
راهنماتو- «با تمام اشکهایم» فریدون مشیری، نهفقط شعری، بلکه زمزمهای از ژرفای روح انسانی است که در برابر تاریکی ظلم و خشونت به پا میخیزد. این اثر، با فریادهای پرشور و تصاویری که قلب را میلرزاند، ما را به سوی آگاهی و همدلی فرا میخواند تا در برابر رنج مادران، اشک فرزندان و زخمهای بشریت سکوت نکنیم.
به گزارش راهنماتو، شعر «با تمام اشکهایم» اثر فریدون مشیری، یکی از درخشانترین نمونههای ادبیات معاصر فارسی، نهتنها یک اثر ادبی، بلکه فریادی است که از ژرفای روح انسان برمیخیزد. این شعر، با زبانی ساده اما پرشور، به اعتراض علیه ظلم و خشونت پرداخته و در عین حال، ارزشهای بنیادین زندگی، همدلی و عدالت را ستایش میکند. مشیری، بهعنوان شاعری که قلبش برای رنجهای بشری میتپد، در این اثر با تکرار واژه «بس کنید»، مخاطب را به تأمل در کرامت انسانی و مسئولیت اخلاقی دعوت میکند. پس از مرور شعر، با نگاهی عمیقتر به لایههای معنایی آن، روح انساندوستی و تعهد به عدالت را در آن کاوش میکند.
بیشتر بخوانید: موشک بالستیک چیست؟ نگاهی به ساختار و عملکرد این سلاح استراتژیک
بیشتر بخوانید: همه چیز درباره موشک خیبر؛ ویرانگر مخوف چگونه عمل میکند؟
بیشتر بخوانید: سرلشکر امیر حاتمی کیست؟ فرمانده جدید ارتش جمهوری اسلامی ایران کیست؟
شعر «با تمام اشکهایم» از فریدون مشیری
شرم تان باد ای خداوندان قدرت
بس کنید
بس کنید از اینهمه ظلم و قساوت
بس کنید
ای نگهبانان آزادی
نگهداران صلح
ای جهان را لطف تان تا قعر دوزخ رهنمون
سرب داغ است اینکه می بارید بر دلهای مردم سرب داغ
موج خون است این که می رانید بر آن کشتی خودکامگی موج خون
گر نه کورید و نه کر
گر مسلسل های تان یک لحظه ساکت می شوند
بشنوید و بنگرید
بشنوید این وای مادرهای جان آزرده است
کاندرین شبهای وحشت سوگواری می کنند
بشنوید این بانگ فرزندان مادر مرده است
کز ستم های شما هر گوشه زاری می کنند
بنگرید این کشتزاران را که مزدوران تان
روز و شب با خون مردم آبیاری می کنند
بنگرید این خلق عالم را که دندان بر جگر بیدادتان را بردباری میکنند
دست ها از دست تان ای سنگ چشمان بر خداست
گر چه می دانم
آنچه بیداری ندارد خواب مرگ بی گناهان است و وجدان شماست
با تمام اشک هایم باز نومیدانه خواهش می کنم
بس کنید
بس کنید
فکر مادرهای دلواپس کنید
رحم بر این غنچه های نازک نورس کنید
بس کنید
فریاد انساندوستانه فریدون مشیری در برابر ستم
شعر «با تمام اشکهایم» فریدون مشیری، آیینهای است که در آن رنج بشری و عظمت روح انسانی بهگونهای درهمتنیده بازتاب مییابد. این شعر، با تکرار واژه «بس کنید»، نهتنها یک اعتراض، بلکه یک التماس عمیقاً انسانی است که از قلب شاعری حساس به درد دیگران سرچشمه میگیرد.
مشیری با تصاویری چون «سرب داغ» که بر «دلهای مردم» میبارد و «موج خون» که کشتی خودکامگی را پیش میراند، به خشونت و بیرحمیای اشاره میکند که زندگی را به تباهی میکشد. این تصاویر، فراتر از توصیف ظاهری، به لایههای عمیقتر وجود انسان نفوذ میکنند و از مخاطب میخواهند که لحظهای چشم و گوش خود را به روی حقیقت باز کند.
دعوت شاعر به «بشنوید و بنگرید»، فراخوانی است به بیداری وجدان؛ وجدانی که در برابر «وای مادرهای جانآزرده» و «بانگ فرزندان مادر مرده» نمیتواند خاموش بماند. مشیری با تأکید بر مادران سوگوار و خلقی که «دندان بر جگر» دارند، به ارزشهای بنیادین زندگی، مانند عشق، خانواده و همدلی، ارج مینهد و از خواننده میخواهد که این ارزشها را در برابر خودکامگی و ستم پاس بدارد.
در لایههای عمیقتر، «با تمام اشکهایم» به پارادوکسی میان ناامیدی و امید اشاره دارد که روح شعر را شکل میدهد. مشیری، با اشاره به «خواب مرگ بیگناهان» و وجدان خفته ستمگران، از یأسی سخن میگوید که گویی امیدی به بیداری نیست.
اما در عین حال، با «نومیدانه خواهش» کردن، به نیروی بالقوه تغییر در انسان ایمان دارد. این تناقض، قلب تپنده شعر است؛ جایی که شاعر، حتی در اوج اندوه، از «غنچههای نازک نورس» و «مادرهای دلواپس» سخن میگوید و با این تصاویر، شکنندگی و زیبایی زندگی را یادآور میشود.
این شعر، دعوتی است به بازسازی جهانی که در آن، به جای تخریب، از زندگی محافظت شود. مشیری، با زبانی که هم ساده و هم عمیقاً تأثیرگذار است، نهتنها ظلم را محکوم میکند، بلکه مخاطب را به تأمل در مسئولیت اخلاقی خود در قبال دیگران فرا میخواند.