
راهنماتو- یکی از محبوبترین اشعار فریدون مشیری، همچنون ترانههایی است که از عمق احساسات او بیرون آمدهاند. نگاهی دوباره به شعر «کوچه» بیاندازیم که محبوبیت مشیری نزد مردم را چند برابر کرد.
به گزارش راهنماتو، فریدون مشیری، با قلمی که به لطافت باران و ظرافت بهاران مینگارد، توانسته است ارتباطی عمیق با مخاطب برقرار کند.
شعرهای او نه تنها به زیباییهای طبیعت پرداخته، بلکه به دغدغههای اجتماعی و سیاسی زمانه نیز اشاره دارند. اما آنچه که بیشتر از همه در ذهن مردم باقی میماند، اشعاری است که از دل احساسات برآمده و زبان عامه را به شکلی ساده و صادقانه به کلام ادبی درآورده است.
بنابراین، محبوبترین شعر فریدون مشیری نزد مردم آن شعر «کوچه» است که با زیباترین تصویرسازی، اندوهناکترین تجسم یک قصه عاشقانه را روایت میکند و مردم را به عواطف و روزهای خوب گذشته میبرد.
بیشتر بخوانید: زیباترین اشعار فارسی؛ دردناکترین شعر فریدون مشیری در پاسخ به مهاجرت
بیشتر بخوانید: زیباترین اشعار فارسی؛ چشم به راهترین شعر نیما یوشیج
بیشتر بخوانید: همسفر با بهار به آبشارهای لرستان؛ ۵ آبشار حیرتانگیز ایران که باید در بهار دید
محبوبترین شعر فریدون مشیری نزد مردم
شعر «کوچه» فریدون مشیری، که یکی از برجستهترین نمونههای شعر معاصر فارسی است، در عین سادگی و روانی، بار عاطفی و معنایی عمیقی دارد. این شعر با تکنیکهایی مانند تصویرسازی دقیق و استفاده از جملات ساده و بیپیرایه، به خلق فضایی صمیمی و در عین حال پیچیده پرداخته است. مشیری در این شعر از تجربهای شخصی و همگانی استفاده میکند؛ یعنی خاطرهای که شاید برای هر فردی در مسیر زندگی رخ داده باشد، اما به نحوی شاعرانه و در عین حال فراگیر، تبدیل به تجربهای عمومی میشود. او از کوچه به عنوان نماد «جایی میان بودن و نبودن» استفاده کرده است، جایی که معشوق دیگر در آن حضور ندارد و تنها یاد و خاطرات او در آن باقیمانده است.
در این شعر، مشیری بهطور برجسته از «دستور زبان» و «وزن» بهره برده است تا تأثیر عاطفی شعر را دوچندان کند. بهویژه در استفاده از مصراعهایی مانند «بیتو مهتاب شبی باز از آن کوچه گذشتم»، او بهطور واضح از یک تصویر روشن و ملموس استفاده کرده است که ذهن خواننده را بهسوی آن فضای خاص هدایت میکند. در واقع، مشیری با تکیه بر ریتم و موسیقی درونی شعر، بهگونهای سادگی و عاطفه را در هم میآمیزد که مخاطب از خوانش اول آن، حس نزدیکی و ارتباط با شعر پیدا میکند.
شعر «کوچه» در کنار این ویژگیها، به دلیل زبان ساده و مستقیمش، در دسترس عموم قرار دارد و همین امر باعث میشود که این شعر برای نسلهای مختلف مخاطبان خود قابل درک و تجربه باشد. همانطور که مشیری خود در گفتوگویی اشاره کرده است، این شعر به قدری در میان مردم محبوب است که حتی در زمانهای مختلف و در شرایط گوناگون، از او خواسته میشده که آن را بخواند.
بهطور خلاصه، «کوچه» فریدون مشیری با ترکیب عاطفه ناب، زبان ساده و تصاویر جذاب، نه تنها اثری بیزمان و فراگیر است، بلکه توانسته است رابطهای عمیق و خاص با مخاطب ایجاد کند و در قلب و ذهن نسلهای مختلف جایگاهی ویژه پیدا کند.
شعر «کوچه» فریدون مشیری
بی تو، مهتابشبی، باز از آن کوچه گذشتم،
همه تن چشم شدم، خیره به دنبال تو گشتم،
شوق دیدار تو لبریز شد از جام وجودم،
شدم آن عاشق دیوانه که بودم.
در نهانخانه جانم، گل یاد تو، درخشید
باغ صد خاطره خندید،
عطر صد خاطره پیچید:
یادم آمد که شبی با هم از آن کوچه گذشتیم
پر گشودیم و در آن خلوت دلخواسته گشتیم
ساعتی بر لب آن جوی نشستیم.
تو، همه راز جهان ریخته در چشم سیاهت.
من همه، محو تماشای نگاهت.
آسمان صاف و شب آرام
بخت خندان و زمان رام
خوشه ی ماه فرو ریخته در آب
شاخهها دست برآورده به مهتاب
شب و صحرا و گل و سنگ
همه دل داده به آواز شباهنگ
یادم آید، تو به من گفتی:
از این عشق حذر کن!
لحظهای چند بر این آب نظر کن،
آب، آیینi عشق گذران است،
تو که امروز نگاهت به نگاهی نگران است،
باش فردا، که دلت با دگران است!
تا فراموش کنی، چندی از این شهر سفر کن!
با تو گفتم: حذر از عشق!؟ ندانم!
سفر از پیش تو؟ هرگز نتوانم،
نتوانم!
روز اول، که دل من به تمنای تو پر زد،
چون کبوتر، لب بام تو نشستم
تو به من سنگ زدی، من نه رمیدم، نه گسستم،
باز گفتم که : تو صیادی و من آهوی دشتم
تا به دام تو در افتم همه جا گشتم و گشتم
حذر از عشق ندانم، نتوانم!
اشکی از شاخه فرو ریخت
مرغ شب، ناله ی تلخی زد و بگریخت
اشک در چشم تو لرزید،
ماه بر عشق تو خندید!
یادم آید که : دگر از تو جوابی نشنیدم
پای در دامن اندوه کشیدم.
نگسستم، نرمیدم.
رفت در ظلمت غم، آن شب و شبهای دگر هم،
نه گرفتی دگر از عاشق آزرده خبر هم،
نه کنی دیگر از آن کوچه گذر هم
بی تو، اما، به چه حالی من از آن کوچه گذشتم!