بررسی فلسفه رواقی‌گری: آیا حقیقتاً چیزی به اسم «احساسات منفی» وجود دارد؟

دوستی که به فلسفه رواقی معتقد است به شما می‌گوید که باید احساسات خودتان را کنترل کنید. شما چون به این فلسفه معتقد نیستید، یا اشتباه آن را فهم کرده‌اید، در برابر این جمله جبهه می‌گیرید و می‌گویید دوست دارید همه احساسات‌تان را به طور کامل احساس کنید. اما آیا توصیه رواقی را درست فهم کرده‌اید؟

شناسه خبر: ۴۲۳۵۵۶
بررسی فلسفه رواقی‌گری: آیا حقیقتاً چیزی به اسم «احساسات منفی» وجود دارد؟

راهنماتو-شما هم حتماً، به خصوص در شبکه‌های اجتماعی، شنیده‌اید که باید احساسات‌مان را کنترل کنیم و وقتی غم بر ما چیره می‌شود، سعی کنیم خودمان را خوشحال کنیم. از طرفی حتماً افرادی که مخالف این اندیشه هستند و می‌گویند که باید احساسات را چه خوب و چه بد، تجربه کنیم را هم دیده‌اید و توصیه‌هایشان را شنید‌ه‌اید. اما به راستی حق با کدام دسته است؟

به گزارش راهنماتو، هر زمانی که یک جنبش به جریان میفتد و در جامعه شتاب می‌گیرد، معمولاً ضد آن جنبش هم به سرعت پشت آن شکل می‌گیرد. درواقع نوعی قانون سوم حرکت نیوتن در جامعه‌شناسی است که بر اساس آن می‌توانیم بگوییم در برابر هر فلسفه‌ای، ضد آن فلسفه نیز وجود دارد. برای هر عقیده معروفی یا خرده‌فرهنگ منتقدی، کسانی که مخالف آن خرده‌فرهنگ‌ها هستند نیز بالاخره در جامعه سربلند می‌کنند.

در مورد فلسفه رواقی‌گری – یا خیلی عامیانه کسانی که معتقد به خوش‌بینی و دیدنِ نیمه پر لیوان هستند – نیز همین اتفاق افتاده است. فلسفه رواقی این روزها، به لطف اینفلوئنسرهای اینستاگرامی و تیک‌تاکی، که به خیال خودشان نقل‌ قول‌های مارکوس آئورلیوس، یکی از امپراتوران روم باستان و نویسنده کتاب تأملات که مرجعی در فلسفه رواقی محسوب می‌شود، را به اشتراک می‌گذارند، خیلی معروف و محبوب شده است.

اما هر وقت یک عقیده مشهور و محبوب می‌شود، بدفهمی و کج‌فهمی درباره آن نیز اتفاق میفتد. افرادی هستند که به اشتباه فلسفه رواقی را معادل بی‌احساسی یا روشی برای توجیه دیدگاه‌های زن‌ستیزانه می‌بینند. این فلسفه رواقی اصیل نیست بلکه فلسفه‌ای است که در اینترنت معروف شده است.

دوستی که به فلسفه رواقی معتقد است به شما می‌گوید که باید احساسات خودتان را کنترل کنید. شما چون به این فلسفه معتقد نیستید، یا اشتباه آن را فهم کرده‌اید، در برابر این جمله جبهه می‌گیرید و می‌گویید دوست دارید همه احساسات‌تان را به طور کامل احساس کنید. اما آیا توصیه رواقی را درست فهم کرده‌اید؟

توصیه رواقی چیست؟

منظور رواقی‌گری از کنترل احساسات چیست؟ استاد فلسفه کالج سوآرتمور، کریستا توماسون، می‌گوید، رواقی‌ها طرفدار رفتارهای سرد و بی‌عاطفه نیستند. فلسفه رواقی هیچ نسبتی با بی‌تفاوتی یا چهره‌های بی‌احساس ندارد. درواقع این موارد، توصیف فلسفه رواقی ابتدایی است که بسیار خطرناک است. فلسفه رواقی حقیقی به دو دلیل می‌گوید که باید احساسات خودتان را کنترل کنید.

توماسون می‌گوید:

«دلیل اولی که رواقیون می‌گوید که باید احساسات خودمان را کنترل کنیم، رسیدن به آرامش فکری است. بنابراین، اگر به دلیل باران ناگهانی برنامه پیکنیک‌ من خراب شده است، رواقیون به من توصیه می‌کنند که غمگین بودن به دلیل این اتفاق بی‌معنی است چون من نمی‌توانیم باران را کاری کنم. »

درواقع این تفکر بخشی از دوگانه کنترل در فلسفه رواقی است – آنچه می‌توانی را تغییر بده؛ آنچه نمی‌توانی تغییر بدهی را بپذیر.

چرا باید از عقاید مردم غمگین بشوی وقتی نمی‌توانی عقاید و فکر آن‌ها را تغییر بدهی؟ چرا از سرما شکایت می‌کنی وقتی با شکایت تو چیزی عوض نمی‌شود، زیرا تو کنترلی بر سرما نداری؟

دوم، رواقیون باور دارند که ما باید سعی کنیم احساسات خودمان را زمانی کنترل کنیم که احساس می کنیم می‌توانند بر تفکر منطقی ما سایه بیندازند. به خصوص کنترل احساسات زمانی که می‌خواهیم راه اخلاقی درست را انتخاب کنیم مهم است. رواقیون باور داشتند که برترین خیر در زندگی، فضیلت‌مندانه عمل کردن است که نیازمند آن است که ما منطقی رفتار کنیم. اگر نمی‌توانیم منطقی باشیم، نمی‌توانیم فضیلت‌مندانه رفتار کنیم و بنابراین نمی‌توانیم احساس شادی و سعادت - که آن‌ها باور دارند، نتیجه طبیعی فضیلت‌مندانه عمل کردن است - کنیم.

بنابراین، اگر احساسات مانعی برای کارکرد عقلانی ما هستند – یا بدتر از آن ما را از فضیلت دور می‌کنند – باید تلاش کنیم که آن‌ها را تنظیم کنیم یا حتی از بین ببریم.

فلسفه رواقی برای بسیاری از آدم‌ها سودمند است. فلسفه رواقی به درمان رفتار شناختی کمک زیادی می‌کند. درمانی تحت عنوان CBT از همین فلسفه وام گرفته است. اما هر دو دلیلی که برای شما آوردیم، منتقدان خودشان را هم دارد. برای همین است که برخی در برابر فلسفه رواقی جبهه می‌گیرند.

نخست، توماسون می‌پرسد: «چرا نباید از اینکه پیکنیک‌مان خراب شده ناراحت باشیم؟ شاید از مدت‌ها قبل چشم‌به‌راه این پیکنیک بودم! رواقیون تصور می‌کنند که شما با سرمایه‌گذاری نکردنِ بیش‌ازاندازه روی چیزها می‌توانید احساسات خودتان را کنترل کنید. اما من فکر نمی‌کنم خوب باشد هر چیزی که برایت اهمیت دارد را از خودت دور نگه داری که مبادا به دلیل آن احساسات منفی تجربه کنی.»

توماسون باور دارد که ما نمی‌توانیم بدون درجه‌ای از دخالت احساسات‌مان برای چیزها اهمیت قائل شویم و احساسات منفی اغلب بهایی هستند که ما برای اهمیت دادن به چیزها پرداخت می‌کنیم.

او می‌گوید: «احساسات شیوه‌هایی برای اهمیت دادن به چیزها هستند. مثلاً من اگر برای فلسفه اهمیت قائل باشم، وقتی می‌خواهم به کنفرانس بروم هیجان‌زده می‌شوم اما وقتی هم که آدم‌ها حرف‌های احمقانه درباره آن می‌زنند، عصبانی می‌شوم. می‌خواهم بگویم: اگر چیزی برایتان اهمیت داشته باشد، اگر به چیزی اهمیت بدهید، حتماً احساسی نسبت به آن دارید. احساسات شما، بخشی از شیوه اهمیت دادن شما به چیزها و یافتن معنی در زندگی هستند.»

اما پس نکته دوم چه؟ اگر احساساتی هستند که ما را از مسیر درست منحرف می‌کنند یا بر منطق ما سایه می‌اندازد چه؟ خب در این مورد احتمالاً دیدگاه رواقیون درباره چیستی احساسات قدری کهنه و منسوخ است. احساسات نیروهای خارجی‌ای نیستند که موقتاً بر ما چیره می شوند. آن‌ها روح‌هایی نیستند که ما باید به کمک تفکر منطق و عقلانی‌مان با آن‌ها مبارزه کنیم. عقل در برابر دل یا منطق در برابر احساسات معنی ندارد. این دو، مثل نمک محلول در آب، در هم تنیده هستند.

توماسون می‌گوید: «من گاهی درباره احساسات به مثابه یک حس ششم حرف می‌زنم. اگر من شغل رویایی‌ام را پیدا کرده‌ام اما از اینکه باید هر روز صبح زود از خواب بیدار شوم تا شغلم را انجام دهم، وحشت‌زده هستم، این وحشت احتمالاً می‌خواهد به من هشدار بدهد که هنوز برای این مسیر شغلی آماده نیستم.  معنایش این نیست که احساسات همیشه درست می‌گویند، اما همچنین معنایش این نیست که به صرف اینکه خیلی سریع و آنی آن‌ها را درک نمی‌کنیم، باید به مثابه چیزهایی غیرعقلانی آن‌ها را نادیده بگیریم. باید با گوش دادن به احساسات‌مان از آن‌ها یاد بگیریم، حتی اگر این احساسات گیج‌کننده یا شگفتی‌آور باشند.»

احساسات را همانطور که هستند بپذیرید

توصیه به تنظیم احساسات منفی چه ایرادی دارد؟

می‌دانید موضوع این است که فقط با یک نگاه از بالا به پایین و احساس بزرگ‌تری است که فردی می‌تواند به فرد دیگری بگوید، «احساسات خودت را کنترل کن!» هیچ‌چیزی تحقیرآمیزتر از این نیست که کسی به کس دیگری بگوید: «خونسردیتو حفظ کن!» خصوصاً وقتی چیزی شما را ناراحت کرده و در اوج عصبانیت هستید.

وقتی می‌گویند احساساتت را کنترل کن، مثل این است که می‌گویند بخشی از خودت را طرد کن، نادیده بگیر یا بخشی از هویت خودت را کنار بگذار. احساسات آدم‌ها، از عصبانیت و اضطراب تا خشم و افسردگی، به اندازه احساسات مثبت‌شان برای آن‌ها اهمیت دارد.

سخن آخر

نمی‌توان فلسفه رواقی را به کل کنار گذاشت. اما باید وقت بگذاریم و روی تک‌تک احساسات‌مان متمرکز شویم. اگر عصبانی، حسود یا ترسیده هستیم، احتمالاً بدن‌مان دارد سعی می‌کند به ما هشدارهایی بدهد.

«هر چه بیش‌تر بدانید، بهتر می‌توانید عمل کنید.»

نظرات
پربازدیدترین خبرها