فال گرفتن از آثار ادبی، از باورهای کهن این مرز و بوم است. در گذر زمان ساکنان این خاک به ادیبانی که گمان میبردند بهرهای از کلام حق دارند رجوع میشد. با این حال، اما در گذر زمان تنها تفال به حافظ در فرهنگ عامیانه ما باقی مانده است.
در ازل هر کو به فیض دولت ارزانی بود
تا ابد جام مرادش همدم جانی بود
من همان ساعت که از میخواستم شد توبه کار
گفتم این شاخ ار دهد باری پشیمانی بود
خود گرفتم کافکنم سجاده، چون سوسن به دوش
همچو گل بر خرقه رنگ میمسلمانی بود
بی چراغ جام در خلوت نمییارم نشست
زان که کنج اهل دل باید که نورانی بود
همت عالی طلب جام مرصع گو مباش
رند را آب عنب یاقوت رمانی بود
گر چه بیسامان نماید کار ما سهلش مبین
کاندر این کشور گدایی رشک سلطانی بود
نیک نامی خواهیای دل با بدان صحبت مدار
خودپسندی جان من برهان نادانی بود
مجلس انس و بهار و بحث شعر اندر میان
نستدن جام میاز جانان گران جانی بود
دی عزیزی گفت حافظ میخورد پنهان شراب
ای عزیز من نه عیب آن به که پنهانی بود
شرح لغت: همدم جانی: مونسی که پیوند با جان دارد/ توبه کار: نائب یا توبه کننده /مرصع: گوهر نشان.
تفسیر عرفانی:
هر کس در روز ازل مستحق اقبال شد، تا ابد جام آرزویش محبوب جانش خواهد گشت. مقصود او از این شعر این است آنان که در روز ازل از فیض و عنایت الهی بهره گرفته اند، به واسطهی آن تا ابد از اقبال و سعادت برخوردارند. در ادامه نیز باید گفت آنان که خواهان نام نیک هستند، باید از خودپسندی و تکبر دست بردارند و کاری کنند تا بتوانند از محضر دوست بهره گیرند.
تعبیر غزل:
کسی به شما عشق میورزد، او انسان وارستهای است، به او اعتماد کن، زیرا از جان و دل شما را دوست دارد. اگرچه در ظاهر از شما دوری میکند. با این حال یار خود را از نظر دور مدارید که زیان خواهید کرد.