راهنماتو- همه دوست دارند فردی را برگزینند ـ لابد از میان همه خوبان ـ که فکر میکنند بهترین گزینه برایشان است. اما، شاید همه هم اینطور نباشند!
به گزارش راهنماتو، آدمهایی هستند که شیفته آدمهای بدقلق و بدرفتار میشوند. خیلیها هستند که وقتی خودشان را میشناسند و میدانند که به قدر کافی خوب نیستند، به دنبال کسی نیستند که مجسمه فضائل اخلاقی است.
بهرحال اکثرمان در همان گروهی هستیم که دوست داریم آدمهای خوب و قابل احترام سر راهمان قرار بگیرند. اما یک پرسش مهم اینجا مطرح است؛ صرف خوب بودن فردی را مناسب شما میکند؟ پاسخ کوتاه «قطعا خیر» است.
لااقل در هنگام انتخاب شریک زندگی، خوب بودن نباید تنها معیار برای ارزیابی او باشد. اینکه فردی خوب است دلیل نمیشود با استعداد، جذاب، بامزه، اغواکننده یا «قند روزهای تلخ» شما باشد! میگیرید؟
با راهنماتو همراه باشید تا به بعضی ویژگیهای فرد خوب اما شریک نامناسب اشاره کنیم:
1.آنها به شما احترام میگذارند اما شما واقعا برایشان احترامی قائل نیستید
شاید نباید این فهرست را با یکی از سختترین موارد آغاز میکردیم. اما این یکی از کلیدیترین سرنخهایی است که میتوانید با اتکای به آن تشخیص دهید که آیا فردی شریک مناسبی برای شماست یا خیر. پس بهتر است بدون حاشیه رفتن مستقیم سر اصل مطلب برویم.
خیلی اهمیت دارد که بتواند به شریک عاطفیتان احترام بگذارید. از کجا میفهمیم فردی محترم است و احترام میگذارد؟ معمولا فردی که برای سنتها، بزرگترها، قانون و ساختار جامعه ـ البته این در مورد همه جوامع شاید صدق نکند ـ احترام قائل است یا در روابط بین فردیاش با هر فردی با رعایت ادب رفتار میکند، فردی قابل احترام و محترم است. در روابط شخصی شما با شریک عاطفیتان، فرد قابل احترام کسی است که به حرفهای شما گوش میدهد، برای شما ارزش قائل است، مسئولیتهای زندگی را با شما شریک میشود و در هنگام تصمیمگیری حتما با شما همفکری میکند و خیلی موارد دیگر.
اما نکته اینجاست که مهم نیست او چقدر قابل احترام باشد؛ احترام همیشه دوطرفه نیست. شریک عاطفی شما ممکن است با شما با احترام رفتار کند اما شما واقعا نمیتوانید این لطف را در حق او بکنید و این نشاندهنده یک مشکل اساسی است. ممکن است در ذهن خودتان فکر کنید او فردی کودن، تنبل، کسلکننده و بازنده است یا اینکه فکر میکنید خودش را کاملا رها کرده و دیگر هیچ جذابیتی برایتان ندارد. دلیلاش هر چه که باشد، نشان میدهد این فرد ذاتا فرد بدی نیست و شاید واقعا فرد خوبی باشد، اما برای شما که چنین ذهنیتی درباره او دارید فرد مناسبی محسوب نمیشود. او کسی نیست که بتوانید در کنارش خوشحال باشید. اگر نتوانید به شریک عاطفیتان احترام بگذارید چگونه میتوانید با او رابطهای خوشحال و رضایتمندانه داشته باشید؟
2.دوستشان دارید اما جذبشان نشدهاید
ممکن است واقعا فردی که اکنون با او در رابطه هستید را دوست داشته باشید. اما یادتان باشد بین دوستداشتنِ آدمها و داشتن احساسات عاشقانه نسبت به آنها تفاوت وجود دارد. شما شریک عاطفیتان را دوست دارید، اما همان احساس را نسبت به خواهر، برادر، دوستتان حتی حیوان خانگیتان هم دارید. دوستداشتن مفهومی عام است که شامل حال همه میشود. اما برای داشتن رابطه عاشقانه دوستداشتن کافی نیست.
چرا دوستشان دارید؟ چون آنها مهربان، مراقب، صادق و سخاوتمند هستند. همه اینها میگوید که آنها آدمهای خوبی هستند که بودنشان در زندگی شما یک نعمت بزرگ است. آنها میتوانند زندگی شما را به مکانی شادتر تبدیل کنند. پس مشکل چیست؟ مگر شاد بودن عالی نیست؟! مگر ما از رابطه چیزی غیر از شادی میخواهیم؟
صادقانه به شما بگوییم، برای برخی واقعا مسئله چندانی نیست و میتوانند با این قضیه کنار بیایند. اگر هر دو نفرتان همدیگر را دوست دارید و برای هم احترام قائل هستید، چه کسی میتواند به شما بگوید که صرفا چون جاذبه جنسی یا شور جنسی در بینتان وجود ندارد، آدمهای مناسبی برای هم نیستید؟ اگر این چیزی است که هر دو نفرتان از یک رابطه انتظار دارید، هیچ مشکلی نیست.
اما مشکل از جایی شروع میشود که یکی از طرفین خواهان رابطه عمیق عاشقانه، قدری پرشوری و نشاط بیشتر در شریک عاطفیاش باشد. آیا میتوان این احساس را به تدریج ایجاد کرد؟ به لحاظ نظری امکانپذیر است. اما معمولا اینطور است که اول جاذبه جنسی ایجاد میشود و بعد به دنبال آن احترام یا میآید یا نمیآید. کم پیش میآید که اول احترام باشد و بعد جاذبه جنسی ایجاد شود.
3.مهربانند اما مهربانیشان هر دوی شما را آزار میدهد
شنیدهاید که میتوان با محبت آدمها را کشت؟ این زمانی رخ میدهد که شما هر وضعیت منفیای را با چنان شدتی از رفتار مثبت و خیرخواهی پاسخ میدهد که آن مهربانی خاموش میشود. درواقع به جای اینکه مهربانی بر وضعیت منفی غلبه پیدا کند، باعث میشود که منفیگرایی راهش را به زندگیتان باز کند.
بگذارید بیشتر توضیح بدهیم.
مهربان و مراقبت بودن یک خصیصه باارزش شخصیتی است و ویژگیای است که همه ما در شریک عاطفیمان به دنبالش هستیم. اما چه چیزی با این خیرخواهی رخ میدهد؟ شریک عاطفی شما با شما و هر کس دیگری مهربان است و این میتواند مشکلساز شود. مثلا یکی از یافتههای روانشناسان نشان میدهد فردی که (لااقل در محیط کار) رفتار خیرخواهانه در قبال همه دارد، اغلب دچار خستگی مفرط، افسردگی و استرس است. یعنی بین خیرخواهی و این موارد همبستگی وجود دارد. چرا چنین است؟
آدمهایی که ویژگی خیرخواهی در آنها پررنگ است اغلب به سختی تلاش میکنند تا مهربان و یاریرسان و بخشنده باشند، حتی اگر این رفتارها به ضرر خودشان تمام شود یا از آنها انرژی مضاعف بگیرد. آنها وقت و انرژیشان را صرف سود رساندن به دیگران میکنند و این رفتار میتواند باعث شود که از رسیدگی به کارهای شخصی و رابطهشان عقب بمانند.
وقتی این اتفاق میفتد، شادی و شریک عاطفی آنها قربانی میشود. بنابراین، ممکن است فردی خیلی نیکوسرشت، خیرخواه و انساندوست باشد ولی اگر این ویژگیها را در حد افراط در شخصیت او میبینید، باید بدانید که ممکن است بعدها شانس شاد بودن در کنار او را از دست بدهید. برای او خدمت به خلق خدا اهمیت زیادی دارد.
4.آنها صادقاند اما شما اعتماد ندارید
آیا شریک عاطفیتان همیشه قبل از انجام هر کاری به شما میگوید چه در سر دارد و بعد انجامش میدهد؟ آیا این رفتار همیشه به صورت منسجم رخ میدهد؟
اگر همیشه این کار را میکنند و تا حالا نشده که ناامیدتان کنند، احتمالا دلیلش این است که آنها انسانهای خوبی هستند که ارزش اعتماد شما را دارند. دانستن این نکته عالی است زیرا بسیاری از روابط نهایتا با دلی شکسته تمام میشوند و دلیلش آن است که اعتماد بین طرفین شکسته میشود و یکی از شرکای عاطفی دیگر نمیتواند دیگری را ببخشد.
اما یکی از دلایلی که بسیاری از روابط تمام میشوند آن است که یکی از شرکای عاطفی، با وجودی که دیگری هرگز اعتمادش را خدشه دار نکرده است، نمیتواند خودش را متقاعد کند که به طور کامل به او اعتماد کند.
آیا این بین شما و شریک عاطفیتان رخ میدهد؟
درواقع اصلا مهم نیست که آنها چندبار در عمل به شما اثبات کردهاند که افرادی قابل اعتماد و اتکا هستند، شما به آنها شک دارید و نمیتوانید آن صدایی که در سرتان میگوید این فرد قابل اعتماد نیست را خاموش کنید. میبینید؟ گاهی اصلا نیازی نیست که اعتماد سلب شده باشد، شما به هر دلیلی نمیتوانید به فرد مقابلتان اعتماد کامل داشته باشید و این میتواند مسئلهساز باشد.
ممکن است شما دارای مشکلات اساسی درباره اعتماد به دیگران باشید و کلا نمیتوانید به هیچ کسی اعتماد کنید. اما ممکن است که در آنها چیزی وجود دارد که مانع از اعتماد شما میشود. ممکن است که آنها یادآور کسی در گذشته شما هستند که به شما خیانت کرده بوده یا حتی صرفا یکی از ویژگیهای آنها شبیه به فلان نفری است که یکبار در جوانیهایتان به شما خیانت جدی کرده بوده است. متأسفانه هیچ راهی برای خلاص شدن از شر این احساس وجود ندارد و شریک عاطفی شما هر قدر هم که خوب باشد، برای شما مناسب نیست.
5.هویت اخلاقیتان با هم درتعارض است
هویت اخلاقی چیست؟
روانشناسان اخلاق را در چارچوب هویت فردی دوباره چارچوببندی و بازتعریف کردهاند. بگذارید ابتدا تفاوت اخلاق و هویت اخلاقی را روشن کنیم. ما موجوداتی اخلاقی هستیم. اخلاق همان چیزهایی است که از نظر ما درست یا غلط، خوب یا بد است. اخلاقیات ما جوامع، گروههایی که به آنها وابستگی داریم، خانوادهای که در آن رشد کردهایم و شیوه تربیتمان و حتی تجربههای شخصیمان را شکل میدهند.
اما هویت اخلاقی مفهومی کاملا متفاوت است. هویت اخلاقی یعنی تا چه اندازه به همان اصول اخلاقیای که به آنها باور دارید پایبند هستید؟ آیا ممکن است با اینکه باور دارید کاری غلط و اشتباه است باز هم آن را انجام دهید؟
بسیاری از آدمها در کارهایی مشارکت میکنند که باور دارند اشتباه است اما باز هم انجامش میدهند. مثلا، از روشهایی که به دیگران آسیب میزند درآمد کسب میکنند. در این وضعیت هم آنها افرادی اخلاقی محسوب میشوند اما اغلب اخلاق را نادیده میگیرند یا اخلاق برایشان بعد از الویتهای پول، قدرت و نفوذ و ...قرار میگیرد.
اگر هویت اخلاقی شما دو نفر با هم تعارض داشته باشد، به نحوی که شریک عاطفی شما مدام از شما انتقاد کند و شما را فردی بیاخلاق بشناسد، دیگر نمیتوانید در آن رابطه شاد باشید. برای آنکه در یک رابطه احساس راحتی کنید نخست باید با خودتان احساس راحتی داشته باشید. نکته اینجاست اگر شریک عاطفی شما نخواهد مثل شما بد باشد و همانقدر خوب و اخلاقمدار باقی بماند، آنوقت در حضور او همیشه معذب خواهید بود. این مسئله هرگز به خودی خود حل نمیشود.
اگر شریک عاطفیام مناسبم نیست چه کنم؟
ویژگیهای جدی فردی که خوب است اما برای شما مناسب نیست را مرور کردیم . اگر این نشانهها را در شریک عاطفیمان دیدیم چه کنیم؟
فکر کنم پاسخ را میدانید. بهتر است که با خودتان و شریک عاطفیتان صادق و منصف باشید . باید احساسات خودتان را شفاف و واضح با او در میان بگذارید. ممکن است در جریان گفتوگو با آنها متوجه شوید که اشتباه میکردید اما اگر اشتباه نمیکردید و حقیقتا دریافتهایتان درست بوده، متأسفانه وقتش رسیده که تصمیمی سخت بگیرید.
آیا میتوانید تغییر کنید و این رابطه را نجات دهید؟ یا باید بگذارید آن پرنده خوب پرواز کند و به زندگی خودش برسد و شما هم یک زندگی تازه را آغاز کنید و شریکی را برگزینید، از میان همه خوبان، که برایتان مناسبتر باشد؟