راهنماتو-حدود پنج دهه پیش، اعضای گروه موسیقی بیتلز احساسی را بیان کردند که چکیدهای از آن چیزی است که همه ما در زندگی به آن نیاز داریم: دوستان خوبی که به ما کمک کنند با کمترین حد از سختی از پس این زندگی بربیاییم. اما آیا همه دوستان خوب هستند؟ آیا میدانستید ممکن است با خونآشامها و ارواح دوست باشید؟
به گزارش راهنماتو، همه ما به دنبال برقراری ارتباط و ساختن روابط بینفردی با دیگران هستیم تا حس راحتی، امنیت و تعلق داشته باشیم.
در حالی که گاهی ممکن است تلاش کنیم تا در گروههایی که ما را نمیپذیرند پذیرفته شویم، در نهایت با یافتن گروهی که ما را قبول میکند با حس طرد شدن از سوی دیگران کنار میآییم.
در واقع، تعامل اجتماعی و عضو بودن در یک شبکه اجتماعی، اعتمادبهنفس ما را افزایش میدهد و ما را نسبت به خود و دنیای پیرامونمان خوشبینتر میسازد.
با شکلگیری روابط جدید، ما یک «چارچوب زمانی» که مبتنی بر اعتماد است در نظر میگیریم و بر اساس آن درباره این ارتباط تصمیم میگیریم. همانطور که با افزایش تعاملات فردی سعی میکنیم به دوست جدید نزدیکتر و با او صمیمیتر شویم و به این طریق او را بهتر بشناسیم، قادر هستیم که سطح تعهد و وفاداری او را بسنجیم و بر این اساس تصمیم بگیریم که تا چه اندازهای میخواهیم در این رابطه که در حال رشد است، سرمایهگذاری کنیم.
در مراحل اولیه رابطه، ما به دنبال شواهدی از تمایل دوست جدید به سرمایهگذاری در رابطه در همان سطحی هستیم که خودمان سرمایهگذاری میکنیم. برخی از ما ممکن است به صورت ناخودآگاه یک تخته امتیاز ذهنی داشته باشیم که اعتبارها و بدهیهای اجتماعی را در آن جمعآوری میکنیم. اما پس از بلوغ دوستی، میتوانیم این امتیازدهیها و حسابوکتابها را کنار بگذاریم، زیرا تاریخچه ما با آن دوست، تمام شواهدی که برای تعهد و وفاداریاش نیاز است را در اختیارمان میگذارد.
متأسفانه، صرفنظر از فصلی که در آن هستیم [هالووین و غیرهالووین فرقی ندارد]، دو نوع دوست ترسناک در زندگی هر فردی ممکن است وجود داشته باشد که بهتر است با شناخت آنها از آنها دوری کنیم: خونآشامها و ارواح. بیایید در این مقاله با چهره واقعی این دوستنماها آشنا شویم.
خونآشامها: همان «گلهای سرسبد و کاریزماتیک» جمع که انگار دهان همه را با طلسمشان قفل میکنند
در صحنهای کلاسیک از فیلم جنگ ستارگان، دو شخصیتِ اسپاک و کاپیتان کرک اهمیت روابط اجتماعی سالم و متعادل را بررسی میکنند. اسپاک نتیجهگیری میکند که «منطق به وضوح میگوید که نیازهای بسیاران بر نیازهای تعداد اندک اولویت دارد.» کاپیتان کرک سپس تأیید میکند که: «یا [بر نیازهای] یک نفر.»
ما ذاتاً طوری برنامهریزی شدهایم که از جوامعمان حمایت کنیم. وقتی دوستیهایی را با دیگران شکل میدهیم، جامعهمان جای بهتری برای زندگی کردن میشود. این حقیقت به خصوص زمانی که متوجه میشویم آنکه دوست میپنداشتیم حقیقتاً یک خونآشام است، بسیار برایمان قابل فهمتر میشود.
این افراد کسانی هستند که میخواهند تمام توجهات به آنها باشد و تمام انرژی مثبت دوستی را تخلیه میکنند. آنها از طبیعت مهربان دوستانشان بهرهبرداری میکنند و هیچ آگاهیای نسبت به این موضوع ندارند که در حال خشکاندن ریشههای درخت دوستی هستند.
یادتان باشد که خونآشامهای انرژی به اندازه شخصیت نقش اول فیلم ترسناک توآیلات جذاب و کاریزماتیک هستند. آنها از جذابیتشان استفاده میکنند تا توجه دوستانشان را روی خودشان نگه دارند و در دادن احساس گناه به شما، قرار دادن شما در سایه، کنار زدن شما در جمع و جلب همه توجهات جمع به خودشان، یک ثانیه هم تعلل نمیکنند.
آنها میخواهند از شما به نفع خودشان بهرهبرداری کنند، بنابراین اصلاً ککشان هم نمیگزد که به شما احساس بدی منتقل کنند. همچنین ممکن است از آن ترفند قدیمی «گسلایتینگ» یا تحمیق کردنتان استفاده کنند تا به شما بگویند که شما هستید که مشکل دارید، نه آنها! آنها درامسازی و جال و جنجال و هیاهو به پا میکنند اما دریغ از آنکه با شما همدردی کنند یا خودشان را لحظهای جای شما بگذارند.
ارواح (قالگذارندگان): ناگهان نیست میشوند! گاهی سر میزنند که رشته را شل نگه دارند!
سی سال پیش، وقتی تلفنی در خانهای زنگ میخورد، همه برای برداشتن گوشی عجله داشتند تا ببینند چه کسی پشت خط است. صدای زنگ تلفن همیشه یک حس رازآلود داشت و انتظار برای آن زنگ میتوانست باعث ایجاد اضطراب یا انتظار مشتاقانه شود.
اگر منتظر تماس کسی بودید، احتمالاً همه کسانی که با شما زندگی میکردند از این موضوع آگاه بودند و اگر میخواستید تماس کسی را جواب ندهید، همه باید هماهنگ میشدند که مبادا گوشی را به شما بدهند یا صدایتان بزنند.
تکنولوژی، شبکهای جدید از اشکال ارتباطی را فراهم کرده که هم گستردهتر و هم پیچیدهتر از تلفن ساده است.
تماسهای تلفنی در فیلمهای ترسناک نیز نقش بزرگی ایفا کردهاند؛ از فیلمهای کلاسیک هیچکاک گرفته تا فیلمهای ترسناک مدرنی مثل جیغ، غریبهای زنگ میزند و ام را برای قتل بگیر، تلفن نقش کلیدی ایفا کرده است.
در اینجا، «روح» تلاش نمیکند شخصی که آنسوی تلفن است را بترساند، بلکه روح از ارتباط با کسی که منتظر زنگ تلفن است، خودداری میکند. پیامهای متنی بیپاسخ گذاشته میشوند، تلفنها نادیده گرفته میشوند و تلاش برای برقراری ارتباط از طریق رسانههای اجتماعی نیز نادیده گرفته میشود.
بعضیمواقع، دوستانی ممکن است با «اضافهبار ارتباطات» مواجه باشند و نتوانند به همه پیامهای دریافتی پاسخ بدهند. اما در سایر موارد، «قال گذاشتن» یا «روح شدن» عملی تعمدی برای کم کردن یا کاهش دادن سطح ارتباط است. تعجبی ندارد که آدمهایی که اعتماد به نفس بالاتری دارند ممکن است با قال گذاشتن راحتتر از افرادی با اعتماد به نفس پایین که نیاز دارند همه دوستانشان را حفظ کنند، کنار بیایند.
علاوه بر آن، کسانی که انتخاب میکنند دیگران را قال بگذارند، بیشتر در معرض افسردگی هستند که بعدها با محدود شدن شبکه حمایتهای اجتماعیشان – به واسطه عملکردها و رفتار خودشان – بدتر نیز میشود. قال گذاشته شدن میتواند ویرانگر باشد؛ خصوصاً وقتی که هیچ دلیل منطقیای برای مرگ ناگهانی دوستی نمیتوان پیدا کرد.
محافظت از خود در برابر دوستان روح و خونآشام
نخستین اقدام برای محافظت از خودتان در برابر فشارهای عاطفی این نوع «دوستان»، تشخیص این نکته است که رفتار آنها شخصیت آنها را برملا میکند و به شما هیچ ارتباطی ندارد. اجازه ندهید به دلیل رفتار بد یک نفر، اعتماد به نفس شما تخریب شود.
در گذشتههای دور، آدمها دور خودشان حلقهای از نمک ایجاد میکردند تا در برابر ماورالطبیعه و ارواح خبیثی که تصور میکردند توان عبور از این حلقه نمک را ندارند، از خودشان محافظت کنند. اما حلقه نمک نمیتواند از شما در برابر دوستان «روح» و «خونآشامها» محافظت کند. بهترین حلقه نمک، وجود مرزهای واضح و روشن است. مرزها بهترین شکل از خود-مراقبتی و خود-محافظتی هستند.
پیشنهادات دیگر برای مقابله با خونآشامها و ارواح
انتقادها یا تلاششان برای تحقیر کردن خودتان را به خودتان نگیرید. آنها این کارها را میکنند که از شما واکنشی بگیرند، از واکنش دادن پرهیز کنید.
انتظار نداشته باشید که «ارواح» و «خونآشامها» در سمت درست بایستند چون که فکر میکنید این کار درست است. انتظار تغییر از سمت دیگران اصلاً واقعبینانه نیست مگر اینکه انگیزههای قوی برای تغییر کردن داشته باشند.
نیاز آنها برای جنجال و احساسی کردن قضایا و درامسازی را با توجه بیش از حد به آنها یا به هم زدن برنامههای خودتان برای آنکه تبدیل به منبع انرژی آنها شوید، تغذیه نکنید. بگذارید خودشان به تنهایی از درامهای خودشان لذت ببرند. زندگی خیلی کوتاهتر از آن است که شما به مخاطبانشان اضافه شوید.
حرفتان را نخورید. گاهی آدمها تا زمانیکه مستقیم با آنها صحبت نکنید متوجه نمیشوند که چه تأثیر بدی رویتان گذاشتهاند. حقیقتاً بگذارید بدانند که چه احساسی به شما میدهند و سعی کنید که مرزهایتان را دستنخورده نگه دارید.
بگذارید آن مرزهای قاطعانه و محکم، همان حلقههای نمک باشد که دور خودتان میکشید تا اجازه ندهید ناراحتیها و فشارهای عاطفی شما را خرد کند.