
راهنماتو- قیصر امینپور، شاعری که غم و تغزل را با تعهد درآمیخت، در شعر «دستور زبان عشق» مخاطب را با خود به درون تجربه عشق از نگاه خود شاعر میکشاند؛ از دید او عشق نه قانونپذیر است و نه محدود به قواعد زبان. او در این شعر با زبانی نرم اما برّان، روح سرکش عشق را مقابل عقل حسابگر مینشاند و از ما میپرسد: آیا میتوان به دل فرمان داد؟
به گزارش راهنماتو، شعر امینپور، نه یک قطعهی صرفاً عاشقانه، که یک تامل هستیشناسانه است؛ همانگونه که در دهههای پر تلاطم، صدای تغزل و تفکر بود. در «دستور زبان عشق»، شاعر دست به کاری بزرگ میزند: واکاوی رابطهی میان عشق و زبان، قانون و آزادی، نهاد و حقیقت. این شعر در عین سادگی واژگان، چون آیینهای شفاف، پیچیدگی رابطهی دل و منطق را بازتاب میدهد. قیصر، با نگاه مولویوار اما در زبان معاصر، پرسشی بنیادین پیش میکشد: چگونه میتوان عشق را در قالب گزارهها، دستورها، زبانها قرار داد؟ و آیا اصلاً باید چنین کرد؟
بیشتر بخوانید: ۵ آبشار سمیرم اصفهان برای طبیعتگردی در روزهای گرم
بیشتر بخوانید: زیباترین اشعار فارسی؛ باستانیترین شعر حسین پناهی برای فراموش کردن هخامنشیان
بیشتر بخوانید: دراماتیکترین سکانس سینما؛ غمانگیزترین لحظه فیلم «روانی» هیچکاک + ویدئو
شعر «دستور زبان عشق» از قیصر امینپور
دست عشق از دامنِ دل دور باد!
می توان آیا به دل دستور داد؟
می توان آیا به دریا حکم کرد
که دلت را یادی از ساحل مباد؟
موج را آیا توان فرمود: ایست!
باد را فرمود: باید ایستاد؟
آنکه دستور زبان عشق را
بی گزاره در نهاد ما نهاد
خوب می دانست تیغ تیز را
در کف مستی نمی بایست داد
بیمرزی عشق در «دستور زبان عشق» قیصر امینپور
در این شعر، «عشق» موجودیتی فراتر از زبان، دستور و ارادهی آدمی است؛ شعری که بهظاهر در پرسش متوقف میشود اما در بطن خود، پاسخی روشن دارد: عشق از سنخ فرمانپذیری نیست. آنجا که قیصر میگوید: «میتوان آیا به دل دستور داد؟» در واقع دارد نفی را پشت پرسش پنهان میکند. او از مخاطب میخواهد بیندیشد که اگر عشق را بتوان در دستور و نهاد گنجاند، آیا دیگر عشق باقی میماند؟ عشق، در نگاه او، چون موج و باد است، سرکش، پویا، بیقرار و این همان جاییست که شاعر، از دستور زبان عقل فاصله میگیرد و به زبان عشق پناه میبرد، زبانی که نه نهاد دارد و نه گزاره، اما در هر قلبی نهادینه شده است.
در این اثر، امینپور یادآور میشود که عشق، ودیعهای الهیست، نه محصول تربیت یا دستور. در پایان، «تیغ تیز در کف مستی» به مثابه هشدار است، زیرا عشق در عین زیبایی و نجات، میتواند ویرانگر نیز باشد. پس زبان عشق را باید شناخت، نه برای کنترل، که برای فهم؛ و این همان کاریست که قیصر، با هنرمندی شاعرانهاش، بهزیبایی انجام میدهد.