نخست، علم صرفا گروه یا مجموعهای از حقایق نیست بلکه ترکیبی از دو چیز است:
1.علم بدنهای جامع از دانش است که از همه دادههایی که در همه مشاهدات و سنجشهای تاریخ بشریت صورت گرفته است، استفاده میکند. این دانش گسترده و وسیع باید به عنوان بنیان و زیربنا در نظر گرفته شود و هر تجربه یا مشاهده جدیدی باید در راستای هر آنچه که تاکنون میدانیم تفسیر شود. سادهاش کنیم، علم در خلاء تولید نمیشود بلکه باید هر قطعه مرتبط اطلاعاتی که جمعآوری میکنیم را در نظر بگیریم.
2.علم هم یک فرایند است که بر اساس آن ما، تحت شرایط کنترلشده تا جای ممکن، به تحقیق و تلفیق هر بعدی از جهان که مطالعه کردهایم، ادامه میدهیم. اگر میخواهیم نقش هر پدیدهای را به صورت خاص بررسی کنیم، اهمیت دارد که همه اثرات دیگری را که احتمالا بر نتیجه تأثیر میگذارد، مطالعه، کمیسازی و تفکیک کنیم.
معنایش این است که اگر میخواهیم علم مسئولانه انجام گیرد، باید به درستی نیز ارزیابی شود. توانایی ارزیابی کارشناسانه، تخصصی علمی نیازمند همان مهارتهایی است که دانشمندان در حین کار کردن در زمینه علمیشان و به تدریج که در رشته و شغلشان پیشرفت میکنند، کسب میکنند. به همین دلیل است که اکثریت قریب به اتفاق ما برای قضاوت در زمینههای علمی کاملاً مجهز نیستیم: زیرا آموزش لازم برای مهارت در این زمینههای مطالعاتی را ندیدهایم، و حتی نمیدانیم احتمالاً چه مشکلات رایجی داریم.
- بسیاری از ما باور نداشتیم که سوراخ در لایه اوزون مشکل است و حتی تعداد کمتری از ما میتوانستیم درک کنیم که چطور اسپری مو و خامه باعث سوراخ شدن لایه اوزون شدهاند.
- بسیاری از ما هنوز باور نداریم که گرمایش زمین مسئله است و از میان تعداد اندکی که باور دارند، بسیاری هنوز باور ندارند که گاز بیضرری مثل کربن دیاکسید مقصر گرمایش زمین است.
- بسیاری از ما معتقد نیستیم که ماسک ان95 برای پیشگیری از انتقال ویروسهای تنفسی ضروری است.
دانشمندان به دلیل میل به کنترلگری و قدرت نیست که به ما توصیه میکنند. آنها توصیه میکنند زیرا هم میدانند که ما چه کار باید بکنیم و هم میدانند که چه مداخلاتی برای رسیدن به این اهداف نیاز داریم.
علم، به صور خاص، به ما میگوید که جهان - با میزانی از عدم قطعیت ـ- تحت شرایط خاص چطور کار میکند و چه اتفاقی خواهد افتاد.
در دهه 1600 گالیه این جمله معروف را نوشت:
«احساس نمیکنم ملزمم باور کنیم همان خدایی که حواس، خرد و استدلال را اعطا کرده است، میخواسته ما از آنها استفاده نکنیم.»
#سوء تفاهم علمی چهارم: علم حتی در برابر مشروعترین چالشها مصون است
بسیاری از آدمها در مقابل این عقیده که علم جایی میتواند حل مسئله را قطعی کند، مخالفت میکنند و درعوض به موارد و مثالهای بیشماری در طی تاریخ اشاره میکنند که علم جدیدتر و بهتر آمد و عقاید قدیمی را دور انداخت.
اما با افزایش و بهبود درک علمی ما این اتفاق به ندرت دارد تکرار میشود. واقعیت آن است که امروز، اگر فرد غیرمتخصصی بخواهد چالشی علیه یک نظریه پذیرفتهشده علمی مطرح کند، این چالش رد میشود.
معنایش این نیست که نمیتوانید علم را به چالش بکشید. علم نه تنها میتواند به چالش کشیده شود بلکه حقیقتا همیشه به چالش کشیده شده است: اغلب دانشمندان مطرح در رشتههای خود علم را به چالش کشیدهاند.
علم نه تنها از این چالشها استقبال میکند بلکه به واسطه همانها رشد میکند. اما چالشها باید بر اساس زمینه علمی مطرح شوند و شواهد به قدر کافی شایستگی به چالش کشیدن خردی که هماکنون پذیرفته شده را داشته باشند.
یک نظریه علمی زمانی خوب است که معبتر باشد و این اعتبار از طریق آزمایش، مشاهده و آزمونهای علمی به دست میآید. چه در حال آزمون نظریه خودتان یا شخص دیگری باشید، فرایند و روند یکسان است. شما باید:
- باید با استفاده از نظریههای مشخص مفروضاتی بسازید که انتظار میروید به عنوان نتیجه به آنها دست پیدا کنید.
- سپس باید آزمایشهای ضروری انجام دهید و دادههای مناسب گردآوری کنید.
- سپس میتوانید نتایجتان را با مفروضات و پیشبینیهای نظریتان مقایسه کنید.
این اتفاق بارها در تاریخ علم رخ داده است. نظریههای نسبت اینشتین - هم عام و هم خاص - نظریهها قدیمی نیوتن را کنار زدند؛ علتش آن بود که پیشبینیهای متمایزی داشتند و آزمونهای انتقادی و مشاهدات آن را تأیید کرد و نظریه نیوتن را رد کرد.
نظریه بیگبنگ، تکامل، ژنتیک و تقریبا هر نظریه مسلطی در یک رشته خاص بارها به چالش کشیده شده است. یک اجماع علمی، که در آن هیچ مخالف جدیای برای نظریه مسلط وجود ندارد، زمانی پدید میآید که آن نظریه به صورت عملی هر آزمونی را که برای ابطالاش در نظر گرفته شده است، با موفقیت سپری کند.
یکی از مشکلات ما که در زمینههای علمی تخصص نداریم و دربارهشان نظر میدهیم، آن است که به واقع نمیدانیم که فلان نظریه تاکنون چه آزمونهایی را گذرانده تا به اثبات رسیده است. ما نمیدانیم چه دادههایی منجر به دستیابی به این نتایج شده است. ما فرق بین چالش مشروع وغیرمشروع را نمیدانیم. ما نمیدانیم عقاید متفاوتی که دربارهشان بحث میکنیم، اگر درست نبودند، به چه نتایجی ختم میشدند!
هر زمانی که یک چالش مشروع مطرح میشود و علم از عهده آن برمیآید، پیشرفت علمی رخ میدهد. فرقی نمیکند نتیجه چه باشد، بشر برای هر آزمونی که مقابلاش قرار میگیرد، همیشه روشهای خردمندانهتر و شیوههای بهتری برای حل مسئله دارد.
بهرحال بسیاری از ما ـ اکثریت ما ـ درک و احترامی عمیق برای علم قائل هستیم: احترام ما برای ماهیت علم، کاری که میکند و قادر ساختن ما به یادگیری درباره جهان طبیعی است.
اما چالشی که با آن مواجه هستیم، چالشی درباره میزان فروتنی ماست:
آیا میتوانم به نفع ارزیابیهای متخصصان غرایز و ترجیحات شخصیمان را کنار بگذاریم؟ وقتی مهارت و دانش لازم برای ارزیابی ادعایی را نداریم، میتوانیم مسئولیت آن را برعهده کسی بگذاریم که این دانش و مهارت را دارد؟ یا اگر میخواهید خودتان پاسخ و ادعایی را پیدا کنید، آیا به قدر کافی متعهد هستید که بر اساس روشهای علمی و دادهها به نتایج برسید، قبل از آنکه فقط حدسهای غریزیتان را به عنوان نتایج مطرح کنید؟
واقعیت این است که نمیتوانیم انتخاب کنیم که واقعیت خودمان را خلق کنیم.
واقعیت آن چیزی است که مشاهده و اندازهگیری میشود و درحالیکه ما انسانها ـ به صرف انسانهای مشاهدهگر ـ دچار خطا هستیم، ماهیت خود-تصحیحکننده علم کمکمان میکند که در طی زمان همان خطاهایی که میتوانند سوگیریها و تعصباتمان باشند، را حذف کنیم.
تنها منبع قابل اعتماد واقعیت جهان حقایق علمی هستند. این حقایق، بر خلاف باورهای شخصی و ایدئولوژیها، تنهای چیزی هستند که همهمان میتوانیم رویشان توافق کنیم.