فال گرفتن از آثار ادبی، از باورهای کهن این مرز و بوم است. در گذر زمان ساکنان این خاک به ادیبانی که گمان میبردند بهرهای از کلام حق دارند رجوع میشد. با این حال، اما در گذر زمان تنها تفال به حافظ در فرهنگ عامیانه ما باقی مانده است.
گر تیغ بارد در کوی آن ماه
گردن نهادیم الحکم لله
آیین تقوا ما نیز دانیم
لیکن چه چاره با بخت گمراه
ما شیخ و واعظ کمتر شناسیم
یا جام باده یا قصه کوتاه
من رند و عاشق در موسم گل
آن گاه توبه استغفرالله
مهر تو عکسی بر ما نیفکند
آیینه رویا آه از دلت آه
الصبر مر و العمر فان
یا لیت شعری حتام القاه
حافظ چه نالی گر وصل خواهی
خون بایدت خورد در گاه و بیگاه
تفسیر عرفانی:
اگر در محله زیبا رویم شمشیر هم ببارد، ما تسلیمیم؛ چو حکم، حکم خداست. مقصود او از این شعر ایت است که، هر آن کسی که تسلیم امر دوست گردد و شیوهی پزهیزگاری به درگاهش را بداند، بدون هیچ ترسی در عرصهی عشق او وارد میشود، چرا که حکم لایزال او تغییر ناپذیر است و هر آنچه که او فرمان دهد، انجام میگیرد.
تعبیر غزل:
بدان که باید مراقب باشی و به هر کسی و ناکسی دل نسپاری؛ هر چند که به وجود آمدن و نیامدن این حس نسبت به دیگران اختیاری نیست، اما تا حدوی میتوان جلو آن را گرفت. پس سعی کن به کسی که دل میسپاری، به تو دل سپرده باشد، تا از آن دریچه که به تو مینگرد، تو به او بنگری.