زیباترین اشعار فارسی؛ حسرت‌های جوانی با طعمی زهرآلود در شعر صائب تبریزی

در آینه‌ی غزل صائب، جوانی چون گلی می‌گذرد که جز خارِ حسرت، چیزی از آن نمی‌ماند. این شعر، زمزمه‌ای‌ست از تلخی آرزوهای ناکام و عبور سبک‌رفتار عمر. غزلی که در سکوت خود، فریادی‌ست از جان.

شناسه خبر: ۴۴۷۴۶۲
زیباترین اشعار فارسی؛ حسرت‌های جوانی با طعمی زهرآلود در شعر صائب تبریزی

راهنماتو- غزل صائب تبریزی نه فقط مرثیه‌ای برای جوانی از دست‌رفته، بلکه تصویری از روزگاری است که در آن ریا جای حقیقت را گرفته. این شعر، طعم تلخ عمر رفته و کام ناکام آدمی را، در قالبی هنرمندانه و گزنده به تصویر می‌کشد.

به گزارش راهنماتو، در میان شاعران سبک هندی، صائب تبریزی چون آینه‌ای صیقل‌خورده، نه‌تنها بازتاب‌دهنده پیچیدگی‌های درونی انسان است، بلکه به لایه‌های پنهان ریا و فریب نیز نفوذ می‌کند. یکی از زیباترین و تلخ‌ترین تجلی‌های این نگاه ژرف، غزلی است که از نخستین مصراعش، طعم زهرآلود حسرت را بر لب مخاطب می‌نشاند: «از جوانی حسرت بسیار می‌ماند به جا». صائب، در این شعر، با زبانی صریح اما لطیف، بازی بی‌حاصل لذت‌های زودگذر، زهد دروغین، و ظلم بی‌مهابا را نقد می‌کند.

بیشتر بخوانید: زیباترین نقاشی‌های ایرانی؛ نگاره غم‌انگیز کشته شدن سیاوش در شاهنامه بایسنغری

بیشتر بخوانید: برترین انیمه‌های درام دنیا؛ رتبه‌بندی براساس میزان عمیق بودن

بیشتر بخوانید: ۵ کافه مینیمال تهران برای عصرهای بهاری

غزل شماره ۲ صائب تبریزی

 

آنچنان کز رفتن گل خار می‌ماند به جا

از جوانی حسرت بسیار می‌ماند به جا

 

آهِ افسوس و سرشکِ گرم و داغِ حسرت است

آنچه از عمرِ سبک‌رفتار می‌ماند به جا

 

نیست غیر از رشتهٔ طول اَمَل چون عنکبوت

آنچه از ما بر در و دیوار می‌ماند به جا

 

کامجویی غیر ناکامی ندارد حاصلی

در کف گل‌چین ز گلشن خار می‌ماند به جا

 

رنگ و بوی عاریت پا در رکاب رحلت است

خار خاری در دل از گلزار می‌ماند به جا

 

جسم خاکی مانع عمر سبک‌رفتار نیست

پیش این سیلاب کِی دیوار می‌ماند به جا؟

 

غافل است آن‌ کز حیات رفته می‌جوید اثر

نقش پا کِی زان سبک‌رفتار می‌ماند به جا؟

 

هیچ کار از سعی ما چون کوهکن صورت نبست

وقت آن کس خوش، کز او آثار می‌ماند به جا

 

زنگِ افسوسی به دستِ خواجه هنگام رحیل

از شمار درهم و دینار می‌ماند به جا

 

نیست از کردارِ ما بی‌حاصلان را بهره‌ای

چون قلم از ما همین گفتار می‌ماند به جا

 

ظالمان را مهلت از مظلوم، چرخ افزون دهد

بیشتر از مور اینجا مار می‌ماند به جا

 

سینهٔ ناصاف در میخانه نتوان یافتن

نیست هر جا صیقلی، زنگار می‌ماند به جا

 

می‌کِشد حرف از لبِ ساغر میِ پُر زور عشق

در دل عاشق کجا اسرار می‌ماند به جا؟

 

عیشِ شیرین را بوَد در چاشنی صد چشمِ شور

برگ، صائب! بیشتر از بار می‌ماند به جا

شعر صائب تبریزی فراتر از حسرت جوانی

غزل شماره ۲ از صائب تبریزی نمایانگر حسرتی تلخ و زهرآلود از گذر جوانی و نقدی تند بر ریا است. مصراعی چون «از جوانی حسرت بسیار می‌ماند به جا» مستقیماً به مضمون مرکزی شعر اشاره دارد؛ گذر بی‌ثمر عمر و اندوهی که از آن برجای می‌ماند.

صائب با بهره‌گیری از لحن اخباری و قطعی، ناکامی لذت‌های دنیوی را در «کامجویی غیر ناکامی ندارد حاصلی / در کف گل‌چین ز گلشن خار می‌ماند به جا» تصویر می‌کند و زهد ظاهری زاهدان را رسوا می‌سازد.

نقد تظاهر در بیتی چون «سینهٔ ناصاف در میخانه نتوان یافتن / نیست هر جا صیقلی، زنگار می‌ماند به جا» جلوه‌گر است؛ جایی که شاعر، ظاهر آراسته و باطن آلودهٔ زاهدان عصر خود را افشا می‌کند.

در حوزه‌ی قدرت، صائب با طعنی سنگین، ظلم ساختاری را در بیت «ظالمان را مهلت از مظلوم، چرخ افزون دهد / بیشتر از مور اینجا مار می‌ماند به جا» به چالش می‌کشد و سرنوشت محتوم زراندوزان و دنیاطلبان را با این مصراع بیان می‌دارد: «زنگِ افسوسی به دستِ خواجه هنگام رحیل / از شمار درهم و دینار می‌ماند به جا».

بدین‌ترتیب، غزل صائب فراتر از یک اندوه شخصی از گذر عمر، به تصویری فراگیر از جامعه‌ی معیوب عصر خودش تبدیل می‌شود که در آن نه زهد نجات‌بخش است و نه قدرتْ پایدار؛ تنها حسرت، فریب، و بی‌ثمر بودن اعمال به جا می‌ماند.

نظرات
پربازدیدترین خبرها