لحظه اسرارآمیز «اپیفانی»؛ راهکارهایی برای روشن شدن لامپ ایده در ذهن شما

لحظات «آنی» و ناگهانی‌ای وجود دارند که بدون آنکه متوجه باشیم، راه حل یک مسئله که مدت‌ها درگیر آن بودیم را پیدا می‌کنیم. انگار لامپی در ذهن روشن می‌شود و همه گره‌های مسئله برایمان باز می‌شود. به این لحظات اپیفانی یا لحظه «آها» می‌گویند. آیا می‌توانیم احتمال وقوع این لحظات اسراسرآمیز را افزایش دهیم؟ این مقاله به شما توصیه‌هایی در این زمینه دارد.

شناسه خبر: ۴۱۸۳۱۳
لحظه اسرارآمیز «اپیفانی»؛ راهکارهایی برای روشن شدن لامپ ایده در ذهن شما

راهنماتو، اپیفانی یک واژه یونانی به معنای لحظه‌ای است که یک بینش ناگهانی اتفاق میفتد. لحظه‌ای که می‌گوییم «آهااا» یا «فهمیدم». این لحظات بسیار بداهه و ناگهانی هستند و یکباره درکی عمیق را درباره موضوعی که شاید مدت‌ها ذهن‌مان را مشغول نگه داشته در اختیارمان می‌گذارند.

به گزارش راهنماتو، با این حال، تحقیقات روان‌شناسی تازه می‌گویند که ما می‌توانیم شرایطی را تعمداً فراهم کنیم که لحظات اپیفانی را ایجاد یا بروز آن‌ها را تسهیل کنیم و به این ترتیب به صورت تعمدی به رشد و توسعه فردی‌مان کمک کنیم.

دستیابی به لحظاتی از این دست کمک‌مان می‌کند که موضوعات را از دریچه‌های تازه ببینیم و راهکارهای خلاقانه‌تر برای آن‌ها پیدا کنیم که می‌توانند تغییرات معنی‌داری در زندگی‌مان ایجاد کنند.

در این مقاله می‌خواهیم راهکارهایی را به شما معرفی کنیم که در بیدار کردن لحظات ادراک ناگهای کمک می‌کنند.

درک لحظه‌ای دقیقاً در روان‌شناسی به چه معناست؟

درک لحظه‌ای یا اپیفانی لحظه‌ای از درک عمیق و ناگهانی است که اغلب شیوه‌ای که تا آن لحظه به حل مسئله یا مشکلی فکر می‌کردیم را تغییر می‌دهد. با اینکه لحظات این‌چنینی اغلب به مثابه لحظات افسانه ای یا نادر بازنمایی می‌شوند، تحقیقات در حوزه علوم شناختی و روان‌شناسی مثبت‌گرا می‌گوید که ذهن انسان به صورت طبیعی برنامه‌ریزی شده تا بتواند از طریق پردازش‌های شناختی متعدد به بینش و درک دست پیدا کند. این فرایندها می‌توانند تقویت شوند تا به ایجاد شرایطی که به لحظات درک ناگهانی یا اپیفانی می انجامند، کمک کنند.

ایپفانی، فرایندی شناختی است که ناگهان راه‌حل یک مسئله که مدت‌ها در ناخودآگاه با آن کلنجار رفته‌ایم، پیدا می‌شود. قبل از رسیدن به این بینش‌ها، اغلب دوره‌هایی از تقلا و بن‌بست را تجربه می‌کنیم و به نظر می‌رسد که تفکر تحلیلی شکست می‌خورد. وقتی دست از تقلا برای حل مسئله بر می‌داریم، مغزمان همچنان در پس‌زمینه در حال کار کردن روی مسئله است و بین مفاهیمی که پیش از این هیچ ارتباطی بین‌شان پیدا نکرده بودیم، ارتباط برقرار می‌کند.

این امر یک تناقض را برجسته می‌کند و آن اینکه دنبال کردن تعمدی اپیفانی نمی‌تواند به خوبی کار کند اما ایجاد محیطی که در آن اپیفانی بتواند رخ دهد در حوزه اختیار و کنترل ماست.

خلق شرایطی برای رخ دادن اپیفانی

ما نمی‌توانیم به زور به بینش دست پیدا کنیم اما می‌توانیم مشغول فعالیت‌ها و تمرین‌هایی بشویم که احتمال تجربه بینش ناگهانی یا همان اپیفانی یا لحظه «آها» را افزایش دهند. این فعالیت‌ها شامل موارد زیر است:

1.بازاندیشی و ذهن‌آگاهی

لحظات بینش ناگهانی اغلب در طی لحظاتی از بازاندیشی و بیکاری ذهن رخ می‌دهند. تحقیقات نشان می‌دهند که مدیتیشن و ذهن‌آگاهی که آگاهی پیدا کردن نسبت به لحظه اکنون بدون قضاوت را تشویق می‌کند، می‌تواند به دسترسی به فرایندهای شناختی عمیق کمک کند. تمرین‌های ذهن‌آگاهی می‌تواند ذهن را ساکت کند و شفافیت مورد نیاز برای بروز پیوندهای تازه را ایجاد کند. تحقیقات نشان می‌دهند که ذهن‌آگاهی می‌تواند خلاقیت و حل مسئله را با تسهیل تفکر واگرا افزایش دهد.

اگر بخواهیم عملی صحبت کنیم، وارد کردن تمرین‌های ذهن‌آگاهی در فعالیت‌های روزمره می‌تواند تجربه لحظات شفافیت را افزایش بدهد. به جای آنکه ذهن‌مان را پر کنیم از حواس‌پرتی‌ها یا تحلیل‌های بی‌پایان، فضایی برای ایستایی ذهنی ایجاد می‌شود که این امکان را فراهم می‌کند تا افکار ناخودآگاه به سطح راه پیدا کنند.

2.خاطره‌نویسی روزمره و بازاندیشی ساختارمند

نوشتن وقایع روزمره یا مشغول شدن به بازاندیشی ساختارمند می‌تواند لحظات بینش ناگهانی را از طریق تشویق ما به بیرون‌ریزی افکارمان، افزایش دهد. نوشتن وقایع روزمره کمک‌مان می‌کند که احساسات پیچیده‌مان را شفاف کنیم و به چشم‌اندازهای تازه در مورد چالش‌هایی که با آن مواجه هستیم دسترسی پیدا کنیم. نوشتن همراه با اندیشه، فرایندهای عاطفی و شناختی را توآمان درگیر می‌کند و اغلب منجر به لحظاتی از بینش می‌شود که در آن قطعاتی از اطلاعات که به نظر می‌رسید هیچ پیوندی با هم ندارند، به هم پیوند می‌خورند.

نوشتن وقایع روزمره همچنین فراشناخت یا فکر کردن درباره فکرهایمان را تقویت می‌کند. وقتی از دور به افکارمان نگاه و آن‌ها را بررسی می‌کنیم، بیش‌تر احتمال دارد که پرده از الگو‌ها، باورها یا فرضیاتی برداریم که مدت‌ها از خودآگاه‌مان دور بودند. بازاندیشی ساختارمند در مورد چالش‌های گذشته یا دوراهی‌های حال، کمک‌مان می‌کند به تجربه‌های فردی‌مان معنی بدهیم و زمینه را برای بینش‌های تازه فراهم می‌کند.

3.خلاقیت و بازی

خلاقیت زمینی حاصلخیز برای لحظات اپیفانی است که شامل برقرار کردن پیوندهای تازه بین عقاید به ظاهر نامرتبط می‌شود. میهای چیک‌سِنت‌میهایی، روان‌شناس (1996)، این نکته را برجسته کرد که چطور افراد خلاق به دفعات لحظات غرق شدن عمیق را تجربه می‌کنند که باعث می‌شود بینش‌ها و درک‌های تازه به صورت خودکار رخ دهند. اشتغال به فعالیت‌های خلاقانه – هنر، نویسندگی حتی حل کردن معما - می‌تواند راه‌انداز لحظات اپیفانی از طریق تشویق تفکر جانبی و شکستن الگوهای مرسوم تفکر باشد.

نتایج یک تحقیق (2014) نشان داده است وقتی به مشارکت‌کنندگان مشکلی خلاقانه را برای حل کردن سپردند و بعد آن‌ها را مشغول یک وظیفه انحرافی کردند، آن‌ها مسئله را راحت‌تر از کسانی حل کردند که با تمرکز روی مسئله چبمره زده بودند. به این پدیده، «اثر نهفتگی» می‌گویند که می‌گوید اگر از مشکلات فاصله بگیریم و به فعالیتی بازیگوشانه بپردازیم، احتمال وقوع بینش‌های ناگهای ورسیدن ناگهانی به راه‌حل‌‌های تازه را افزایش می‌دهیم.

4.قرار دادن خودمان در معرض تجربه‌ها و رویکردهای تازه

تجربه‌های تازه و قرار گرفتن در معرض چشم‌اندازهای تازه می‌تواند راه‌انداز لحظات اپیفانی، از طریق توسعه طیف ایده‌ها و محرک‌های در دسترس ذهن، باشد. تحقیقی شنان می‌دهد که تجربه محرک‌های تازه انعطاف‌پذیری شناختی را تحریک می‌کند، مغز ما را در برابر تغییر سازگار می‌کند و احتمال شکل دادن به بینش‌های تازه را افزایش می‌دهد. مسافرت، یادگیری مهارت‌های جدید یا وقت‌گذراندن با آدم‌هایی با پس‌زمینه‌های متفاو می‌تواند فرصت وقوع اپیفانی‌های شخصی را از طریق تشویق ما برای پرسشگری درباره مفروضات فعلی یا در نظر گرفتن دیدگاه‌های جایگزین، افزایش دهد.

گشودگی در برابر تجربه‌های تازه می‌تواند کنجکاوی را نیز تقویت کند که ارتباط نزدیکی با تولید بینش تازه دارد.

5.تمرین تاب‌آوری در برابر چالش‌ها

رشد فردی اغلب به دنبال دوره‌هایی از تقلاهای متنوع رخ می‌دهد زیرا این تجربه‌ها ما را وارد می‌کنند تا با محدودیت‌هایمان مواجه شویم و به دنبال روش‌های تازه فکر کردن یا بودن باشیم. لحظات اپیفانی، به دفعات، در بافت بحران‌های فردی خودشان را بروز می‌دهند که شیوه‌های قدیمی فکر کردن دیگر وجود ندارند که این لحظات را قطع کنند. تحقیقات نشان داده که بعد از چالش‌های بزرگ در زندگی، افراد دگرگونی‌های عمیق فردی‌ای را تجربه می‌کنند که از آن با عنوان «رشد بعد از حادثه» نام برده می‌شود. این چالش‌ها ما را وادار می‌کنند که باورها، الویت‌ها و هویت‌مان را زیر سوال ببریم و زمینه را برای اپیفانی‌های معنادار یا همان لحظات «آها» فراهم می‌کنند.

توسعه تاب‌آوری – توانایی عبور از ناملایمات – کلید تقویت اپیفانی‌های فردی است. سالیگمان (2011) می‌گوید که افرادی که تاب‌آوری بالایی دارند به شکست به مثابه فرصتی برای رشد و یادگیری فکر می‌کنند. با پرورش ذهنیتی که به جای اجتناب از چالش به دنبال پذیرش چالش‌هاست، می‌توانیم احتمال وقوع بینش‌های دگرگون‌کننده در دوره‌های سخت زندگی را بیش‌تر کنیم.

نظرات
پربازدیدترین خبرها