راهنماتو- هیچ بازیای نتونسته به اندازه Resident Evil 4 باعث تحول یک ژانر بشه. بازیای که تونست فرمول معمولی این سری رو به سبک اکشن تغییر بده و به یک نسخه پرانرژی و اکشن تبدیل بشه. اما میشه گفت توسعه این بازی پستی و بلندهایی داشته که اون وسط باعث شده یک سری جدید ازش خلق بشه.
به گزارش راهنماتو ، وقتی که کپکام داشت یک سری نسخه اولیه از Resident Evil 4 رو میساخت متوجه شدش که این بازی جدید خیلی به سمت ژانر اکشن رفته و دیگه درش نمیشه اون فرمول ترس و بقا رو دید، برای همین هم یک فکر جدید و جالب به سرشون زد. اونا با خودشون گفتن که خب برای چی این همه زحمتی رو که کشیدن دور بریزن!؟ برای همین هم Capcom تصمیم گرفت تا این پروتوتایپ یا نسخه اولیه رو تبدیل به بازیای کنه که این روزا به اسم Devil May Cry میناسیمش. حالا Devil May Cry تونسته به یکی از مجموعههای بزرگ Capcom تبدیل بشه و به همه ثابت کنه که چطوری میتونین با یکم تغییر از دل یک بازی ترسناک، یکی از اکشنترین و سرعتیترین بازیهای ساخته شده رو ازش بسازین. بازیای که اتفاقا از هر لحاظی که بهش نگاه کنین میبینین که دقیقا نقطه مخالف و متضاد بازیای هستش که ازش ساخته شده.
Resident Evil از زمان عرضه نسخه اولش در سال 1996 تونسته بود به یکی از غولای بازیهای ترسناک تبدیل بشه و طرفدارای زیادی رو سراسر دنیا به خودش جلب کنه. تا وقتی که Resident Evil 4 در سال 2005 منتشر شد، عرضهای که تونست توی دنیای گیمینگ مثل بمب صدا کنه و توجههای زیادی رو مجذوب خودش کنه. در واقع نسخه چهارم این مجموعه در سال 1999 برای PlayStation 2 معرفی شدش. کارگردان اصلی این بازی یعنی Hideki Kamiya "کسی که الان میشه گفت پدر ژانر Hack-n-Slash شناختش" دوست داشت که Resident Evil 4 رو تبدیل به یک بازی اکشن خفن کنه. چیزی که راستش اون زمان خیلیها نمیتونستن در قالب یک بازی Resident Evil تصورش کنن.
در طول پروسه ساخت این بازی، نسخههای مخالفی از این بازی ساخته شدن. که توی همشون شاهد این بودیم که Leon S. Kennedy از Resident Evil 2 به عنوان قهرمان این بازی قرار بود معرفی بشه. در این نسخهها، Leon در حالی که توی یک قلعه مهیب قدم میزنه، به ویروسهای خطرناک مبتلا میشه و با زامبیها و دشمنای ماورایی مبارزه میکنه. البته خب تمام این نسخهها با هدف دور شدن از ریشه های Resident Evil 2 ساخته شده بودن. در همین حین هم نویسنده Resident Evil 2 سعی کردش تا از ایدههای کامیا برای یک بازی فوقالعاده اکشن دیگه استفاده کنه و یک شخصیت اصلی جدید رو به اسم Tony به وجود بیاره. این Tony داستان ما قابلیت نامرئی شدن هم توی این بازی داشت که اینو البته مدیون زیستفناوری های پیشرفته بود، البته خب هنوز بعد از سالها نمیدونیم که دقیقا این قرار بود چه کمکی بهش در مقابله با زامبیها بکنه.
توی اهدافی که برای خلق این بازی جدید داشتن یکیش این بود که دیگه پسزمینه های عکسطور رو کنار بزارن و به جاش از فضای سهبعدی همراه با یک تم گاتیک استفاده کنن، به طوری که منبع الهام بیشتر این مکانها از لوکیشن های موجود در انگلیس و اسپانیا بود. ولی بالاخره خودشونم به این نتیجه رسیدن که هر چقدم با این ایده بازی کنن نمیتونن در قالب یک بازی Resident Evil معرفیش کنن.
کامیا خیلی به این قضیه اعتقاد داشتش که ایدههای جذابی که داره برای بازی Resident Evil خیلی اکشن و پرانرژی بودن. همینجا بود که Shinji Mikami، کارگردان بازی اول و تهیهکننده کلی Resident Evil، برای نجات ایدههای کامیا وارد قضیه میشه و تیم سازنده بازی رو متقاعد میکنه که به جای اینکه این پروژه رو دور بندازن، اونو به یک بازی جداگانه تبدیل کنن. کامیا توی ذهنش این بازی جدید رو دوباره تجسم کرد، زامبیهای Resident Evil رو با شیاطین عوض کرد و با الهام از داستان "کمدی الهی" دانته، که به اسم دوزخ دانته "Dante's Inferno" هم شناخته میشه خیلی از المانهای این بازی رو تغییر داد. همین جا بود که یکی از بزرگترین شباهتهای این دو سری به چشم میاد که شخصیت اصلیشونه. در واقعا دانته بیشتر همون لئون هستش که موهای سفید و ظاهر باحالتری داره.
دانته با ظاهر و شخصیت تخسی که داشت دقیقا چیزی بود که کامیا دوست لئون رو بهش تدیل کنه، بیشتر از یک نماد برای آن اجرای برنامهای بود که کامیا اصلی میخواست. عناصر اکشن دیگهای هم از بازیهای دیگه Capcom مثل Onimusha و Strider به این بازی اضافه شدن و یک ترکیب عالی رو دست کردن. Devil May Cry بعد از انتشارش به سرعت نقدهای عالیای رو گرفت و به یک مجموعه بزرگ تبدیل شد، بازیای که تونست به ژانر hack-n-slash جون دوبارهای بده و اونو وارد عصر مدرن کنه. DMC باید وجود خودش رو مدیون وسواس کامیا و حضور به موقع میکامی بدونه چرا که اگر این دو نبودن نه تنها دیگه Devil May Cryای وجود نداشت بلکه شاید Resident Evil هم شکست بزرگی با دیدگاه کامیا میخورد.