۶ ترفند گره‌گشا برای حل مشکلات ریز و درشت

چطور می توانیم در نقطه بن بست تصمیم درست را بگیریم؟ این پرسشی است که در بحرانی‌ترین لحظات زندگی گریبانمان را می‌گیرد؛ اما شاید این مطلب برای گره گشایی مفید باشد!

شناسه خبر: ۴۱۸۸۹۴
6 ترفند گره‌گشا برای حل مشکلات ریز و درشت

راهنماتو-همه ما مشکلاتی داریم: کتی دارد فکر می‌کند برای یافتن شغل تازه به همراه شریک زندگی‌اش به شهری جدید نقل مکان کند یا نه، علی  قصد دارد مشکل اهمال‌کاری‌اش را که باعث شده در شغل‌اش درجا بزند را حل کند، فریده و محسن نیز نگران عصبانیت‌های مکرر فرزندان‌شان هستند و نمی‌دانند چه کنند!

به گزارش راهنماتو، زندگی از مشکلات ریز و درشت پر است اما آخرین مشکل بزرگی که پیدا می‌کنید می‌تواند تا 90درصد از فضای مغز شما را اشغال کند؛ از کار و زندگی روزمره شما را بیندازد و اضطراب، خشم و افسردگی ایجاد کند.

در این مقاله، ورای مشکلی که دارید، به شما راهکارهایی برای حل مسئله ارائه می‌کنیم:

1.خوب عمل کنید تا احساس خوب پیدا کنید، نه برعکس

وقتیکه اضطراب یا افسردگی می‌گیریم، مغز احساسی‌مان به ما می‌گوید نیاز داریم اول احساس خوبی پیدا کنیم، تا بعد بتوانیم خوب عمل کنیم. اما اغلب اوقات عکس این قضیه جواب می‌دهد: اگر شما کار را به روال سابق ادامه دهید، همان احساسات سابق را خواهید داشت؛ برعکس، اگر کارتان را بهتر انجام دهید، احساس بهتری هم خواهید داشت.

کتی باید ابتدا امکان‌های شغلی و میزان دستمزد را بررسی کند؛ علی می‌تواند از یک دوست بخواهد به او در ترک عادت اهمال‌کاری کمک کند و فریده و محسن هم که نگران خشم فرزند‌شان هستند می‌توانند از درمانگر کمک بگیرند.

2.مشکل زیر مشکل‌تان را پیدا کنید

اگر حس می‌کنید در حل یک مسئله گیر کرده‌اید، یک سوال از خودتان بپرسید: چه مشکلی زیر این مشکل وجود دارد؟ چرا کتی در مهاجرت به شهر دیگر دارد تعلل می‌کند؟ آیا از خودِ شهر مطمئن نیست؟ آیا نسبت به رابطه‌ای که الان در آن قرار دارد تردید دارد؟ چرا علی اهمال‌کاری می‌کند؟ علت عصبانیت فرزند آن فریده و محسن چیست؟ خیلی راحت ممکن است در دام مرحله اول مسئله گیر بیفتیم. پس باید سعی کنیم به اعماق مشکل‌مان بپردازیم. به اصل چیزی که این مشکل را ایجاد کرده است.

3.به الگوی بزرگ‌تر رفتارهای‌تان توجه کنید

ما اغلب با روش‌های ثابتی مشکلات رابطه، استرس و احساسات‌مان را حل می‌کنیم. ما همیشه همان آدم هستیم، فرقی نمی‌کند مشکل چه باشد. پس بهتر است که الگوی رفتارمان را شناسایی کنیم. مثلاً آیا کتی همانی نیست که نسبت به تعهد به رابطه‌ای که الان در آن قرار دارد نیز تردید داشت؟ آیا همیشه از تغییر نمی‌ترسد؟ آیا استرس از تغییر باعث نمی‌شود که همیشه نسبت به هر تصمیمی فاجعه‌سازی کند؟

آیا مشاور مدرسه علی همیشه به او نمی‌گفت  که از مشکل اهمال‌کاری رنج می‌برد؟ نگفته بود که مشکل نقص توجه و تمرکز دارد؟ آیا فریده و محسن که از خشم فرزندشان نگران هستند، همان‌هایی نیستند که همیشه در موقعیت‌های سخت یا تصمیمات سخت، سریع احساس فروپاشی و افسردگی می‌کنند؟

اگر الگوی همیشگی رفتارهایمان را کشف کنیم، می‌توانیم روی مشکل تعهد تمرکز کنیم نه روی مشکل شهری که می‌خواهیم به آن مهاجرت کنیم، اگر مشکل نقص توجه و تمرکز را حل کنیم، مسئله‌مان دیگر اهمال‌کاری نیست. اگر فکر کنیم والدی هستیم که کم‌تر درباره مسائل با همسرمان مشورت می‌کنیم و بیش‌تر سکوت می‌کنیم، روی این بخش کار می‌کنیم تا به کنترل خشم فرزندمان کمک کنیم. درواقع ریشه مشکل را در الگوی کلان رفتاری‌مان جستجو می‌کنیم.

4.هیچ اشتباهی وجود ندارد

کتی فکر می‌کند که فرقی نمی‌کند چه تصمیمی بگیرد، بهرحال از تصمیم خودش پشیمان خواهد شد. علی نگران عوارض جانبی داروهایی است که برای حل این مسئله مصرف می‌کند. فریده و محسن که فرزند پرخاشگر دارند، مطمئن نیستند که کدام درمانگر را برای حل مسئله فرزندشان انتخاب کنند.

یکی از مشکلات ما در حل نشدنِ مشکلاتمان، وسواس بیش از حد در تصمیم درست است. تصمیمات خیلی کمی در زندگی غیر قابل بازگشت است؛ شما می‌توانید در هر مرحله‌ای فکرتان را عوض کنید. مثلاً شخصی که نگران مهاجرت به شهر تازه است، می‌تواند به این شهر برود و بر اساس اتفاقات بعدی ماندن یا بازگشتن را انتخاب کند. علی می‌تواند با یک مربی کار کند تا تفاوت بین مصرف دارو و آموزش مربی را ببیند. فریده و محسن می‌توانند یکبار مشاوره بروند و ببینند که آیا مشاور برای حل مشکل فرزندشان مناسب است یا نه.

5.به دنبال مواردی باشید که از نگاه‌تان پنهان مانده یا خودتان از دیدن‌شان پرهیز می‌کنید

چه چیزهایی هست که درباره‌شان کم‌تر حرف می‌زنید؟ اغلب راه حل مشکلات ما در همان چیزهایی است که از آن‌ها اجتناب می‌کنیم. همان کارهایی که نمی‌توانیم انجام بدهیم و همان جاهایی که نمی‌توانیم برویم مشکلات ما را حل می‌کنند. مثلاً کتی ممکن است مشکل‌اش تعهد، جابه‌جایی یا روابط گذشته‌اش باشند؛ علی باید بپذیرد که به جای متهم کردن رئیس‌اش یا این حقیقت که در کودکی حمایت نشده است، خودش آدم غیرقابل اتکایی است.

یا فریده و محسن باید بدانند که هرگز به عنوان والدین  هماهنگی نبودند و هرگز درباره مسائل رفتاری فرزندشان با هم صحبت نکرده‌اند.

اصلاً قرار نیست که احساس گناه یا ناکارامدی کنیم. بلکه باید یک قدم عقب‌تر برویم و ببینیم در این تصویر بزرگ چه چیزی درست جلوی چشم‌مان است اما آن را نمی‌بینیم. شاید کار بوده که هرگز امتحانش نکردید یا به آن فکر نکردید. شاید اجتناب از مواجهه، ناتوانی در کنترل خشم یا چسبیدن به گذشته، ریشه مشکل شماست. یا شاید دچار اضطراب خروج از حریم امن هستید.

6.صادق باشید

وقتی نمی‌دانید چه کنید، معمولش این است که یک قدم به عقب بردارید و با خودتان و دیگران صادق باشید.

روی همان چیزی که حقیقتاً احساس می‌کنید، معنای احساس‌تان و آنچه که بیش‌تر از همه می‌خواهید در یک موقعیت تغییر کند، زندگی‌تان و روابط‌تان تمرکز کنید. هیچ ایرادی ندارد که از ایده شروع کنید و بعد به شکل معکوس و وارونه آن را عملی کنید. مهم‌ترین بخش صداقت است.

نظرات
پربازدیدترین خبرها