
تفکر انتقادی، ذهنیت رشد و یادگیری مستمر همگی گامهایی برای بهبود درک، دانش و خرد ما هستند. اما اغلب ما اهمیت «فراموش کردن آگاهانه» یا همان unlearning را نادیده میگیریم.
به نقل از The Conversation، فراموش کردن به معنای از یاد بردن نیست، بلکه به معنای بازنگری و زیر سوال بردن باورهای ریشهدار است. برای یادگیری واقعی، باید تشخیص دهیم که برخی باورهای قدیمی دیگر درست یا کامل نیستند.
نویسنده، لورن فلورکو، پس از ۲۸ سال تحصیل و پژوهش، متوجه شد که حتی بهترین تحقیقات روانشناسی نیز محدودیتهایی دارند. بسیاری از این مطالعات با نمونههای WEIRD انجام میشوند؛ یعنی افرادی از فرهنگهای غربی، تحصیلکرده، صنعتی، ثروتمند و دموکراتیک. این نمونهها نمیتوانند نماینده همه انسانها باشند.
بسیاری از نظریات پایه روانشناسی محدودیت فرهنگی دارند
وی دریافت که بسیاری از نظریههای پایه روانشناسی، مانند سلسله مراتب نیازهای مازلو، فقط در فرهنگهای فردگرای غربی کاربرد دارند و در فرهنگهای دیگر صدق نمیکنند. این موضوع باعث شد تا او به اهمیت دیدگاههای متنوع و کنار گذاشتن فرضیات غلط درباره «عینیت» پی ببرد.

فراموش نکردن این باورهای نادرست میتواند منجر به سیاستها، درمانها و سیستمهایی شود که بر اساس پیشفرضهای اشتباه ساخته شدهاند و دیدگاههای غیر غالب را به حاشیه میراند. برای مثال، تا سال ۱۹۹۳ زنان تقریباً از آزمایشهای دارویی حذف شده بودند و بر اساس دادههای مردان تصمیمگیری میشد.
فراموش کردن آگاهانه آسان نیست و نیازمند تواضع است که بپذیریم آنچه میدانستیم دیگر کامل یا درست نیست. همچنین نیازمند یادگیری دوباره است. بسیاری از ما از این تغییر میترسیم و سخت است بپذیریم اشتباه کردهایم. اما با تغییر نگرش از شرمندگی به کنجکاوی، میتوانیم راحتتر این مسیر را طی کنیم و حتی از کشفهای جدید لذت ببریم.
برای شروع فراموش کردن و یادگیری دوباره، میتوانیم به دنبال دیدگاههای متفاوت و غیرمرسوم باشیم، با افرادی خارج از دایره اجتماعی خود گفتگو کنیم و روشهایی را بیاموزیم که به ما در این مسیر کمک میکنند.
فراموش کردن آگاهانه، بخشی ضروری از یادگیری است که ما را به سوی دانش جامعتر و جهانشمولتر هدایت میکند.