راهنماتو- خط باریکی بین آسانگیری و تنبلی وجود دارد.
به گزارش راهنماتو، تنبلی لزوما به معنای انجام ندادن هیچکاری نیست؛ تنبلی اغلب به معنای اهمالکاری، پرهیز از چالش یا به کم قانع شدن است. تنبلی رویکردی در زندگی است که میتواند شما را عقب نگه دارد.
آدمهای تنبل عادتهای مشترکی دارند که مانع از رشد و پیشرفتشان در زندگی میشود. تا انتهای این مقاله با راهنماتو همراه باشید تا 8عادت آدمهای تنبل هرگز در زندگی رو به جلو حرکت نمیکنند را مرور کنیم. اگر شما هم این ویژگیها را در خودتان مشاهده کردید حتما به عنوان زنگ خطر در نظر بگیرید تا تغییرات مثبت کنید.
1.اهمالکاری
پادشاه همه عادات تنبلی اهمالکاری یا پشتگوشاندازی است. اهمالکاری یعنی به تعویق انداختن یا دیر انجام دادن وظایف و کارها. اهمالکاری در افرادی که برای پیشرفت در زندگی تقلا میکنند یک ویژگی رایج است.
پیشرفت نیازمند حرکت است. اما وقتی در دامی گیر میفتید که میگویید «بعدا انجامش میدهم»؛ کارها هرگز انجام نمیشوند.
شکستن عادت اهمالکاری قدمی بزرگ رو به جلو در زندگی است. با قدمهای کوچک شروع کنید، وظایف را به قسمتهای کوچک قابل مدیریت خرد کنید و هر بخشی که تکمیل شد برای خودتان جشن بگیرید.
هر بار فقط یک قدم رو به جلو بروید، پیشرفت این شکل رخ میدهد.
2.فقدان برنامه ثابت صبحگاهی
افردی که اغلب برای پیشرفت در زندگی تقلا میکنند فاقد یک برنامه محکم صبحگاهی هستند. وقتی قرار است ساعت 8صبح کارتان را شروع کنید، نباید فقط چند دقیقه قبل از حرکت از تخت بیرون بیایید. با این نوع برنامهریزی صبحانه را از دست میدهید، وظایفتان را فراموش میکنید و اغلب با ترس و اضطراب روزتان را شروع میکنید.
این فقدان نظم و ساختار در گذر زمان به بخشهای دیگر زندگیتان هم رسوخ میکند. تکالیف و وظایف را دقیقه آخر تحویل میدهید، به دلیل عادت بد غذایی سلامتیتان تضعیف میشود و پیشرفت شغلی نیز چشمانداز دوری دارد. شما در یک چرخه معیوب از استرس و بینظمی گیر میفتید که باعث میشود نتوانید ظرفیتتان را به حداکثر برسانید.
روی دیگر این سکه کسانی هستند که با یک برنامه منظم روزانه صبحشان را آغاز میکنند. یک صبحانه سالم مصرف میکنند، قدری ورزش میکنند و برنامه روزانهشان را از قبل چیدهاند که به خوب پیش رفتن روزشان کمک میکند. این برنامهریزیها کمک میکند که فرد در تمام طول روز منظم و متمرکز باقی بماند و رو به جلو هل داده شود.
هر زمانیکه دیدید برای پیشرفت در زندگی مشکل دارید، به برنامه روزانهتان نگاهی کنید. چیدن یک برنامه صبحگاهی منظم میتواند شروعی باشد که به آن نیاز دارید.
3.جغد شب بودن
با اینکه جغد شب بودن به نظر میرسد یک انتخاب باحال و شورشی است، میتواند به تنبلی و درجا زدن منجر شود.
مطالعات نشان دادهاند افرادی که شب دیر میخواهند و صبحها نیز دیر بیدار میشوند، بیشتر احتمال دارد زندگی ساکنی داشته باشند و کمتر احتمال دارد که در طی روز فعالیت روزانه داشته باشند. مطالعه دیگری نشان میدهد کسانی که به اصطلاح جغذ شب هستند، خطر بیماریهایی مثل چاقی و دیابت را در خودشان افزایش میدهد که بعدها خودشان میتوانند عوامل مختلکننده در زندگی باشند.
قرار نیست که ما جغدهای شب را شرمگین کنیم. برخی از خلاقترین آدمها جغدهای شب هستند. اما اگر افراد همیشه تا دیروقت بیدار باشند سبکزندگیشان از آن انرژی و نیرویی که برای پیشرفت لازم است خالی میشود. تنظیم الگوی خواب و تنظیم ریتم شبانهروزی طبیعی بدن اغلب میتواند به افزایش بهرهوری و سلامتی عمومی منجر شود.
4.پرهیز از چالشها
چالشها ما را به سمت رشد هدایت میکنند. اما برخی میخواهند به بهر بهایی که شده از چالشها پرهیز کنند. عادت پرهیز از چالشها در میان کسانی که در زندگی درجا میزنند بسیار مشهود است. آنها به جای آنکه آغوششان را به روی وظایف سخت باز کنند، کمدردسرترین مسیر را انتخاب میکنند. ممکن است به روتینهای آشنا بچسبند، از قبول مسئولیتهای تازه سرباز بزنند یا فرصتهایی که آنها را از ناحیه امنشان خارج میکند را نادیده بگیرند.
درحالیکه این انتخاب ممکن است بسیار امن به نظر برسد، میتواند منجر به درجا زدن در زندگی شود. بدون چالش فرصتی برای رشد یا پیشرفت در زندگی وجود ندارد. بنابراین، اگر دیدید که از قبول مسئولیتها و وظایف سخت پرهیز میکنید، ممکن است زمانش رسیده باشد که سبک زندگیتان را تغییر دهید.
5.نادیده گرفتن مراقبت از خود
این یکی ممکن است خلاف غریزه باشد اما بسیاری از آدمهایی که برای پیشرفت در زندگی تقلا میکنند اغلب از مراقبت از خودشان غفلت میکنند. مراقبت از خود چیزی بیشتر از لوس کردن خود است. مراقبت از خود یعنی مراقبت از ذهن، روان و سلامت عاطفی خود. این چیزها یعنی باید رژیم غذایی متعادل داشه باشید، منظم ورزش کنید، مطمئن شوید که به اندازه کافی میخوابید و برای استراحت و شارژ مجدد خودتان وقت میگذارید.
اما کسانی که در چرخه تنبلی گرفتار میشوند، این کارها را اغلب کنار میگذارند. نتیجه؟ آنها اغلب برای انجام مسئولیتهایشان یا دنبال کردن اهدافشان خسته، بیتوان یا بیانگیزه میشوند.
نادیده گرفتن مراقبت از خود اغلب به یک گرداب منتهی میشود که در آن سلامتی تضعیف میشود و سطح انرژی پایین میآید و منجر به فقدان بهرهروی و پیشرفت میشود.
نگاهی به سلامتی میتواند باعث تقویت انگیزه و بهرهوری شود.
6.زندگی در گذشته
در گذشته آسایش وجود دارد نه؟ گذشته آشنا، امن و شناختهشده است. اما گذشته محلی است که پیشرفت در آن متوقف میشود.
آدمهایی هستند که خطاهای گذشته را تکرار میکنند، فرصتها را از دست میدهند یا برای روزهای رفته غصه میخورند. آنها آنقدر وقتشان را صرف روزهای از دست رفته میکنند که فراموش میکنند در لحظه حال زندگی کنند یا برنامهای برای آینده بچینند.
اما نکته اینجاست، ما نمیتوانیم گذشته را تغییر دهیم. چسبیدن به گذشته فقط انرژی ما را میگیرد و ما را از حرکت رو به جلو باز میدارد. هیچ ایرادی ندارد به گذشته نگاه کنیم و از گذشته درس بگیریم و خاطراتمان را ارج بنهیم. اما ضرورت دارد که تمرکزمان روی لحظه حالا و اکنون باشد.
اگر مدام دارید به گذشته نگاه میکنید شاید وقتش رسیده باشد که از قدم زدن در مسیر خاطره دست بردارید و دور برگردان اولی دور بزنید.
7.ترس از شکست
شکست آن قرص تلخی است که بلعیدنش دشوار است. شکست باعث میشود که احساس افسردگی و عدم اطمینان نسبت به تواناییهایتان داشته باشید. اما یادتان باشد که ترس از شکست میتواند به مراتب از خود شکست بدتر باشد. ترس از شکست میتواند ما را فلج کند، از تلاش برای یادگیری چیزهای جدید یا خطرپذیری پیشگیری کند و نهایتا مانع پیشرفت ما در زندگی شود.
شکست انتهای جاده نیست. شکست یک مسیر انحرافی و فرصتی برای یادگیری و رشد است. اما وقتی آنقدر از شکست میترسید که حتی دلتان نمیخواهد آن را امتحان کنید، خودتان را از آموختن تجربههای تازه محروم میکنید.
یادتان باشد: همه آدمهای موفق شکست را در مقطعی از زندگی تجربه کردهاند. هرگز شکست نخوردن مسئله نیست، هرگز تسلیم نشدن مسئله است.
8.فقدان اهداف
کشتی بدون مقصد بیهدف حرکت میکند. همین نکته در مورد ما هم صدق میکند. ما بدون اهداف واضح مسیر و هدفمان را از دست میدهیم و این باعث میشود غلبه بر تنبلی برایمان سخت شود.
بیشتر آدمهایی که برای پیشرفت در زندگی تقلا میکنند فاقد اهداف تعریف شدهاند. آنها ممکن است امیال و آرزوهای مبهمی داشته باشند اما اهداف قاطعانه و محکمی ندارند که آنها را به پیشرفت دعوت کند. هیچ انگیزهای برای تلاش لازم برای پیشرفت وجود ندارد.
اهداف به ما حس هدفمندی میدهند. آنها نقشه راهی هستند که به ما میگویند کجا باید برویم و برای رسیدن به هدف به چه چیزی نیاز داریم. آنها به ما انگیزه میدهند، ما را به چالش میکشند و از منطقه امنمان خارجمان میکنند.
بنابراین، اگر در زندگی گیر افتادهاید، وقت بگذارید و اهداف واضح و دستیافتنی تدوین کنید. نگران خطا کردن نباشید. اهداف را روی سنگ حک نمیکنید. میتوانید تغییرشان دهید و متناسب با شرایطتان تکمیلشان کنید.
سخن آخر
همه این عادات بد میتوانند به ثبات و درجا زدن در زندگی که اغلب با برچسب «تنبلی» توضیح داده میشود، منجر شود. اما یادتان باشد که عادات بد بیماریهای مزمن نیستند. آنها رفتارهای آموختهشده هستند و با تلاش آگاهانه و اراده میتوان آنها را از ذهن پاک کرد.