راهنماتو-ما در دنیایی مملو از انتخابهای متنوع زندگی میکنیم. همین روزها که به هالووین نزدیک میشویم، وقتی وارد کافیشاپ میشوید، مجبور نیستید فقط «قهوه» یا نوشیدنیهای آشنا سفارش دهید. بعد از اسپرسو، کاپوچینو، فلتوایت، قهوه سرد، و البته انواعی از نوشیدنیهای عجیب و غریب، میتوانید گزینههای دیگری را سفارش دهید که با کدو تنبل درست شدهاند.
به گزارش راهنماتو، ممکن است در چنین مواقعی صرفاً به این فکر کنید که خوب فصل کدو تنبل است و همه دارند همین گزینه را انتخاب میکنند. اما به محض آنکه اولین جرعهها را مینوشید، با خودتان میگویید «این چه زهرماری بود!» این تجربه ممکن است به ذهن شما هم این پرسش را متبادر کند که چه تعداد از انتخابهای ما حقیقتاً «انتخابهای ما» هستند؟ آیا ما صرفاً داریم به دلیل رایج بودن یا محبوبیت انتخابهایی که اطرافیانمان میکنند، آن گزینهها را تقلید میکنیم؟ اگر چنین است به دنیای «میل تقلیدی» خوش آمدید. این مفهومی بود که یک فیلسوف به نام رنه ژیرار آن را مطرح کرد.
دنیای میل تقلیدی
نظریه رنه ژیرار درباره میل تقلیدی میگوید که بسیاری از چیزهایی که فکر میکنیم میلشان را داریم، حقیقتاً میل ما نیستند. درحقیقت ما امیالمان را از تقلید کردن از دیگران به دست میآوریم. ما مشاهده میکنیم که بقیه دارند لذت میبرند، بقیه دارند جشن میگیرند و بقیه ناگهان یک چیزی را میخواهند و چه همه اینها بر اساس ذائقه و ارزشهایمان باشد و چه نه، ما هم میخواهیمشان.
به این معنا، امیال مسری هستند. بسیاری از تصمیمهای ما در زندگی، از مسیر کاریمان برای رسیدن به اهداف شخصی، خیلی ظریف به واسطه آدمهای اطرافمان شکل میگیرند. در فرهنگی ما را با فیدهای تنظیمشده و سازماندهیشده اینستاگرام و محصولات بیپایان بمباران میکند، خیلی ساده میتوانیم خط باریک بین آنچه که حقیقتاً میخواهیم با آنچه که صرفاً احساس میکنیم، میخواهیم را نادیده بگیرم.
فلج تحلیلی: غرق شدن در نوشیدنیهای کدو تنبل
اگرچه حق انتخابهای فراوان، احساس آزادی ایجاد میکند، تحقیقات نشان میدهند که تعداد زیاد گزینهها میتواند ما را سردرگم کند.
روانشناسان شینا آینگار و مارک لپر این موضوع را در «مطالعه مربا» نشان دادند. وقتی به خریداران شش نوع مربا پیشنهاد میشد، احتمال خرید کردنشان، نسبت به زمانی که بیست و چهار نوع مربا به آنها ارائه میشد، بیشتر میشد.
تعداد زیاد گزینهها میتواند به خستگی تصمیمگیری منجر شود و ما را بیشتر مستعد شک در تصمیمات خود یا پرهیز از تصمیمگیری کند.
از طرفی ما دچار میل تقلیدی هستیم. یعنی وقتی چیزی به اصطلاح ترند یا رایج میشود، آن را بدون توجه به اینکه آیا به آن نیاز داریم یا واقعاً پاسخگوی نیازمان هست یا نه، مطالبه میکنیم.
این ترکیب—میل تقلیدی به علاوه مجموعهای زیاد از گزینهها—باعث میشود که نتوانیم همیشه آن چه حقیقتاً میخواهیم را انتخاب کنیم و گرفتار میل دیگران شویم. یعنی فرقی نمیکند در کافیشاپ در حال سفارش نوشیدنی باشیم یا در فکر انتخاب شغل جدید یا حتی همسر. به نظر میرسد که ترکیب این دو عامل ما را وادار میکند بر اساس ترندها و امیال دیگران انتخاب کنیم. پس مهمترین پرسش آن است که «من حقیقتاً چه میخواهم؟»
چگونه آنچه حقیقتاً میخواهم را انتخاب کنم؟
چگونه از غرق شدن در تأثیرات اجتماعی و اضافهبار گزینهها جلوگیری کنیم؟ چگونه تصمیماتی—کوچک و بزرگ—بگیریم که با خواستههای واقعی ما همخوانی دارند؟ این کار با پرسیدن سؤالات درست از خودمان شروع میشود.
اینجا چند پرسش وجود دارد که میتوانید با پاسخ دادن به آنها، چه در صف کافیشاپ ایستاده باشید، چه در حال تأمل در مورد مسیر شغلی خود، یا در حال بررسی انتخابهای بزرگتر زندگی باشید، از آنها برای تصمیم بهتر استفاده کنید:
1.آیا این گزینه را انتخاب کردم چون حس خوبی به من میدهد یا چون دیگران دارند همان گزینه را انتخاب میکنند، آن را انتخاب کردهام؟
این پرسش از ما میخواهد که پایمان را روی ترمز بگذاریم و قدری در تصمیمگیری تعلل و فکر کنیم و تأثیرات ظریف پویاییهای اجتماعی را روی تصمیم خودمان بررسی کنیم.
آیا به چیزی جذب شدهاید چون آن چیز با سلیقه و ارزشهای شما هماهنگ است یا جذبش شدهاید چون فکر میکنید «گزینه درستی» برای خواستن است؟ به آنچه توجهتان را جلب کرده در مقابل آنچه که دیگران به نظر میرسد نسبت به آن هیجانزده شدهاند، توجه کنید. صرفاً به این دلیل که همه در کافیشاپ نوشیدنی کدو تنبل را انتخاب کردهاند، دلیلی ندارد که شما هم این نوشیدنی را، با توجه به اینکه همه عمر از کدو تنبل بیزار بودهاید، بخواهید.
2.اگر تمام تأثیرات بیرونی را حذف کنم، آیا هنوز هم همین گزینه را انتخاب میکنم؟
جهانی را تصور کنید که در آن هیچکس نمیتواند انتخابهای شما را ببیند یا قضاوت کند. در آن سناریو، چه کاری انجام میدادید؟ این سؤال کمک میکند تا هیاهوی تأثیر اجتماعی را از بین ببرید و به هسته ارزشهای خود نزدیکتر شوید. این موضوع که تشخیص میدهیم تصمیمات ما تا چه اندازه مبتنی بر میل دیگران هستند تا از انزوا پیشگیری کنیم، میتواند رهاییبخش باشد.
3.آیا گزینههای زیاد را با گزینه درست اشتباه گرفتهام؟
مواجهه با گزینههای زیاد ممکن است این باور را در ما ایجاد کند که بهترین و کاملترین گزینه جایی در میان این گزینهها مخفی شده است. اما داشتن گزینههای بیشتر همیشه به نتایج بهتر منجر نمیشود. گاهی بهترین راه برای پیشرفت این است که یک گزینه «به اندازه کافی خوب» را انتخاب کرده و با آن سر کنیم. در نهایت، چه لاته کدو تنبل را انتخاب کنید و چه کاپوچینو با شیر جو انتخابتان باشد، برنده واقعی ممکن است لذت تجربههای نو باشد—نه خود نوشیدنی.
4.آیا این انتخاب من را به زندگیای که میخواهم بسازم نزدیکتر میکند؟
این سؤال شما را به بازاندیشی درونیتر و عمیقتر دعوت میکند. موضوع فقط انتخاب لاته یا شغل مناسب نیست؛ بلکه موضوع این است که آیا تصمیمات روزمره شما با ارزشها و اهداف بلندمدت شما همسو هستند یا نه.
انتخابهای کوچک، مثل اینکه چگونه صبح خود را سپری میکنید یا کجا انرژی خود را متمرکز میکنید، در طول زمان جمع میشوند و زندگی شما را شکل میدهند. بررسی منظم خودتان به شما کمک میکند که همراستا با یک تصویر بزرگتر از آنچه میخواهید عمل کنید.
سادهزیستی را در بپذیرید و با انتخابهای ناقص صلح کنید
حقیقت این است که حتی بعد از تمام خوداندیشیها، ممکن است همچنان گاهی لاته کدو تنبل سفارش دهید و تازه وقتی نیمی از آن را خوردهاید متوجه میشوید که این نوشیدنی شما نیست.
اشکالی ندارد. بخشی از جذابیت زندگی در تجربه کردن، امتحان کردن چیزها و کشف آنچه کار میکند و آنچه کار نمیکند نهفته است. مهمتر از همه اینها، پرورش عادت توجه به قطبنمای درونیتان است، نه تکیه بر نشانههای اجتماعی یا گم شدن در گزینههای بیپایان.
بنابراین، دفعه بعد که در صف ایستادهاید و به تعداد زیادی از گزینههای نوشیدنی در منوی کافیشاپ (یا تصمیمات بزرگتر زندگی) خیره شدهاید، یک نفس عمیق بکشید. به جای اینکه غیرارادی به سمت چیزی بروید که محبوب است یا بیش از حد در مورد هر گزینهای فکر کنید، از خودتان بپرسید: همین الان واقعاً چه چیزی میخواهم؟ پاسخ ممکن است یک چیز خیلی ساده باشد—و ممکن است آن چیز ساده کدو تنبل ادویهای باشد یا نباشد.