
راهنماتو-بیش از ۲۵۰۰ سال پیش، ارسطو گفت: «خوشبختی، معنا و هدف زندگی است، هدف نهایی و غایت وجود انسان.» این جمله هنوز هم درست به نظر میرسد، اما اغلب مردم معنا و هدف را با هم اشتباه میگیرند.
به گزارش راهنماتو، در حالی که این دو کاملاً متفاوتاند. در این مطلب از راهنماتو، به تفاوت بین معنا و هدف و اهمیت شناخت هر دو برای دستیابی به شادی واقعی پرداختهایم.
معنا چیست؟
معنا، به نحوه تفسیر ما از گذشته مربوط میشود؛ داستانهایی که درباره تجربیات خود میسازیم و چگونگی درک رویدادهایی که ما را به این نقطه رساندهاند.
افراد شاد معمولاً روایتهای قهرمانانهای از زندگی خود دارند. آنها به گذشته و به چالشهایشان نگاه میکنند و خود را فردی میبینند که از موانع عبور کرده است. این طرز فکر باعث میشود احساس «کافی بودن» داشته باشند. آنها نیازی به اثبات خود ندارند، زیرا میدانند که از پس مشکلات گذشته برآمدهاند و در آینده نیز میتوانند موفق شوند.
در مقابل، افراد ناراضی گذشته خود را از دیدگاه یک فرد قربانی میبینند. آنها احساس میکنند که در سختیها تنها بوده یا مورد بیتوجهی قرار گرفتهاند. این ذهنیت باعث میشود که احساس ناکافی بودن داشته باشند و فکر کنند که هرگز به اندازه کافی خوب، باهوش یا توانا نیستند.
در واقع، معنا سفری به سوی حس «کافی بودن» است. افراد شاد باور دارند که در گذشته به اندازه کافی خوب بودهاند، در نتیجه در حال و آینده نیز این احساس را خواهند داشت. اما افراد ناراضی همچنان درگیر احساس ناتوانی و کمبود میمانند.
هدف چیست؟
برخلاف معنا که به گذشته مربوط میشود، هدف بر زمان حال و آینده تمرکز دارد. هدف همان چیزی است که به زندگی ما جهت میدهد و به ما انگیزه میبخشد.
هدف، چیزی است که ما را به وجد میآورد و احساس همسویی با ارزشها و علایقمان را ایجاد میکند. هدف صرفاً یک مقصد دوردست نیست که برای رسیدن به آن تلاش کنیم، بلکه شیوهای از زندگی روزمره است که در آن با قصد و شادی حضور داریم.
چرا نمیتوان صرفاً با هدف به حس «کافی بودن» رسید؟
بسیاری از افراد فکر میکنند که اگر به هدفهای بزرگی برسند، بالاخره احساس ارزشمند بودن خواهند کرد. آنها میگویند: «وقتی موفق شوم، وقتی فلان دستاورد را داشته باشم، آنوقت احساس رضایت خواهم کرد.» اما این طرز فکر اشتباه است.
حتی پس از دستیابی به اهداف بزرگ، ممکن است همچنان احساس خالی بودن داشته باشیم. دلیلش این است که احساس «کافی بودن» از درون میآید، نه از دستاوردهای بیرونی. به عنوان مثال، ایلان ماسک، با وجود موفقیتهای فوقالعادهای که در فناوری و صنعت فضایی داشته، بارها درباره احساس فرسودگی و ناراحتی خود صحبت کرده است. این نشان میدهد که حتی موفقترین افراد نیز ممکن است در دام تلاش بیپایان برای هدف بیفتند، بدون اینکه حس رضایت واقعی را تجربه کنند.
راهحل: ترکیب معنا و هدف
برای رسیدن به شادی واقعی، باید بین معنا و هدف تعادل برقرار کنیم:
1. روی معنای زندگیتان کار کنید: اگر گذشته را از دیدگاه فردی قربانی میبینید، وقت آن است که این داستان را بازنویسی کنید. ما روایتهای خود را میسازیم، و میتوانیم آنها را تغییر دهیم. اگر با مشکلاتی روبهرو بودهاید، آنها را به عنوان چالشهایی ببینید که از آنها عبور کردهاید، نه موانعی که شما را شکست دادهاند. استفاده از روشهایی مانند درمان روایتمحور میتواند به شما کمک کند تا گذشته خود را از زاویهای قدرتمندتر ببینید.
۲. به جای تمرکز بر «هدف بزرگ»، به «هدفهای کوچک» توجه کنید: حالی که اهداف بزرگ میتوانند الهامبخش باشند، اما اغلب دستنیافتنی یا دور از ذهن به نظر میرسند. در عوض، روی کارهای کوچک و روزمرهای تمرکز کنید که به شما احساس رضایت میدهند. این اقدامات کوچک، حس رضایت را در لحظه ایجاد میکنند، بدون اینکه لازم باشد منتظر دستاوردی بزرگ بمانید.