
راهنماتو- آتش در این شعر تنها شعلهای نیست که پرده و فرش را میسوزاند، بلکه استعارهایست از رنجی تاریخی و فردی، که در تار و پود زندگی شاعر ریشه دوانده. اخوان با تکرار فریاد «ای فریاد!»، هم درد فردیاش را به گوش ما میرساند و هم ما را به قضاوتی از جهان فرامیخواند.
به گزارش راهنماتو، در جهانی که خاموشی در برابر فریاد، قانون نانوشتهی زیستن شده، شعر «خانهام آتش گرفتهست» پژواکیست از رنج انسانی که در برابر جهانی بیتفاوت و بیرحم ایستاده است. این شعر فریاد انسان معاصریست که در میان ویرانههای باور، خاطره و حقیقت، به دنبال مفری میگردد که دیگر وجود ندارد. آتش، استعارهایست از نیروهای ویرانگر جهان: جنگ، پوچی، مرگ معنا، فراموشی ارزشها و شکست حقیقت. در این خانهی شعلهور، زمان، امید و تاریخ میسوزند و انسان، با دستان پر از تاول، در تلاش بیهوده برای نجات چیزیست که پیشاپیش محکوم به نابودیست. اخوان ثالث در این شعر، جهان را نه خانهای گرم برای زیستن، که میدان مرگ خاموش آرزوها و صداها تصویر میکند.
بیشتر بخوانید: همه چیز درباره موشک خیبر؛ ویرانگر مخوف چگونه عمل میکند؟
بیشتر بخوانید: موشک بالستیک چیست؟ نگاهی به ساختار و عملکرد این سلاح استراتژیک
بیشتر بخوانید: زیباترین اشعار فارسی؛ فریاد «بس کنید» با تمام اشکهای انساندوستترین شاعر ایران
شعر «خانهام آتش گرفتهست» از مهدی اخوان ثالث
خانه ام آتش گرفته ست ، آتشی جانسوز
هر طرف می سوزد این آتش
پرده ها و فرشها را ، تارشان با پود
من به هر سو می دوم گریان
در لهیب آتش پر دود
وز میان خنده هایم تلخ
و خروش گریه ام ناشاد
از دورن خسته ی سوزان
می کنم فریاد ، ای فریاد ! ی فریاد
خانه ام آتش گرفته ست ، آتشی بی رحم
همچنان می سوزد این آتش
نقشهایی را که من بستم به خون دل
بر سر و چشم در و دیوار
در شب رسوای بی ساحل
وای بر من ، سوزد و سوزد
غنچه هایی را که پروردم به دشواری
در دهان گود گلدانها
روزهای سخت بیماری
از فراز بامهاشان ، شاد
دشمنانم موذیانه خنده های فتحشان بر لب
بر من آتش به جان ناظر
در پناه این مشبک شب
من به هر سو می دوم
گریان ازین بیداد
می کنم فریاد ، ای فریاد ! ای فریاد
وای بر من، همچنان میسوزد این آتش
آنچه دارم یادگار و دفتر و دیوان
و آنچه دارد منظر و ایوان
من به دستان پر از تاول
این طرف را می کنم خاموش
وز لهیب آن روم از هوش
ز آندگر سو شعله برخیزد، به گردش دود
تا سحرگاهان، که می داند که بود من شود نابود
خفته اند این مهربان همسایگانم شاد در بستر
صبح از من مانده بر جا مشت خاکستر
وای، آیا هیچ سر بر میکنند از خواب
مهربان همسایگانم از پی امداد ؟
سوزدم این آتش بیدادگر بنیاد
میکنم فریاد ، ای فریاد ! ای فریاد
جهانی که نگاه نمیکند؛ اخوان ثالثی که روایت میکند!
شعر «خانهام آتش گرفتهست» از مهدی اخوان ثالث، تصویری دردناک و استعاری از ویرانی درونی در دل جهانی بیاعتنا و خاموش است. شاعر با بهرهگیری از تصویر آتش، که بیامان و خزنده تار و پود زندگی را میبلعد، فریاد انسان رنجکشیدهای را بازتاب میدهد که شاهد نابودی هستی فردیاش در جهانیست که حتی به تماشای سوختنش نیز اهمیتی نمیدهد. این خانهی شعلهور، صرفاً مکان زیست نیست؛ بلکه نماد وجود، هویت و معنای زندگی است که در برابر بینظمی و خشونت هستی، به آتش کشیده شده است.
آتش در این شعر، تجسمیست از قدرتهای ویرانگر و بیمنطق جهان: از مرگ و زمان گرفته تا فروپاشی معنا و تنهایی در جهانی بیرحم. همسایگان خفته، نه نمایندگان اجتماع، بلکه تمثیلی از کل بشریتیاند که در خوابی عمیق و بیتفاوت، تماشاگر فروپاشی دیگریاند؛ جهانی که نه گوش برای شنیدن دارد، نه دست برای نجات، و نه قلبی برای همدردی. اخوان در این شعر، جهان را به محاکمه میکشد؛ جهانی که بنیادش بر بیپناهی، سکوت و سوختن بیوقفه است. اگرچه تکرار در برخی بخشها از ضرباهنگ تراژیک شعر میکاهد، اما در نهایت، سوز و خروش واژگان، قدرت تصویرسازی شاعر را در برابر بیعدالتی هستی تثبیت میکند.