راهنماتو-همه ما از اهمیت پیوندهای قوی اجتماعی باخبریم. دوستیها عالی هستند، تا وقتیکه دیگر عالی نباشند.
به گزارش راهنماتو، روانشناسان میگویند اغلب از مراجعانشان درباره روابط دوستی های سمی میشوند که افراد را از مزایای سلامتیای که به آن عادت کردهاند دور میکند و در عوض برای سلامتی روانی و عاطفی آنها مضر می شود.
بروک اسپرول، رواندرمانگر در کالیفرنیا، میگوید:
«اغلب آنچه در این پویاییها میبینیم این است که یک نفر بسیار وفادارانه در دوستی ظاهر میشود و طرف دیگر دارد مورد سوء استفاده یا کنترل شدید قرار میگیرد. این اتفاق واقعاً روی اعتماد فرد اثر منفی میگذارد زیرا به شما گفته میشود که اگر برای خودتان مرز تعیین کنید، خودخواهانه رفتار میکنید یا اگر همه نیازهای دوستتان را رفع نکنید، آنها را ناامید میکنید.»
او میافزاید، افرادی که دوستان سمی دارند خود-تردیدی را تجربه میکنند و مدام به دیده تردید به وضعیت خودشان نگاه میکنند و فکر میکنند که آیا دارند کار درست را انجام میدهند یا اشتباهی مرتکب شدهاند. هیچ تردیدی نیست که این نوع روابط میتواند اضطراب، افسردگی و مسائلی مرتبط با اعتماد به نفس پایین ایجاد کند.
با در نظر گرفتن این موارد، ما از کارشناسان خواسته ایم که به ما بگویند از کجا باید بفهمیم که رابطه دوستیمان، یک رابطه دوستی سمی است و اگر هست، چه کاری باید دربارهاش انجام بدهیم.
علائم دوست سمی را تشخیص بدهید
دوستیهای سمی اغلب یک-طرفه هستند. متوجه میشوید که این شما هستید که همیشه آغازگر مکالمه هستید، برنامه میچینید یا سعی میکنید که دوستی را زنده نگه دارید. یا شاید حس کنید که تبدیل به مشاور دوستتان شدهاید. دکتر سارا کوآراتلا، روانپزشک در دنور، میگوید: «متوجه میشوید که مدام شنونده نگرانیهای دوستتان هستید و دارید به او توصیه میکنید اما در مقابل شما گیرنده همان نوع رفتار یا احترام نیستید.»
شما تبدیل به ظرفی میشوید که دوستتان روانزخمهایش را داخلتان میریزد اما نمیتواند هیچ موضوعی درباره شما را به یاد بیاورد.
در دوستیهای سمی نقض حریم و مرزها نیز شایع است. اگر فرد شبنشینی نیستید و به دوستتان گفتید که بعد از ساعت 8شب، قصد دارید روی کاناپه جلوی تلویزیون لم بدهید و استراحت کنید، او نباید ساعت 11شب مدام به شما زنگ بزند.
کوآرتلا میگوید: «اگر دوستی دارید که مدام به شما فشار میآورد یا به شما احساس گناه میدهد یا حس میکنید که نیاز دارید تغییری در خودتان ایجاد کنید تا انتظارات او را برآورده کنید، باید این موارد را به مثابه هشدارهای قرمز تلقی کنید.»
جنا براونفیلد، روانشناس در مینیاپولیس، میگوید:
«ممکن است در کنار دوستانتان از خودتان خوشتان نیاید. احساس کنید که دارید در کنار آنها بخشهایی از خودتان که برایتان مطلوب است و به آنها میبالید را از دست میدهید. ممکن است حس کنید در کنار او کمتر بازیگوشی میکنید، درحالیکه دوست دارید در دوستیهایتان بیشتر بازیگوش باشید. یا حس کنید کمتر نسبت به دیگران مهرورزی میکنید، درحالیکه مهر ورزیدن را دوست دارید. بنابراین لازم است که خودتان را در کنار این افراد بررسی کنید و ببینید این افراد مانع چه نوع رفتارهایی میشوند که دوست دارید انجامش بدهید.»
یا برعکس باعث چه نوع رفتارهایی میشوند که حس میکنید هویتی که دوست دارید از خودتان بروز بدهید را نقض میکند.
اگر در کنار این دوستان حس میکنید از احساس خالی میشوید یا به لحاظ ذهنی خسته میشوید، این افراد دوستان سمی شما محسوب میشوند.
براونفیلد میگوید: «دوستان سمی اغلب احساس-ربایی میکنند. معنایش این است که آنها، تعمدی یا سهواً، رفتاری میکنند یا چیزی میگویند که باعث میشوند احساسی در شما به سرعت تشدید شوید. مثلاً سرتان داد میزنند یا به شما توهین میکنند.»
ممکن است که ذهنیت کمیابی/قحطیزده داشته باشند که یعنی از شما بخواهند که فقط با آنها دوستی صمیمانه داشته باشید و هیچکسی غیر از آنها را به حریمتان راه ندهید.
مثلاً اگر با غیر از آنها بیرون بروید یا با غیر از آنها برنامهای بچینید، از شما عصبانی میشوند. این رفتارها باعث منزوی شدن شما و قطع پیوند شما با جهان بزرگتر میشود و یک دوستی سمی محسوب میشود.
چه کنیم؟
باید به خودتان وقت بدهید تا بتوانید موقعیتتان را به خوبی پردازش کنید. بهتر است که یک قدم به عقب بردارید و موقعیتتان را ارزیابی کنید و اگر نیاز دارید از سیستم حمایتیتان کمک بگیرید تا یک دورنما از وضعیتتان را مشاهده میکنید.
انتظارات خودتان از دوستی را برای خودتان روشن کنید: امیدهای شما برای برقراری رابطه دوستانه چه هستند؟ چه چیزهایی باید در دوستی فعلیتان تغییر کنند و آیا حقیقتاً تغییر میکنند؟ باید بتوانید احترام و ارزشتان را در دوستی حفظ کنید و برای احقاق حق خودتان وارد عمل شوید.
گاهی میتوانید تغییرات یکطرفهای را در دوستی ایجاد کنید که میتواند کافی باشد. اگر قادر باشید بر مبنای احساسات خودتان عمل کنید و از استراتژیهای خود-تنظیمی استفاده کنید، دیگر احتمالاً رفتارهای دوست سمیتان نمیتواند شما را آنچنان تحریک کند.
باید از خودتان بپرسید که آیا تغییری که شما در رفتارتان در آن دوستی دادهاید، برای تغییر تناسب قدرت بینتان کافی است؟ آیا میتوانم وقتی اوضاع خیلی پرحرارت میشود خودم را کنترل کنم؟
درغیراینصورت، اگر فقط با تغییر رویههای خودتان، تغییری در دوستی ایجاد نمیشود، باید گفتوگوی مستقیم را انتخاب کنید. براونفیلد میگوید بهترین روش برای انجام این کار تمرکز روی الگوها یا چرخههایی است که به دوستی شما آسیب میزنند. الگویی که بینتان تکرار میشود را با هم در میان بگذارید و ببینید چه کاری میتوانید برای شکستن این الگو انجام بدهید.
براونفیلد میگوید پیشرفت در دوستی امکانپذیر است اما یکشبه یا با یک مکالمه رخ نمیدهد. به زمان و تلاش از جانب هر دو طرف نیاز است. اگر بعد از گفتوگوهای متعدد مشاهده کردید که رفتارهای قدیمی باز هم تکرار میشوند، شاید نیاز داشته باشید از دوستتان جدا شوید.
چطور دوستی را محترمانه تمام کنیم
تمام کردن رابطه دوستی سخت است اما نحوه اتمام آن تفاوت زیادی ایجاد میکند. گاهی، ممکن است بدون اینکه رسماً اعلام کنید دوستیتان تمام شده است، خودتان را عقب بکشید. کواراتلا میگوید:
«میتوانید تصمیم بگیرید که دوستیتان به صورت طبیعی کمرنگ شود و از بین برود یا اینکه پرونده را باز بگذارید تا اینکه اگر تغییراتی ایجاد شد، همیشه بتوانید به این دوستی باز گردید.»
اما اگر دوستی شما حقیقتاً و به وضوح باید تمام شود، بهترین کار این است که یک گفتوگوی مستقیم داشته باشید و مرزهای قاطع و واضح برای دوستیتان تعیین کنید.
در این مواقع ممکن است بگویید:
«من در نقطهای در این دوستی قرار دارم که نیاز دارم از این دوستی دوری کنم یا نیاز به زمانی برای خودم دارم تا روی چیزهایی که برایم مهم است تمرکز کنم. هر وقت احساس کردم که قادرم به این دوستی ادامه بدهم حتماً خبر میگیرم.»
کوآراتلا میگوید: «چنانچه آن فرد شما را خیلی بد مورد آزار قرار داده است، بهتر است بگویید که "با این شکل از دوستی راحت نیستم و میخواهم ارتباطمان همینجا تمام شود."»
اگر دوستانمان ما را پیچاندند چه کنیم؟
گاهی حس میکنید که ناگهان دوستی آب میشود و در زمین فرو میرود. قال گذاشته شدن در دوستیها و روابط میتواند دردناک باشد و به ما حس گیجی و استرس بدهد. کواراتلا میگوید: «شاید بهتر است اول به یک دوست مشترک مراجعه کنید و ببینید که او دلیل تمام شدن این رابطه را میداند یا نه، بهرحال شاید او چیزی شنیده باشد.»
شاید بفهمید که او کلاً با همه قطع ارتباط کرده که در اینصورت بار شدیدی را احساس نمیکنید. یا شاید متوجه شوید که ظاهراً فقط شما را تحویل نمیگیرد.
کورآتلا میگوید: «ممکن است تصمیم بگیرید که خبری از دوستی که قالتان گذاشته نگیرید و شما هم او را نادیده بگیرید. این کار شاید درها را برای بازگشت هر دو طرفتان به سمت هم باز بگذارد.»
وابسته به موقعیتتان ممکن است که بخواهید مستقیمتر عمل کنید. مثلاً ممکن است که پیامی بفرستید و بگویید: «خیلی غمگینم که نتوانستیم با هم حرف بزنیم. دلم برایت تنگ شده است.» این کار درواقع فرصت دادن به دوستتان است که از شما خبری بگیرد. گاهی آدمها، معذرتخواهی میکنند و میگویند که سرشان شلوغ بوده و یا اوقات سختی را میگذراندهاند که به فردی که قال گذاشته شده کمک میکند، احساس بهتری پیدا کند.
اگر چنین نشد، لااقل میدانید که آخرین تلاشتان را هم کردهاید و میتوانید از دوستیتان خارج شوید و مدتی سوگوار این رابطه از دست رفته باشید.
براونفیلد، میگوید، هر کاری میکنید یادتان نرود که «دوستتان به هر دلیلی ترکتان کرده باشد، شما همچنان میتوانید دوستیهای سالمی برقرار کنید و در آن دوستیها احساس امنیت را تجربه کنید.»
او توضیح میدهد:
«بین دو عبارت "من دور انداخته شدم" با باور به اینکه "من دورانداختنی هستم"، تفاوت فاحشی وجود دارد. اگر بدانید که خودتان دوستی ارزشمند هستید، بهتر میتوانید درد و رنج دوستیهای همواره در حال تغییر را تحمل کنید.»