فال گرفتن از آثار ادبی، از باورهای کهن این مرز و بوم است. در گذر زمان ساکنان این خاک به ادیبانی که گمان میبردند بهرهای از کلام حق دارند رجوع میشد. با این حال، اما در گذر زمان تنها تفال به حافظ در فرهنگ عامیانه ما باقی مانده است.
اگر به باده مشکین دلم کشد شاید
که بوی خیر ز زهد ریا نمیآید
جهانیان همه گر منع من کنند از عشق
من آن کنم که خداوندگار فرماید
طمع ز فیض کرامت مبر که خلق کریم
گنه ببخشد و بر عاشقان ببخشاید
مقیم حلقه ذکر است دل بدان امید
که حلقهای ز سر زلف یار بگشاید
تو را که حسن خداداده هست و حجله بخت
چه حاجت است که مشاطهات بیاراید
چمن خوش است و هوا دلکش است و میبیغش
کنون به جز دل خوش هیچ در نمیباید
جمیلهای ست عروس جهان، ولی هش دار
که این مخدره در عقد کس نمیآید
به لابه گفتمشای ماه رخ چه باشد اگر
به یک شکر ز تو دلخستهای بیاساید
به خنده گفت که حافظ خدای را مپسند
که بوسه تو رخ ماه را بیالاید
شرح لغت: مشاطه: به فتح اول و تشدید دوم آرایشگر/ بیغش: ناب و خالص /جمیله: به فتح اول زیبا مونث جمیل /ماه: در این جا به استعاره مراد یار ماهروی است.
تفسیر عرفانی:
اگر دلم متمایل به شراب خوشبو شود، شایسته است، زیرا از زهد دروغین بوی خبر نمیآید. مقصود او از این شعر این است که نا امیدی از درگاه معشوق جایز نیست؛ چرا که معشوق رحمت را نصیب حال عاشقانش میسازد. از این رو لازم است عاشقان همان کاری را انجام دهند که محبوب میخواهد.
تعبیر غزل:
شخصی به شما علاقهمند است، تا حدی که حاضر است جان فشانی کند. تو نباید از این امر سو استفاده کنی. او را دریاب و دوستانه با او رفتار کن.