
راهنماتو - بسیاری به اشتباه فکر میکنند که هوش هیجانی بالا صرفاً به معنای توانایی مهربانی، صبوری و شنونده خوبی بودن است. اما کسانی که حقیقتاً هوش هیجانی بالایی دارند، تفاوتهای عمیقی با سایرین دارند و جهان را به شکلی کاملاً متفاوت درک میکنند.
به گزارش راهنماتو، این افراد نه تنها مثل بقیه به رویدادهای جهان واکنش نشان نمیدهند بلکه جهان را کاملاً متفاوت میبینند. در جایی که اغلب آدمها با کلافگی احساس میکنند در نقطهای گیر افتادهاند، آنها رویکردهای تازه و راهحلهای جدید کشف میکنند.
در جایی که بیشتر آدمها رویدادها را متوجه شخص خودشان میبینند و از همه چیز برداشت شخصی دارند، آنها به چیزها به شکلی متفاوت نگاه میکنند. با راهنماتو همراه باشید تا 7 شکلی که جهان آدمهای باهوش را متفاوت میکند، با شما در میان بگذاریم:
1. برای آنها احساسات به خوب و بد دستهبندی نمیشود
اغلب آدمها به احساساتشان برچسب خوب یا بد میزنند. شادی خوب است اما خشم بد است. اضطراب که افتضاح است. اما افرادی که هوش هیجانی بالایی دارند، اصلاً به احساساتشان به این شکل نگاه نمیکنند. آنها احساسات را به مثابه اطلاعات نگاه میکنند. این احساسات به آنها سیگنال میدهد تا بتوانند خودشان و جهان اطرافشان را درک کنند. به جای آنکه سعی کنند با احساسات «منفی» مبارزه کنند، از خودشان میپرسند که «این احساس سعی دارد چه چیزی به من بگوید؟» کلافگی ممکن است به این معنی باشد که شخصی پا روی خط قرمزهایشان گذاشته است. اضطراب ممکن است نشانهای باشد از اینکه باید بیشتر آماده شوند. خشم میتواند بیانگر اهمیت ارزشهایشان باشد که خدشهدار شده یا در معرض تهدید قرار گرفته است. آنها به جای اینکه از احساساتشان اجتناب کنند، احساسات را مفید میبینند.
2. قبل از واکنش نشان دادن مکث میکنند
دیدید بعضیها خیلی سریع میخواهند واکنش نشان دهند و شعله خشمشان را با پاسخهای کوبنده و آنی خاموش کنند؟ در عوض، کسانی که هوش هیجانی بالایی دارند، بین آنچه رخ داده و واکنشی که میخواهند نشان بدهند، فاصله میندازند. چرا این کار را میکنند؟ چون ممکن است که پیام را اشتباه دریافت کرده باشند. از نظر آنها برای واکنش نشان دادن هرگز دیر نمیشود. بنابراین نفس عمیقی میکشند، یک قدم به عقب بر میدارند و سعی میکنند که به خودشان فضایی برای درک بهتر موقعیت بدهند. همین مکث مختصر میتوانند از خیلی سوء تفاهمها یا حتی فاجعهها پیشگیری کند.
3. انتظار ندارند که دیگران ذهنشان را بخوانند
شاید شما هم دچار این سوء تفاهم شده باشید که اگر کسی حقیقتاً دوستتان داشته باشد، قطعاً میداند به چه چیزی نیاز دارید و لازم نیست درباره نیازهایتان صحبت کنید. مثلاً اگر غمگین هستید، انتظار دارید دیگران غمتان را درک کنند و اگر نیاز به کمک دارید، بدون درخواست، به شما کمک کنند. اما حقیقت آن است که اغلب آدمها گرفتار افکار خودشان هستند و نمیتوانند حدس بزنند که در ذهن شما چه میگذرد. کسانی که هوش هیجانی بالایی دارند به این نکته واقف هستند. به جای آنکه منتظر بمانند که شخصی به شکلی جادویی و معجزهآسا احساسات آنها را درک کند، خودشان درباره احساسشان صحبت میکنند. واضح، مستقیم بدون خشم منفعلانه یا سکوت ناشی از دلخوری، درباره احساسشان صحبت میکنند.
انتظار از دیگران برای آنکه ذهنتان را بخوانند، منجر به ناامیدی میشود.
4. هر چیزی را حمله به شخص خودشان در نظر نمیگیرند
هر پیام بیپاسخ ماندهای به این معنی نیست که شخص مورد نظر شما را دوست ندارد. هر پاسخ کوتاهی به این معنی نیست که شخص مورد نظر برای شما اهمیتی قائل نیست. هر انتقاد کوچکی به معنی حمله به ارزشهای شما نیست. افرادی که هوش هیجانی بالایی دارند خوب به این نکتهها واقف هستند. آنها اجازه نمیدهند که احساساتشان قانعشان کند که هر چیزی رخ میدهد، درباره خودشان است.
شاید دوستشان به خاطر خستگی خودش برنامهها را لغو کرده است. شاید خلق و خوی گرفته همکارشان هیچ ارتباطی به آنها ندارد. شاید بازخوردی که گرفتید، به منظور منهدم کردن شخصیتتان نبوده بلکه در راستای کمک به شما برای پیشرفتتان بوده است.
5. آنها میدانند که افکار همیشه حقیقت را در بر ندارند
مغز ما هر روز 6000 فکر تولید میکند. اما همه این فکرها که درست نیستند. اما بسیاری از آدمها فکر میکنند که هر چیزی که به ذهنشان میرسد، حقیقت است. «من به قدر کافی خوب نیستم»، «به اندازه کافی دوستداشتنی نیستم»، «حتماً شکست میخوردم.» همین افکار میتوانند احساسات ما را شکل بدهند، بر رفتار ما اثر بگذارند و حتی به ما دیکته کنند که چه چیزی حقیقتاً امکان وقوع دارد.
اما افرادی که هوش هیجانی بالایی دارند، افکار را همان شکلی که هست میبینند. افکار از نظر آنها صداهای ذهنی هستند نه حقایق مطلق و درست. به جای آنکه هر فکری را به مثابه واقعیت قبول کنند، از خودشان سوال میپرسند: «این فکر واقعاً حقیقت دارد؟ آیا جور دیگری نمیشود اوضاع را دید؟»
همین تغییر کوچک میتواند تفاوت شگرفی ایجاد کند. این تغییرات جلوی افکار منفی را میگیرد که نتوانند احساسات ما را کنترل کنند و به ما امکان میدهد تا به جای خود-تردیدیهای غیرضروری، با شفافیت به زندگی واکنش نشان دهیم.
6. به دیگران اجازه میدهند تا روز بد داشته باشند
همه قرار نیست که هر روز بهترین نسخه از خودشان را به ما نشان بدهند. شاید کافهداری که هر روز در کافهاش نوشیدنی میخورید، یک روز با شما تند رفتار کند. شاید دوستتان درست لحظه آخر برنامه را لغو کند. شاید همکارتان در جلسه کاری سرد برخورد کند. اگر هوش اجتماعی بالایی نداشته باشید، ممکن است همه این رفتارها را حمله به شخصیت خودتان در نظر بگیرید و فکر کنید که مشکل از شماست. اما آدمهایی که هوش عاطفی بالایی دارند، سریع نتیجهگیری نمیکنند. آنها به آدمها فضا میدهند تا روزهای بد داشته باشند.
شاید کافهداری که با شما بدخلقی کرده سه شب است نتوانسته درست بخوابد. شاید دوستتان مشکلی دارد که نمیتواند با شما در میان بگذارد. شاید همکارتان نیاز به مرخصی دارد. آدمهایی که هوش عاطفی بالایی دارند خیلی سریع و خشن واکنش نشان نمیدهند بلکه سعی میکنند که آدمها را درک کنند.
7. مسئولیت شادیشان را قبول میکنند
آدمهایی که هوش عاطفی بالایی دارند، منتظر شرایط، موفقیتها یا آدمهای دیگر نمیمانند که خوشحالشان کنند. آنها میدانند که این بازی برد ندارد. آنها در درون خودشان شادی را تولید میکنند. از طریق مدیریت احساسشان، انتخاب ذهنیتشان و تمرکز روی چیزهایی که میتوانند کنترل کنند، شادی را در درونشان تولید میکنند.
آنها دیگران را به خاطر احساس خودشان سرزنش نمیکنند. آنها انتظار ندارند که زندگی با آنها عادلانه رفتار کند و اجازه نمیدهند که عوامل بیرونی آرامش درونیشان را به آنها دیکته کند.
زیرا در پایان، هیچکسی مسئول شاد کردن شما نیست بلکه خودتان هستید.