راهنماتو- «مگه چقدر میشناختیش که اینارو بهش گفتی؟!»
ممکن است شما هم با افرادی در مترو، اتوبوس، آرایشگاه، مطب دکتر و... برخورد کرده باشید و علیرغم اینکه شناختی از آنها ندارید و قرار هم نیست برخورد دیگری هم به وجود بیاید برای شما مانند یک دوست صمیمی، یک فامیل نزدیک حرف بزنند و در همان دقایق کوتاه زیر و بم زندگیشان را بگویند! شما بعد از چند دقیقه بدانید که یک فردی وجود دارد که شوهرش فلان مرتبه شغلی را دارد، ساعت چند به خانه میآید، خواهر همسرش چند ساله است و چطور با دختر کوچک 3 سالهاش رفتار میکند! ماهی چقدر کرایه خانه میدهند و هر صبح چه قرصی را سر چه ساعتی میخورد!
به گزارش راهنماتو، قطعا هر کدام از ما دستکم یک بار و شاید بارها و بارها با چنین افرادی روبه رو شدهایم که با هیچکسی احساس غریبگی نداشته و کاری هم به اینکه آیا باز هم او را خواهند دید یا نه، ندارند. از سیر تا پیاز زندگی خود و بقیه اطرافیانشان را میگویند! اصلا ممکن است خود شما در این دسته از افراد قرار داشته باشید! به نظر شما چرا به دیگران اطلاعات زیاد از حد میدهیم؟ چرا وقتی یک نفر از ما سوال کوتاهی میپرسد به کاملترین حالت ممکن جوابش را میدهیم! گویی اصلا حریم و مرز شخصی در ما و زندگیمان وجود ندارد و باید هرآنچه هست و نیست را همه بدانند! چرا؟!
دلایل مختلفی برای این مساله وجود دارد بد نیست شما هم آنها را مرور کنید شاید در مورد شما هم صادق بود و درصدد رفع آن بربیایید!
-
اضطراب زیاد دارید
اضطراب زیاد میتواند شما را به پرگویی و زیاده گویی مبتلا کند. برای اینکه حالتان را عادی جلوه بدهید هی حرف میزنید و حرف زدن زیاد هم به جایی خواهد رسید که حساب کار از دست آدمیزاد رها شده و ممکن است حرفهایی را زده باشد که بعدا احساس پشیمانی کند! اما روغن ریخته را میشود جمع کرد؟! پس بهتر است هنگامی که اضطراب دارید و میدانید در معرض پرگویی قرار گرفتهاید حواستان باشد و به کنترل خودتان بپردازید.
-
تنهایی اذیتتان میکند
آدمیزاد نیاز به هم صحبت دارد، حتی اگر تنهایی را به عنوان یک بخش از زندگی بپذیریم! ممکن است از شدت تنهایی نیازمند این باشید که با فردی احساس صمیمیت کنید و بخواهید زمینههای گفتوگو را باز کنید. اشکالی ندارد، اما حتما اول طرف خود را بشناسید! لازم نیست برای صمیمیت بیشتر هرآنچه در زندگیتان وجود دارد را برای همه بگویید!
-
مرزبندی بلد نیستید
هر آدمی مرزها و حریم مخصوص به خود دارد که دیگران حتی در صمیمیترین روابط هم نباید از آنها رد بشوند. این بخشی از شخصیت شماست و احترام خود را با این خطکشیها حفظ خواهید کرد. اما وقتی مرزبندی نداشته باشید ممکن است با هر کسی همکلام شده و رازهای بگو و مگوی زندگیتان را برایش بگویید!
-
به صورت افراطی در شبکههای اجتماعی هستید!
استفاده از شبکههای اجتماعی برای رفع نیازهای ما، برقراری روابط با دیگران و پرکردن اوقات فراغت مفید عمل میکند اما وقتی شما تمام هم و غم زندگیتان این باشد که در دنیای مجازی و شبکههای اجتماعی غرق باشید احساس میکنید همانطور که آنها ویترینی از زندگی بقیه هستند شما هم میتوانید به راحتی اطلاعات زندگیتان را در اختیار همه قرار بدهید! این در ناخودآگاه شما شکل میگیرد و بهتر است استفاده از این رسانهها را تعدیل کنید.
-
ارزشمندیتان را ثابت میکنید!
گاهی حرف میزنیم، زیاد هم حرف میزنیم تا به بقیه بفهمانیم که ما ارزشمند هستیم. اینکه دیگران بدانند ما چه ارزشهایی دارم، چه افتخاراتی کسب کردهایم، خانوادهمان در چه سطحی قرار دارند، همسرمان چقدر به ما توجه میکند و... بخشهایی از وجودمان را که این نیاز را رفع میکند شاد نگه میدارد! آیا واقعا نیاز است ارزشهایمان را به دیگران اثبات کنیم!؟
-
تشنه همدردی هستید!
مشکلات زیاد است. همه آدمها با انواع و اقسام سختیها دست و پنجه نرم میکنند. اما وقتی با دیگران به همکلامی میپردازیم و در این مسیر زیاده گویی جای همه چیز را میگیرد یعنی ما دوست داریم برای یک نفر حرف بزنیم تا با ما همدلی و همدردی کند. احساس کنیم ما را میفهمد و درکمان میکند. پاسخ به این نیاز، اگر در محیط خانواده یا در جمع دوستان عملی نشود به دایرهی غریبهها کشیده میشود.
-
برای برقراری ارتباط عجله دارید!
اینکه اطلاعات زیادی از خودتان به دیگران بدهید به نظر خودتان زمینهساز فراهم کردن ارتباط است. اگر دوست داشته باشید خیلی زود یک ارتباط ایجاد کنید ناخودآگاه شما فعال خواهد شد و با پرحرفی و پخش اطلاعات زیاد تلاش میکند زمینهی ارتباط را سریعتر ایجاد کند.
هر ارتباطی چه عاشقانه، چه دوستانه و یا حتی هیچ کدام اینها، تنها یک ارتباط اجتماعی نیازمند گذر زمان است در غیر این صورت موفق عمل نخواهد کرد. آهسته پیش بروید و در دادن اطلاعات به دیگران عجله نکنید. گاهی اوقات این حرکت زمینهساز آسیب به خودتان خواهد بود.