آیا ما نئاندرتال ها را به کشتن دادیم؟

نئاندرتال‌ها نزدیک‌ترین خویشاوندان انسان مدرن بودند که منقرض شدند. حالا دانشمندان می‌گویند احتمالاً ما منجر به انقراض آن‌ها شده‌ایم. این مقاله ظهور و افول نئاندرتال‌ها را شرح می‌دهد.

شناسه خبر: ۴۱۷۹۶۸
آیا ما نئاندرتال ها را به کشتن دادیم؟

راهنماتو- نئاندرتال‌ها حدود 37000سال قبل در گروه‌های کوچک در جایی که امروز جنوب اسپانیا می‌شناسیم، دور هم جمع شدند و خوشه‌هایی تشکیل دادند.

به گزارش راهنماتو، حدود ۳۷٬۰۰۰ سال پیش، نئاندرتال‌ها در گروه‌های کوچک در منطقه‌ای که اکنون جنوب اسپانیا است، زندگی می‌کردند. زندگی آن‌ها ممکن است تحت تأثیر فوران میدان‌های فلیگره در ایتالیا که چند هزار سال قبل رخ داده بود، تغییر کرده باشد، زیرا انفجار عظیم این دهانه آتشفشانی زنجیره‌های غذایی در سراسر منطقه مدیترانه را مختل کرد.

آن‌ها ممکن است به زندگی روزمره خود ادامه داده باشند: ابزارهای سنگی ساخته باشند، از قارچ و پرندگان تغذیه کرده باشند، نمادهایشان را روی صخره‌ها حکاکی کرده باشند و از پر و صدف برای خودشان جواهرات درست کرده باشند.

احتمالاً هرگز متوجه نشده بودند که در زمره آخرین نفرات نوع خود بودند.

اما داستان انقراض آن‌ها در واقع ده‌ها هزار سال قبل‌تر آغاز می‌شود، زمانی که نئاندرتال‌ها منزوی و پراکنده شدند و در نهایت به نزدیک به نیم میلیون سال از زندگی موفق خود در برخی از سخت‌ترین مناطق اوراسیا پایان دادند.

تا ۳۴٬۰۰۰ سال پیش، نزدیک‌ترین خویشاوندان ما عملاً منقرض شده بودند. اما از آنجا که انسان‌های مدرن و نئاندرتال‌ها برای هزاران سال در زمان و مکان با هم همپوشانی داشتند، باستان‌شناسان مدت‌هاست که این پرسش را مطرح کرده‌اند که آیا گونه‌ی ما نزدیک‌ترین خویشاوندان خود را نابود کرده است؟ این اتفاق ممکن است مستقیم، مثلا از طریق خشونت یا جنگ، یا غیرمستقیم، از طریق رقابت بر سر منابع افتاده باشد.

حالا محققان دارند معمای انقراض نئاندرتال‌ها و نقشی که گونه ما در مرگ آن‌ها ایفا کرد را بررسی می‌کنند.

شارا بیلی، مردم‌شناس حوزه زیست‌شناسی در دانشگاه نیویورک، می‌گوید: «فکر می‌کنم حقیقت این است که می‌دانیم چه بر سر نئاندرتال‌ها آمده است و این موضوع پیچیده است.»

دهه‌ها تحقیق تصویری پیچیده را آشکار کرده است: مجموعه‌ای کامل از چند عامل – شامل رقابت در میان گروه‌های مختلف نئاندرتال‌ها، هم‌آمیزی در گروه های کوچک و انسان‌های مدرن – به حذف شدن این نزدیک‌ترین خویشاوندان ما از روی سیاره زمین کمک کرده است.

ظهور و مرگ نزدیک‌ترین خویشاوندان انسانی ما

داستان مدرن نئاندرتال‌ها در سال 1856 آغاز شد که کارگران معدن جمجمه عجیب و غریب و بی‌شباهت به جمجمه انسان‌ها را در دره نئاندر در آلمان پیدا کردند.

باستان‌شناسان اسم این گونه جدید را Homo neaderthalensis گذاشتند. در سال‌های اولیه اکتشاف، محققان گمان می‌کردند که این مخلوقات، موجوداتی درشت‌هیکل و خمیده بودند. این تصویر مبتنی بر بازسازی اشتباهی از اسکلت یک مرد نئاندرتال پیر بود که ستون فقراتش به دلیل آرتروز دچار تغییر شکل شده بود. این اسکلت در لا شاپل-او-سن فرانسه کشف شد.

Capture3

بازسازی تدفین یک نئاندرتال

اکنون، پس از بیش از ۱۵۰ سال شواهد باستان‌شناسی و ژنتیکی، به‌وضوح مشخص شده است که این خویشاوندان اولیه انسان بسیار پیشرفته‌تر از آنچه در ابتدا تصور می‌کردیم، بوده‌اند. نئاندرتال‌ها ابزارهای پیشرفته‌ای می‌ساختند، ممکن است هنر خلق کرده باشند، بدن‌های خود را تزئین می‌کردند، مردگان خود را دفن می‌کردند و توانایی‌های ارتباطی پیشرفته‌ای داشتند، هرچند زبان آن‌ها ابتدایی‌تر از زبانی بود که انسان‌های مدرن استفاده می‌کردند. علاوه بر این، آن‌ها برای صدها هزار سال در اقلیم‌های خصمانه شمال اروپا و سیبری زنده ماندند.

بر اساس شواهد باستان‌شناسی از سایت‌های مختلف در روسیه تا شبه‌جزیره ایبری، نئاندرتال‌ها و انسان‌های مدرن احتمالاً برای حداقل ۲,۶۰۰ سال — و شاید تا ۷,۰۰۰ سال — در اروپا با هم همپوشانی داشته‌اند. این همپوشانی در دوره‌ای تاریک از تاریخ نئاندرتال‌ها رخ داد که به سقوط آن‌ها انجامید و این پرسش را مطرح می‌کند که آیا انسان‌های مدرن مسئول نابودی آن‌ها بوده‌اند.

به گفته تایم هایم، باستان‌شناس دانشگاه وین، داستان زندگی نئاندرتال‌ها – و انقرض‌شان- در مناطق مختلف متفاوت بوده است.

او می‌گوید: «مثلا در برخی نواحی ما می‌بینیم که انسان‌ها در فضاهای خالی اروپا، جاییکه به نظر می‌رسید که هیچ نئاندرتالی دیگر وجود ندارد، وارد شدند. و در سایر مکان‌ها، مشاهده می‌کنیم که احتمالاً همپوشانی رخ داده است ...ما می‌دانیم که این آدم‌ها با هم آمیزش کرده‌اند.»

77

جواهرات نئاندرتال ها

اولین شواهد تجربی از این جفت‌گیری در سال ۲۰۱۰ پیدا شد که ژنوم نئاندرتال‌ها توالی‌یابی شد. از آن زمان، تحلیل‌های ژنتیکی نشان داده است که نئاندرتال‌ها و انسان‌های مدرن بیشتر از یک منطقه جغرافیایی مشترک داشتند— ما به‌طور منظم DNA را بین خود مبادله کرده‌ایم، به این معنی که در هر جمعیت مدرن انسانی که تاکنون مطالعه شده، مقداری نئاندرتال وجود دارد.

در آستانه نابودی

زمانی که انسان‌های مدرن و نئاندرتال‌ها ده‌ها هزار سال پیش با هم ملاقات کردند، احتمالاً نئاندرتال‌ها در وضعیت بحرانی بودند. مطالعات ژنتیکی نشان می‌دهد که نئاندرتال‌ها تنوع ژنتیکی کمتری داشتند و اندازه گروه‌هایشان از انسان‌های مدرن کوچکتر بود، که به احتمال زیاد نشانه‌ای از دلایل بالقوه‌ای برای انقراض نئاندرتال‌هاست.

5

جمجمه یک نئاندرتال در فرانسه

عمر گوکچمن ، متخصص ژنتیک تکاملی از دانشگاه بوفالو، می‌گوید: «به لحاظ ژنتیکی یک سرنخ بزرگ داریم و آن ایده ناخالصی یا Heterozygosity است. هر فردی دو نسخه یا آلل، از یک ژن را از هر والد به ارث می‌برد. افرادی در مورد یک ژن خاص ناخالصی دارند که یک آلل متفاوت را از هر والدی به ارث ببرند. در جوامع کوچک نئاندرتال‌ها، که حاو کم‌تر از 20نفر در هر گروه بود، هم‌بستری بیش‌تر رخ می‌داد. معنایش این بود که تعداد کمی از آن‌ها نسخه‌های متفاوتی ژنی را از هر والد به ارث می‌بردند و بنابراین ناخالصی در آن‌ها کم بود.

گوکچمن می‌گوید :

«احتمالاً نئاندرتال‌ها از این وضعیت که به آن بار جهش گفته می‌شود، اذیت شده‌اند. نئاندرتال‌های جهش‌های ژنی مشکل‌دار زیادی داشتند که احتمالاً روی بقای آن‌ها اثر گذاشته است. «به خاطر کوچکی گروه‌هایشان احتمالاً نتواستند این آلل‌های بد را بیرون بیندازند و بچه‌هایشان در نهایت بیمار می‌شدند.»

هر جمعیتی از حیوانات درنهایت به واسطه بچه‌های سالم و تولید مثل موفق بقا پیدا می‌کند. محققان که نرخ مرگ‌ومیر نوزادان نئاندرتال‌ها را تخمین زده‌اند، دریافته‌اند که کاهش 1.5درصدی بقا در این کودکان ظرف 2000سال می‌توانسته منجر به انقراض آن‌ها شود.

بنابراین درحالیکه جمعیت‌های نئاندرتال شروع به کم شدن کردند و درنهایت تبدیل به یک گروه منزوی کوچک بدون حمایت‌های اجتماعی لازم برای مراقبت از فرزندان بیمارشان بودند، جمعیت انسان مدرن به سرعت در سراسر اروپا گسترش یافت.

تلفیق انسان و نئاندرتال: خوب یا بد؟

جمعیت نئاندرتال‌ها در دو دوره شامل 135000 و 100000سال قبل در اوراسیا تقریباً منقرض شدند. اما باز هم برگشتند و توانستند به زندگی ادامه دهند. بیلی می‌گوید: «نئاندرتال‌ها از پس همه سختی‌ها برآمدند. تا زمانیکه با هومو سیپین‌ها یا انسان‌ها خردمند مواجه نشده بودند، منقرض نشدند.»

با توجه به اینکه نئاندرتال‌ها و انسان‌های مدرن به لحاظ زمان و جغرافیایی با هم هم‌پوشانی داشتند، دانشمندان فکر می‌کنند که ممکن است انسان‌های مدرن در از بین رفتن نئاندرتال‌ها نقش داشته‌اند.

روی اسکلت نئاندرتال‌ها آثاری از خشونت وجود دارد. یک مرد جوان که در فرانسه پیدا شده  و قدمت آن به 36000سال قبل باز می‌گردد، یک شکستگی در تاج جمجمه دارد که با یک شیء تیز ایجاد شده است و یک مرد مسن‌تر که در عراق پیدا شده و به 50000سال قبل باز می‌گردد، جای زخم بهبودیافته چاقو در دنده چپ دارد. اما هیچ راهی برای اثبات اینکه آیا انسان‌های مدرن یا نئاندرتال‌ها این خشونت‌ها را وارد کرده‌اند، وجود ندارد. تا زمانیکه باستا‌ن‌شناسان یک محوطه که در آن به وضوح قتل‌عام نئاندرتال‌ها توسط انسان‌های مدرن رخ داده باشد، پیدا نکرده‌اند، نمی‌توانند بگویند که انسان مدرن علیه نئاندرتال‌ها خشونت روا داشته و منجر به انقراض آن‌ها شده است.

همچنین شواهدی وجود ندارد که نشان دهد بیماری‌های انسان مدرن باعث از بین رفتن نئاندرتال‌ها شده است. با این حال ما و نئاندرتال‌ها ژن‌های مشترک مرتبط به سیستم ایمنی داریم. مثلاً ما ژن نئاندرتال‌ها ا به ارث برده‌ایم که ما را در برابر بیماری‌های خودایمن مثل بیماری لوپوس یا کرون و همینطور کووید-19 شدید آسیب‌پذیر می‌کند.

برندگان و بازندگان در جنگ بر سر منابع

اما جنگ‌افزارها تنها راه برای از بین بردن گروهی از انسان‌ها نبودند. وقتی دو گروه به هم می‌رسند، رقابت بر سر منابع می‌تواند به نتایج غم‌انگیزی منجر شود. اشیاء نئاندرتال‌ها نشان می‌دهد که آن‌ها باهوش بودند. اما تحقیقات تازه نشان می‌دهد که مغز نئاندرتال‌ها و هومو سیپین‌ها با هم تفاوت‌هایی داشته است: انسان‌های مدرن سلول‌های عصبی بیش‌تری در نواحی‌ای از مغز که به تفکر سطح بالا مرتبط است، دارند و سلول‌های عصبی آن‌ها به هم متصل است که یعنی انسان‌های مدرن احتمالاً قادر بودند سریع‌تر فکر کنند.

این مسئله به همراه مشکلات بیش‌تر نئاندرتال‌ها در پردازش زبان، می‌توانسته به این معنی باشد که انسان‌ها مدرن نسبت به نئاندرتال‌ها برتری‌هایی داشتند. مثلا آن‌ها در شکار و گردآوری غذا مهارت بیش‌تری داشتند.

و نئاندرتال‌ها نه به دلیل زیستن در گروه‌های منزوی مشکلات زیستی زیادی داشتند، بلکه مشکلات فرهنگی نیز داشتند. بایلی می‌گوید: «وقتی که در جمعیت‌های بزرگ‌تر زندگی می‌کنید، عقاید خیلی راحت‌تر می‌توانند منتقل شوند و انسان‌ها دیگر می‌توانند روی این عقاید حساب کنند. اما چون جمعیت نئاندرتال‌ها پراکنده بود، نوآوری‌های هنری و فرهنگی آن‌ها احتمالاً نمی‌توانست آن شکلی که در جمعیت‌های بسیار بزرگ‌تر مشاهده می‌کنیم، توسعه پیدا کند.»

با اینکه نئاندرتال‌ها ابزارهایی ساخته بودند که در زمان خودش پیچیده بود اما هرگز سلاحی که بتوان در بلندمدت از آن استفاده کرد نداشتند. انسان‌ها مدرن صاحب توانایی طرحی پرتابه‌هایی به عنوان سلاح بودند که احتمالاً به آ‌ن‌ها برتری بخشیده است.

احتمالاً درگیری‌هایی بر سر منابع در درون گروه نئاندرتال‌ها هم رخ داده است.

فقدان سرنوشت مشترک و هم‌بسته

35سال پیش یک دیرینه‌شناس به نام فرد اسمیت نظریه‌ای درباره تعامل نئاندرتال‌ها و انسان‌های مدرن مطرح کرد. ای نظریه به طور خلاصه می‌گوید که این دو گروه با هم تعامل می‌کردند و هر چه انسان‌های بیش‌تری به اوراسیا وارد شدند، درنهایت جمعیت‌های بزرگ آن‌ها به نئاندرتال‌ها فشار آوردند که باعث شد نسل آن‌ها منقرض شود. به این ترتیب، ما باعث شد که نئاندرتال‌ها به عنوان یک گروه متمایز منقرض شوند، درحالیکه برخی از بازماندگان آن‌ها را نیز تبدیل به خانواده خودمان کردیم.

اما این نظریه نیز فاقد شواهدی که نشان دهد انسان‌ها و نئاندرتال‌ها برای مدت طولانی با هم در مکان‌ها جغرافیایی مشترک می‌زیستند. آن‌ها ژن‌های مشترک داشتند اما باستان‌شناسان شواهدی که نشان دهد نئاندرتال‌ها و انسان‌های مدرن با هم در یک خانه زندگی می‌کردند یا روابط اجتماعی نزدیک به هم داشتند، پیدا نکرده‌اند.

بیلی می‌گوید:« تا زمانیکه یک انسان مدرن و نئاندرتال در آغوش هم پیدا نشوند، این تفسیر همیشه باز است.»

نظرات
پربازدیدترین خبرها