سه دروغی که مانع پیشرفت شما می‌ شوند

همه ما درباره وضعیت زندگی‌مان به خودمان دروغ می‌گوییم. شاید شما اسمش را بگذارید مکانیسم‌های دفاعی یا هر نام دیگری. ما در این مقاله به آن‌ها نام دروغ داده‌ایم و می‌خواهیم به شما ۳دروغی را معرفی کنیم که اغلب مانع از پیشرفت‌مان در زندگی می‌شوند. در کنار آن‌ها راه‌حل‌هایی را نیز معرفی کرده‌ایم.

شناسه خبر: ۴۳۰۴۹۶
سه دروغی که مانع پیشرفت شما می‌ شوند

راهنماتو - گاهی آدم‌ها به خودشان دروغ می‌گویند و نمی‌خواهند واقعیت را ببینند. همه دوست دارند فکر کنند بهترین زندگی ممکن را دارند، اما همین داستان‌هایی که به خودمان می‌گوییم، می‌تواند زنجیری باشد که ما را در جا نگه می‌دارد.

به گزارش راهنماتو، این دروغ‌ها، که گاه مثل سپر محافظ به نظر می‌رسند، باعث می‌شوند در الگوهای ناسالم، روابط بی‌ثمر، یا شغل‌های کسل‌کننده گیر کنیم. اما حقیقت این است: روبرو شدن با این دروغ‌ها اولین قدم برای آزادی واقعی است.

در ادامه، سه دروغ رایجی که معمولاً به خودمان می‌گوییم، همراه با مثال‌هایی از زندگی واقعی بررسی شده‌اند. همچنین به شما نشان داده می‌شود چگونه می‌توانید از این چرخه خلاص شوید.

دروغ اول: «اوضاع آن‌قدرها هم بد نیست»

مثال: کارا، ۳۸ ساله، هفت سال است با شریک زندگی‌اش، دیو، در رابطه است. دیو هیچ‌گاه از آرزوهای او حمایت نمی‌کند و اهدافش را «غیرواقعی» می‌نامد. با این حال، کارا به خودش می‌گوید: «حداقل خیانت نمی‌کند یا من را کتک نمی‌زند.»

حقیقت:  قانع شدن به «خیلی بد نیست»، یعنی پذیرش یک زندگی معمولی. کارا با این دروغ، از نادیده گرفتن کمبودهای احساسی که به تدریج اعتماد به نفسش را از بین می‌برد، طفره می‌رود.

راه‌حل: از خودتان بپرسید: «اوضاع عالی برای من چه شکلی است؟» وقتی کارا این سؤال را از خود پرسید، فهمید که به شریکی نیاز دارد که موفقیت‌هایش را جشن بگیرد، نه کوچک بشمارد. او با مراجعه به درمانگر صدایش را پیدا کرد و در نهایت از این رابطه بیرون آمد.

دروغ دوم: «بعداً درستش می‌کنم»

مثال:  مارکوس، ۴۵ ساله، از شغلش متنفر است. هر صبح برای رفتن به محل کار با خودش می‌جنگد، اما به خودش می‌گوید: «یک سال دیگر تحمل می‌کنم، بعد دنبال کار جدید می‌گردم.» پنج سال می‌گذرد، و او همچنان گرفتار همان کار، اما با حس بدتری است.

حقیقت: به تأخیر انداختن، فقط وقت تلف نمی‌کند؛ بلکه رؤیاها را می‌کشد. دروغ مارکوس به او اجازه می‌دهد از ناراحتی تغییر فرار کند و در نتیجه از رشد و پیشرفت باز می‌ماند.

راه‌حل: همین امروز یک اقدام کوچک انجام دهید. مارکوس بالاخره رزومه‌اش را به‌روزرسانی کرد و هفته‌ای یک درخواست کار فرستاد. چند ماه بعد، شغلی پیدا کرد که دوباره به او انگیزه داد.

دروغ سوم: «خیلی جوان/پیر/ نامناسب و...هستم»

مثال: سارا، ۵۲ ساله، همیشه رؤیای نوشتن یک کتاب را داشته است. اما هر بار که برای شروع تلاش می‌کند، فکری فلجش می‌کند: «چه کسی به کتاب نویسنده‌ای تازه‌کار در ۵۰ سالگی علاقه نشان می‌دهد؟»

حقیقت: این‌ها بهانه‌ای برای محافظت در برابر شکست هستند. دروغ سارا او را از تلاش بازمی‌داشت و شانس موفقیت را از او می‌گرفت.

راه‌حل:  داستان را عوض کنید. به جای اینکه بپرسید: «چه کسی هستم که این کار را انجام دهم؟» بپرسید: «چه کسی هستم که این کار را نکنم؟» سارا روزانه ۳۰ دقیقه نوشت. دو سال بعد، کتابش منتشر شد و مخاطبانش به سن او اهمیتی ندادند؛ داستانش برایشان ارزشمند بود.

چگونه از این دروغ‌ها آزاد شویم؟

با سه سؤال ساده شروع کنید:

۱. با چسبیدن به فلان باور، از چه چیزی فرار می‌کنم؟

۲. اگر فلان باور را کنار بگذارم، بدترین اتفاق چیست؟

۳. اگر به‌جای تسلیم، اقدام کنم، بهترین اتفاق چیست؟

شکستن این دروغ‌ها آسان نیست. نیاز به شجاعت، تحمل ناراحتی، و پذیرش ناشناخته‌ها دارد. اما نتیجه ارزشش را دارد: زندگی‌ای که واقعاً متعلق به خودتان است را زندگی می‌کنید.

حرف آخر

دروغ‌هایی که به خودتان می‌گویید، دیوارهایی هستند که برای حفاظت از خود ساخته‌اید. شاید زمانی از شما در برابر درد یا شکست محافظت کرده باشند، اما این دیوارها حالا به زندانی تبدیل شده‌اند که شما را از رشد، شادی و زندگی‌ای که شایسته‌اش هستید، باز می‌دارند. برای نوشتن داستان جدید زندگی‌تان، ابتدا باید این دیوارها را آجر به آجر خراب کنید.

از خودتان بپرسید:

چه داستانی را آماده‌ام کنار بگذارم؟

چه داستان جدیدی را می‌خواهم بسازم؟

اگر جلوی خودم را نگیرم، چه کسی می‌توانم بشوم؟

داستان زندگی‌تان می‌تواند بازنویسی شود. فقط کافی است قلم را بردارید و شروع کنید.

نظرات
پربازدیدترین خبرها