راهنماتو-تصور کنید: فردی را برای اولین بار ملاقات میکنید و به نظر میرسد که همه چیز روبهراه است. در طی زمان، احساس میکنید که این رابطه دارد شما را خسته میکند و با خودتان فکر میکنید که کجای کارم «دوباره» اشتباه بود.
به گزارش راهنماتو، این سناریو برای خیلیها حس آشنایی است. بسیاری از ما ناخواسته آدمهای فریبکار و کسانی که ذهنمان را دستکاری میکنند، جذب میکنیم. تمایلات و گرایشهایی در ما وجود دارد که باعث میشود ناخواسته جذب آدمهای نادرست شویم. این مقاله به شما کمک میکند این تمایلات را بشناسید.
1.به شدت سازگار هستید
قطعاً درباره اثرات منفی «مهرطلبی» شنیدهاید. درست است که توجه کردن به دیگران مطلوب است اما سازگاری بیش از اندازه در هر نوع رابطهای مضر است و خط ظریفی بین مفید بودن و تبدیل شدن به یک فرد خاموش بینظر وجود دارد.
آدمهای سمی اغلب جذب کسانی میشوند که حاضرند تا کمر برای آنها خم شوند و آنها را خوشحال کنند. آنها از مهربانی آدمها سوء استفاده میکنند تا به اهداف خودشان دست پیدا کنند. یادتان باشد که «نه» گفتن، در زمان و شرایطی که باید «نه» بگویید، هیچ ایرادی ندارد. درحقیقت، نه گفتن، گاهی ضرورت است. باید قاطعتر باشید، از مرزهایتان محافظت کنید، ارزشهایتان را حفظ کنید تا آدمهایی که دقیقاً از همین نقاط به شما لطمه میزنند را جذب نکنید.
2.نشانههای هشدار قرمز را نادیده میگیرید
آدمها همیشه در قرار اول روی منفیشان را بروز نمیدهند. آنها جذاب، کاریزماتیک و ماهر در توجه به احساسات شما به نظر میرسند. اما همیشه علائم ظریفی هست که نباید نادیدهشان بگیرید. مثلاً اگر با او مخالفت کنید چه واکنشی نشان میدهد؟ آیا به بهای خندادن شما، شما را مسخره میکند؟ آیا به دیگران توهین میکند؟
از کنار این هشدارهای قرمز ظریف آسان عبور نکنید. گاهی ما فقط خوبیهای آدمها را میبینیم. اما حقیقت این است که نادیده گرفتن هشدارهای قرمز در ابتدای رابطه ما را به سمت روابط و آدمهای مسموم سوق میدهد. دفعه بعد قدری هم به حس غریزیتان بها بدهید.
3.نیازهای دیگران را برتر از نیازهای خودتان قرار میدهید
یک دقیقه برای خودتان وقت بگذارید و به این پرسش پاسخ بدهید. آخرین باری که حقیقتاً کاری برای دل خودتان کردید کی بود؟
کاری که به خواست دیگران یا پیشگیری از بهم خوردن آرامش انجامش ندادید، بلکه صرفاً به این دلیل انجامش دادید که خودتان میخواستید.
اگر با خودمان روراست باشیم، خیلیهایمان نیازهایمان را به خاطر منفعت دیگران سرکوب میکنیم. ما صدای خودمان را خفه میکنیم، امیالمان را سرکوب میکنیم و همه را به نام حفظ آرامش و بهم نزدیم نظم موجود انجام میدهیم.
اما یادتان باشید، این رفتار شما را به هدف مناسبی برای آدمهای سوءاستفادهگر تبدیل میکند. خودتان را در الویت بگذارید. برای نیازها و میل خودتان مبارزه کنید. این خودخواهی نیست، خویشتندوستی است. راستی، آدمها خویشتندوست، دیگران را نیز بیشتر دوست میدارند.
4.ارزش خودتان را نمیدانید
چقدر برای خودتان ارزش قائل هستید؟ اگر پاسختان، «خیلی زیاد» نیست، باید روی این ذهنیت کار کنید. وقتی برای خودمان ارزش قائل نمیشویم، ناخواسته به دیگران هم این پیام را ارسال میکنیم که برایمان ارزش قائل نشوند. این امر میتواند کسانی را به ما جذب کند که به راحتی بتوانند ما را تحت کنترل بگیرند. وقتش رسیده که این روایت را تغییر بدهید. با تشخیص ارزشمندی خودتان شروع کنید. نقاط قوت، دستاوردها و ویژگیهای منحصربهفرد خودتان را شناسایی کنید. شما لایق احترم و مهربانی از سمت همه هستید. آدمهای مسموم به زندگی شما تعلق ندارند، وقتش رسیده که این را باور کنید.
5.از درگیری میترسید
آیا میدانستید که ما به صورت تقریبی 2و8ساعت در روز را صرف حل و فصل درگیری میکنیم؟ این بخشی اجتنابناپذیر از زندگیمان است. با این حال، برخی از ما ترجیح میدهند که به جای ورود به بحث و تبادل نظر و درگیری، روی پنجه پا راه بروند نکند که گربه شاخشان بزند. اگر از درگیری اجتناب میکنید، احتمالاً به دنبال آرامش موقتی هستید. اما این کار شما دقیقاً شما را طعمه موقعیتها و افراد سوء استفادهگر قرار میدهد.
درگیری همیشه بد نیست. درگیری میتواند فرصتی برای رشد، درک و حتی سازش ایجاد کند. اصلاً بحث برنده و بازنده نیست، بلکه بحث بر سر رسیدن به یک زمینه مشترک برای حل مسائل است.بنابراین از درگیری نترسید. روی زمین خودتان سفت بایستید و احساسات و افکارتان را بیان کنید. شگفتزده میشوید وقتی ببینید که دیگران چقدر بیشتر از قبل برایتان احترام قائل میشوند.
6.مسئولیت احساسات دیگران را هم قبول میکنید
یادتان باشد خوب کردن حال دیگران اصلاً وظیفه شما نیست. همه ما یک غریزه درونی برای کمک کردن به دیگران، آرام کردن دیگران و بهتر کردن اوضاع داریم. اما بعضی اوقات، در جستجوی برای شفای دیگران، بار احساسی دیگران روی شانههایمان میفتد. حدس میزنید که چه اتفاقی میفتد؟ آنهایی که بلدند چطور ذهن شما را دستکاری کنند، از این موقعیت و حس شما سوء استفاده میکنند. آنها شما را خالی میکنند، از شما به مثابه ابزاری برای رسیدن به آرامش احساسی خودشان استفاده میکنند. اصلاً معنایش این نیست که باید دست از مراقبت و اهمیت دادن به دیگران بردارید. معنایش این است که باید بفهمید هر کسی مسئول احساسات خودش است.
شما میتوانید حمایت کنید و شنونده باشید اما نمیتوانید مسئولیت خوب کردن حال دیگران را برعهده بگیرید.
7.مرزهای واضح نمیگذارید
خیلی ضروری است که با قرار دادن مرزهای مشخص و واضح در اطراف خودتان، خودتان را از هجوم آدمهای سمی در امان نگه دارید. مرزها مانند خطوط نامرئی هستند که نشان میدهند که ما تا کجا راحتیم و توقع داریم دیگران چگونه با ما رفتار کنند. متأسفانه، بسیاری از ما یا مرز نداریم، یا مرزهای مبهمی داریم که باعث میشود مدام مورد تعرض قرار بگیرند.
بدون مرز، مانند سرزمینی حاصلخیز و آماده برای آدمهای متجاوز هستید که سعی میکنند از شما به نفع خودشان سوء استفاده کنند.
فقط هم نگویید: «اینها محدودیتهای من هستند»، این محدودیتها را قویاً اجرا کنید و مانند رزمندهای که از مرزهای وطنش محافظت میکند، از این مرزها عملاً محافظت کنید.