اگر می‌خواهید همه عمر تنها نمانید، «فضای سوم» را کشف کنید!

به نظر می‌رسد مسئله تنهایی و انزوا مسئله‌ای همه‌گیر است. آیا جامعه‌شناسان توصیه‌ای برای حل این مسئله دارند. این مقاله توضیح می‌دهد که برای مبارزه با تنهایی و انزوا باید فضای سوم را پیدا کنیم.

شناسه خبر: ۴۱۹۷۵۱
اگر می‌خواهید همه عمر تنها نمانید، «فضای سوم» را کشف کنید!

راهنماتو-مطالب زیادی درباره همه‌گیر شدن تنهایی و افزایش حس انزوا در جهان نوشته شده است. این اتفاق فقط ناشی از پیامدهای بعد از همه‌گیری کووید نیست بلکه مدت‌ها پیش از کووید هم تنهایی در جهان رو به افزایش بود.

به گزارش راهنماتو، مطالعه پشت مطالعه نشان می‌دهد که در طیفی از کشورهایی که تفاوت بسیار زیاد و آشکاری با هم دارند، مردم نسبت به نسل‌های قبل از خود دوستان کم‌تری دارند و دوستان کم‌شان را هم خیلی کم‌تر از گذشته ملاقات می‌کنند.

اما هر کشوری نسخه تنهایی‌اش متفاوت است. قبلاً تصور می‌شد که با افزایش سطح تحصیلات آدم‌ها تنهاتر و دوستان‌شان کم‌تر می‌شوند.

اما حداقل تحقیقاتی که جدیداً در آمریکا انجام شده است نشان می‌دهد، اگر قبلاً هم چنین بوده، الآن دیگر این روند تغییر یافته است. دنیل کاکس، کارشناس یک موسسه نظرسنجی در آمریکا، در یک مطالعه که اخیراً انجام داده است به این دو پرسش پاسخ داده که: چه کسانی بیش‌تر از بقیه دوست دارند؟ چرا بعضی از آدم‌ها بیش‌تر از سایرین ارتباط‌شان با آدم‌های دیگر قطع است؟

یکی از یافته‌های جالب این پژوهش آن است که کسانی که در کالج درس خوانده‌اند در مقایسه با سایرین پیوندها و دوستان بیش‌تری دارند. به عبارت دیگر، اگر شما دانشگاه بروید، بیش‌تر از کسانی که تجربه دانشگاه نداشته‌اند، می‌توانید دوست داشته باشید. کاکس دو دلیل برای این نتیجه پیدا کرده است.

نخست آنکه کسانی که تحصیلات کالج دارند راحت‌تر از بقیه شغل پیدا می‌کنند و وقتی هم شغلی پیدا می‌کنند آن را حفظ می‌کنند. کاکس می‌گوید: «فارغ‌التحصیلات کالج زندگی شغلی باثبات‌تری دارند. آن‌ها کم‌تر احتمال دارد که دوره‌های طولانی بیکاری را تجربه کنند. »

این امر هم برای حفظ امنیت مالی اهمیت دارد و هم برای احساس پیوند با دیگران. آنطور که کاکس توضیح می‌دهد: «مکان‌های حرفه‌ای برای دوست‌یابی‌های سریع و دوستانی که معمولاً یک‌عمر با ما می‌مانند، ضروری هستند.»

برای آنکه با هر کسی یک رابطه معنی‌دار ایجاد کنید، باید مدتی را در کنار او باشید. در زندگی‌های طبیعی و روزمره امروزی این کار امکان‌پذیر نیست.

ممکن است که چند کلمه خوشایند با صندوقدار یک فروشگاه رد و بدل کنید، اما احتمالاً او را برای تولدتان دعوت نمی‌کنید. ممکن است با راننده تاکسی درباره تعطیلات‌تان صحبت کنید اما عروسی‌تان دعوتش نمی‌کنید. حضور 8ساعته در یک مکان ثابت در هر روز این نوع پیوندها را تسهیل می‌کند.

به باشگاه خوش آمدید

دومین دلیل که فارغ‌التحصیلات کالج احتمالاً بیش‌تر از سایرین دوستی‌های معنی‌دار می‌سازند، مهارت‌ها و ذهنینی است که حضور در کالج به آن‌ها می‌آموزد.

برای بسیاری از دانشجویان، کالج چیزی بیش‌تر از نردبان ترقی است، کالج فرصتی برای شکل دادن به زندگی اجتماعی است. موسسه‌های آموزی فضاهایی را فراهم می‌کنند که آدم‌ها در آن‌ها می‌توانند دوستی‌های بلندت‌مدت شکل بدهند و اغلب انواعی از فعالیت‌های جمعی مثل شرکت در گروه‌های سرود و ورزش‌های گروهی را فراهم می‌کند، به وسعت بخشیدن به شبکه‌ ارتباطات اجتماعی کمک می‌کند.

بنابراین، کسانی که در کالج درس می‌خوانند، به صورت طبیعی در محیط‌هایی قرار می‌گیرند که پیوند و ارتباط ساده‌تر و سریع‌تر اتفاق میفتد.

کاکس می‌گوید: «روش ابتدایی برای دوست‌یابی از طریق موسسات است ...وقتی عضوی از یک تیم ورزشی هستید، در دانشگاه یا کالج، دوستان بیش‌تری را ملاقات می‌کنید.»

دانشجویانی که از دانشگاه فارغ‌التحصیل می‌شوند و به بازار کار وارد می‌شوند، هنوز هم اشتیاق‌شان برای ارتباط با آدم‌های اطراف‌شان را حفظ می‌کنند.

کاکس می‌گوید: «فارغ‌التحصیلات کالج و دانشگاه بیش‌تر احتمال دارد که در فعالیت‌هایی مثل عضویت در گروه‌های کتابخوانی یا جلسات همسایگی شرکت کنند.»

فضای سوم

منظور کاکس از گروه‌های کتابخوانی و دورهمی‌ها، همان مفهومی است که در جامعه‌شناسی به آن «فضای سوم» گفته می‌شود.

در اواخر دهه 1980، اولدنبرگ فضای سوم را هر جایی تعریف کرد که باعث می‌شود آدم‌ها در آن با هم ملاقات کنند که البته جایی غیر از خانه یا محل کار است.

در خانه، فضای اول، شما با اعضای خانواده و هم‌خانه‌ها ارتباط دارید. در محل کار، فضای دوم، شما با همکاران ارتباط دارید و در جلسات شرکت می‌کنید.

هر دو فضا جایگاه خودشان را در زندگی شما دارند. خانه برای سلامتی و رفاه ضروری است و به استدلال کاکس، مکان دوم نیز برای شکل دادن به پیوندها ضرورت دارد. ما به خانه و کار نیاز داریم.

اما به مکان سوم نیز نیاز داریم. ما نیاز داریم بازی کنیم، قهوه‌خانه یا رستوران برویم. ما به مکان سومی نیاز داریم که در آن آدم‌های دیگر را ببینیم و با آن‌ها عقایدمان را به اشتراک بگذاریم.

به عبارت دیگر، ما به جایی نیاز داریم که نه خانه است و نه محل کار، جایی است که می‌توانیم استراحت کنیم و نفسی از سر خیال راحت بکشید.

کاکس می‌گوید فارغ‌التحصیلات دانشگاه با احتمال بیش‌تری از این فضای سوم استفاده می‌کنند.

مشکل اینجاست که این فضای سوم به ندرت در هر جامعه‌ای پیدا می‌شود.

به لحاظ تاریخی، کلیساها، اتحادیه‌ها و سایر سازمان‌های مردمی، محل‌هایی برای تعاملات اجتماعی بودند. در این مکان‌ها افراد، فارغ از سطح تحصیلات، حضور پیدا می‌کردند.

اما این گردهمایی‌ها و نهادها کاهش پیدا کرده‌اند. به هر دلیلی حالا در جوامع کم‌تر فضایی برای جمع شدن آدم‌ها در کنار هم وجود دارد.

مکان‌هایی که برای ارتباطات اجتماعی، پیوندهای اجتماعی و دوست‌یابی ضروری بودند، اکنون کاهش پیدا کرده و از بین رفته‌اند.

اگر می‌خواهید تنها نمانید، فضای سوم را پیدا کنید

برای آنکه تنها نمانیم نیاز داریم با آدم‌های بیش‌تری در ارتباط باشیم. باید در اجتماعات و فعالیت‌های جمعی مشارکت کنیم و مدت نسبتاً طولانی را در کنار آدم‌ها سپری کنیم.

کاکس هشدار می‌دهد که تکنولوژی نمی‌تواند نقش فضای سوم را ایفا کند. «ما باید به صورت فیزیکی به جاهای عمومی از مکان‌های تفریحی تا علمی و ورزش برویم. ما نیاز داریم تا آدم‌ها را رو در رو ملاقات کنیم. »

نظرات
پربازدیدترین خبرها