
راهنماتو- حقیقت این است که زیر سنگینی نگاه «دیگری» گاه خرد میشویم؛ او نمیتواند بار هستی ما را بردوش کشد و حضورش، هرچند نزدیک و آشنا، گاهی مرزهای آزادیمان را تنگتر میکند. شاید همین است که سهراب میگوید: «به سراغ من اگر میآیید / نرم و آهسته بیایید مبادا که ترک بردارد»؛ چون تنهاییاش، هرچند ظریف و شکننده، جایی است که هنوز میتواند خودش باشد.
به گزارش راهنماتو، سهراب سپهری از معدود شاعران معاصر است که درد انسان را محدود به مشکلات مادی نمیبیند؛ درد او، درد هستی است. سپهری مدام در جستوجوی جایگاه انسان در جهان است، چراکه او انسان را جزئی از هستی میداند و باور دارد تا زمانی که راز هستی گشوده نشود، این بار سنگین همچنان بر دوش انسان خواهد ماند.
در همین مسیر، سپهری در شعر «پشت هیچستانم» نشانی خودش را میدهد. اما این هیچستان کجاست؟ شاید از نگاه او، جایگاه حقیقی انسان جایی جز عدم نیست یا شاید جایی میان بودن و نبودن. او در ادامه شعر از تنهاییاش میگوید و از «دیگری» میخواهد که اگر به سراغش آمد، آرام و محتاط باشد، چون روحش شکننده است. اما چرا حضور دیگری میتواند چینی نازک تنهایی سهراب را خرد کند؟ این پرسشی است که ما را به عمق نگاه سپهری به رابطه انسان و جهان میبرد.
بیشتر بخوانید: ۵ کتاب روانشناسی که باید از نمایشگاه کتاب تهران بخریم + قیمت با تخفیف
بیشتر بخوانید: بهترین کرم ضد آفتاب مخصوص کودک چند؟ (اردیبهشت ۱۴۰۴)
بیشتر بخوانید: آیفون ۱۵ یا آیفون ۱۶e؟ کدامیک ارزش خرید بیشتری دارد؟
شعر «پشت هیچستانم» از سهراب سپهری
به سراغ من اگر میآیید
پشت هیچستانم
پشت هیچستان جایی است
پشت هیچستان رگهای هوا پر قاصدهایی است
که خبر میآرند، از گل وا شده دورترین بوته خاک
آدم اینجا تنهاست
و در این تنهایی، سایه نارونی تا ابدیت جاری است
به سراغ من اگر میآیید
نرم و آهسته بیایید مبادا که ترک بردارد
چینی نازک تنهایی من
نشانی خانه سهراب سپهری کجاست؟
شعر «پشت هیچستانم» سپهری تصویری عمیق از تنهایی انسان و نسبت او با دیگری ترسیم میکند و در این میان نشانی خانه او را بازگو میکند. شاعر ما را به جایی فرا میخواند که آن را «پشت هیچستان» مینامد؛ مکانی که در عالم واقع نشان خانه او نباشد، اما در عالم ذهنی واقعیتی است غیرقابل انکار. این هیچستان، جایی است که انسان با خودِ ناب و بیواسطهاش روبهرو میشود؛ جایی فراتر از هیاهوی جهان، جایی که تنهایی به شکل خالص خود ظاهر شده است.
در این شعر، انسان تنهاست، نه صرفاً به دلیل فقدان دیگران، بلکه به دلیل طبیعت وجودی خودش؛ تنهاییای که ذاتی هستی انسان است. حتی وقتی قاصدکها پیامهایی از گلها میآورند، باز هم این تنهایی باقی است؛ چون این ارتباطها نمیتوانند به عمق جدایی وجودی ما از دیگران و از هستی پاسخ دهند.
اما مهمتر از آن، شاعر به حضور دیگری نیز اشاره میکند؛ جایی که میگوید: «به سراغ من اگر میآیید / نرم و آهسته بیایید مبادا که ترک بردارد / چینی نازک تنهایی من.» این هشدار نشان میدهد که حضور دیگری هرچند خواسته شده، میتواند شکننده و تهدیدکننده باشد. دیگری، وقتی وارد دنیای شخصی ما میشود، بیآنکه بخواهد، نگاه و قضاوت خود را بر ما تحمیل میکند و آزادی و یکپارچگی خلوتمان را مختل میسازد.
از این منظر، تنهایی سپهری دو لایه دارد: نخست، تنهایی بنیادین که جدایی انسان از هر معنای پیشینی و از دیگران را نشان میدهد؛ و دوم، شکنندگی این تنهایی در مواجهه با دیگری، جایی که حتی میل به همنشینی هم میتواند با اضطراب همراه باشد. هیچستان سپهری همان فضای خلوت و بیمرز است که در آن انسان میکوشد از قید معناها و نگاههای تحمیلی رها شود، اما همواره خطر شکسته شدن این فضای ناب توسط دیگری وجود دارد.
شعر سپهری بیانی شاعرانه از همان حقیقتی است که میگوید: انسان محکوم به تنهایی است، و در عین حال از حضور دیگری گریز ندارد؛ تعارضی که همیشه با اضطراب و حساسیت همراه است.