راهنماتو-اگر از آن آدمهایی هستید که به معنی واقعی کلمه یا استعاری، اول ماسک اکسیژن را برای خودتان میگذارید، دیگر ادامه مطلب را نخوانید. شما خوب هستید. اما اگر شما، مثل بسیاری از زنان، عادت کردهاید که اول به نیازهای دیگران توجه کنید، به حدی که هیچ مرزی برای خودتان ندارید و نمیتوانید به درخواستهای آزاردهنده نه بگویید یا خیلی ساده «الویت اول زندگیتان خودتان نیستید»، و به قدری آزرده شدهاید که میخواهید از شر این نوع نگاه خلاص شوید، این مطلب مال شماست.
به گزارش راهنماتو، برای بسیاری از افراد، به ویژه زنان، اینکه اول نیازهای خودشان را برطرف کنند، کار دشواری است. چرا اینگونه است؟ از چه راههایی میتوان این موانع را برطرف کرد؟
مانع شماره 1: من ظرفیت بیشتری در مقایسه با دیگران دارم
از آنجایی که زنان اغلب نقش مراقب و پرستار را برعهده میگیرند، به صورت تلویحی یا مستقیم این پیام را جذب میکنند که ظرفیتشان زیاد است و درحالیکه دیگران محدودیتهایی مثل بیمار شدن، خسته شدن یا نیاز به مراقبت و توجه دیگران دارند، آنها میتوانند یک وظیفه اضافهتر نیز برعهده بگیرند. به نظرشان میرسد که ظرفیتشان فراتر از نوع بشر است. حتی ممکن است در جریان رشد یاد گرفته باشند به ظرفیت بالایشان افتخار کنند و هویتشان را به این ظرفیت بالا نسبت بدهند و خودشان را ابر-زن بدانند. در طی زمان این ظرفیت کاهش پیدا میکند و باعث میشود فکر کنند که آنها هم انسان هستند و نیازهایی مثل سایر انسانها دارند. نیازی به گفتن نیست که این خود-انگاره که در آن انسان بودن خود نادیده گرفته میشود، برای بدن، ذهن و روح افراد مضر است. چطور میتوان این خود-انگاره را معکوس کرد؟
وقتی شخصی نیازهای خودش را به شما تحمیل میکند و احساس میکنید که باید واکنش نشان دهید، به معنای واقعی کلمه با خودتان بگویید: «مشکلات خودم را دارم.» بروید و بگویید: «من نیازهای خودم را دارم.» ممکن است همچنان در فکرتان به دنبال راهی برای کمک به این دوست یا همسایه باشید، اما حداقل نیازهای خودتان را نیز وارد این معادله کردهاید.
مثل بدنسازی که فقط از یک عضله استفاده کرده و باعث شده که بدنش از حالت توازن خارج شود. شما هم آنقدر از عضله توجه به نیازهای دیگران استفاده و آن را قوی کردهاید که عضله توجه به نیازهای خودتان ضعیف شده است. بنابراین با خودتان تکرار کنید: «نیاز دارم ظرفیت توجه به نیازهای خودم را تقویت کنم.» برای عضلهسازی نیاز به تکرار کردن تمرین دارید.
مانع شماره 2: اگر به نیازهایم اهمیت ندهم، آنها من را ویران نمیکنند
این مثالی خوب از نادیده گرفتن نیازهای انسانی است. ترسناک است که نگاهی کلنگرانه، با همه آسیبها و ترسها و بخشهای نازیبایمان، به خودمان داشته باشیم. اما پذیرش خودتان به عنوان یک کل مسنجم امری رهاییبخش است. ممکن است با خودتان بگویید که «امروز اخلاقم گند است.» ادامه دهید، بلندتر تکرار کنید. چه حسی دارید؟ چندان هم بد نیست، هست؟ از نقطهنظر عصب-روانشناسی، وقتی که احساسات ناخوشایند، همان احساسات خامی که در آمیگدال مغز، محل خشم و ترس، تولید میشود را بیان میکنید، از شدت آنها کاسته میشود و قشر مغز، یعنی لایه بیرونی مغز که محل تفکر است، غلبه پیدا میکند و واکنشِ آمیگدال را کاهش میدهد. نام این استراتژی «نامگذاری احساس» است.
به طور متناقض، بیان صریح بخش های کمتر قابل قبول خود به شما کمک میکند تا آنها را بخشی از انسان بودن ببینید. در آن مرحله، شما واقعاً به عباراتی مانند "با خود مهربان باشید" نیاز ندارید. اتخاذ چنین رویکردی، به جای اتخاذ حس غلط توانمندی (مثل، من ابرقهرمانم) به طور طبیعی دلسوزی بیشتری را در مورد خودتان بر میانگیزد و کمکتان میکند که به نیازهای خودتان توجه و به آنها واکنش نشان دهید.
مانع شماره 3: اگر به نیازهای دیگران واکنش نشان ندهم اوضاع از هم میپاشد
تمثیل عضله را یادتان باشد. همانقدر که عضله پاسخ دادن به نیازهای دیگری قوی میشود، عضله نیازهای تحمیلی دیگران بیش از حد رشد میکند و تقویت میشود. معنایش آن است که اگر شما نباشید که به آنها پاسخ بدهید، آنها مهارت و میل دارند که از جای دیگری کمک بگیرند. شاید بپرسید که نیاز بچهها چه میشود؟ درست است، باید به بچهها کمک کنید اما حتی برای آنکه بچهها استقلال پیدا کنند و عضله حل مسئلهشان را قوی کنند هم نیاز دارند که به لحاظ ذهنی آماده شوند. از استعاره و تمثیل که بگذریم، منظورمان این است که نگران نباشید اگر شما به نیازهای دیگران توجه نکنید، هیچ اتفاقی برایشان نمیفتد. حتی اگر هم اتفاقی بیفتد، ایرادی ندارد. فوقش شکست میخورند، کاری را به درستی انجام نمیدهند و خرابکاری میکنند، مگر غیر از این است که از طریق همین روشهاست که آدمها تجربه کسب میکنند.
قدری خرابکاری درنهایت میتواند آرامش و فرصتهای جدید با خودش بیاورد. یکی از این فرصتها، همان نگریستن به جهان از دریچهای متفاوت است.