فال گرفتن از آثار ادبی، از باورهای کهن این مرز و بوم است. در گذر زمان ساکنان این خاک به ادیبانی که گمان میبردند بهرهای از کلام حق دارند رجوع میشد. با این حال، اما در گذر زمان تنها تفال به حافظ در فرهنگ عامیانه ما باقی مانده است.
صوفی ار باده به اندازه خورد نوشش باد
ور نه اندیشه این کار فراموشش باد
آن که یک جرعه میاز دست تواند دادن
دست با شاهد مقصود در آغوشش باد
پیر ما گفت خطا بر قلم صنع نرفت
آفرین بر نظر پاک خطاپوشش باد
شاه ترکان سخن مدعیان میشنود
شرمی از مظلمه خون سیاووشش باد
گر چه از کبر سخن با من درویش نگفت
جان فدای شکرین پسته خاموشش باد
چشمم از آینه داران خط و خالش گشت
لبم از بوسه ربایان بر و دوشش باد
نرگس مست نوازش کن مردم دارش
خون عاشق به قدح گر بخورد نوشش باد
به غلامی تو مشهور جهان شد حافظ
حلقه بندگی زلف تو در گوشش باد
شرح لغت: به ضم اول و سکون دوم آفرینش/ مظلمه: دادخواهی/ نرگس مست: استعاره از چشم خمارآلود
تفسیر عرفانی:
آنان که به درگاه معشوق راه یافتهاند اگر به اندازه یی از شراب ناب محبت بهره گیرند به وصال یار دست مییابند در غیر این صورت لقای او برایشان میسر نمیشود.
تعبیر غزل:
چیزی را از خدا میخواهی و برای رسیدن به آن بیتابی میکنی. اگر اندکی با مشکلات دست و پنجه نرم کنی و سختیها را تحمل کنی. غم و غصه به دلت راه نده و در مقابل خواست خدواند تسلیم باش.