راهنماتو- استودیو Naughty Dog به خاطر ساخت بهترین بازیهای انحصاری سونی از جمله Uncharted و The Last of Us جای مخصوصی در قلب طرفدارای این کنسول پیدا کرده بود و تونسته بود با کیفیت بالای بازی های خودش، نه تنها فروش بالای کنسول های سونی بلکه رضایت مشتریاشون رو هم کسب کنه. تا اینکه این استودیو تصمیم به عرضه The Last of Us Part 2 گرفت که جامعه طرفداری خودش رو دو دسته کرد.
به گزارش راهنماتو، اگرچه خیلیها به این بازی ایرادای زیادی گرفتن ولی این TLOU 2 تونست از لحاظ فروش آمار بالایی رو کسب کنه که همین نشون میده که چقدر مردم براش هایپ بود و میخواستن این بازی رو تجربه کنن. با اینکه بازی از سایت های معتبر گیمینگ تونست نقدها و نمرات بالایی بگیره، ولی به نظر میرسه که جامعه گیمینگ دارای نظری متفاوته. اما دقیقا چرا The Last of Us Part II تبدیل به موضوع اختلافانگیزی شده؟
داستانی نهچندان گیرا با مضمونی تکراری
همونطور که در جریان هستین، چندماه قبل از انتشار بازی، قسمت های مهمی از این بازی روی اینترنت لیک شد و خیلیها متوجه شدن که چه شخصیتهایی قراره زنده بمونن و کدوما میمیرن. با توجه به این لیکها بیشتر انتقادها مربوط به جهتگیری داستان و شکل کلی پردازش داستان هست. به خصوص، خیلی از گیمرا متعقدن که یکی از شخصیت های اصلی بازی یعنی، Abbey خیلی بد نوشته شده و بازیکنا براشون خیلی سخته که بخوان اصلا با این شخصیت ارتباط بگیرن چه برسه به نقاط احساسی که تحت تاثیر احساساتش قرار بگیرن.
یکی دیگه از ایراداتی که به این بازی گرفته شده اینه که داستان به طور کلی خوب نوشته نشده و رفتار و باور شخصیت های بازی جوری نیست که از مردم در شرایط و دنیای واقعی انتظار داشت. برای خیلیها از جمله من داستان بازی اول با توجه به سیاهیهای ذات انسان که در بازی به تصویر کشده شده بودن؛ کاملا قابل باور و قبول بودن در حالی که بازی دوم گرایش زیادی به پرداختن به مسائل بیمورد و سیاسی داره. همچنین در کنار اینکه تم کلی بازی حول محور انتقام میچرخه و اینکه چقدر میتونه مخرب برای هر کسی باشه، اونقدر اونطور که باید در بازی بهش پرداخته نشد و در جاهایی اصلا تلاش به رسوندن معنایی برعکس رو داره.
گیمپلی غنی ولی توخالی
عده زیادی از گیمرها و منتقدها هم نسبت به نگرش تاریک بازی انتقاد داشتن و میگفتن که به جای تمرکز بیش از حد روی چنین موضوعی میشد به عنوان ابزاری ازش استفاده کرد تا همگام با داستان جلو بره. چون برای خیلیها صحنه نبرد بازی تبدیل به فضایی شده بود تا دشمنایی با اسم های آشنا رو از بین ببرن و اینطوری گیمپلی بازی رو برای خودشون مفرحتر کنن. در مورد جنبه کلی گیمپلی هم میشه گفت که بازی جنبه های جالب و زیادی رو نسبت به بازی اول به بازی اضافه میکنه ولی چون به طرز بهینه از این قابلیت های استفاده نمیکنه برای خیلی از طرفدارای بازی که قراره 25 تا 40 ساعت از وقتشونو پای این بازی بزارن؛ خسته کننده میشه.
نیروی انسانی بار دیگه مظلوم واقع میشه
بازهم انتقادای زیادی هم به خود استودیو Naughty Dog و جدا از خود بازی گرفته میشه. اینکه این استودیو کارکنای خودشو مجبور به کرانچ یا کار بیش از حد میکرده و این قضیه برای خیلی از توسعهدهندههای بازی از لحاظ روانی مضر بوده و اینکه چند وقت قبل از انتشار بازی خیلی از کارکنا به صورت ناشناس نسبت به این قضیه اعتراش کردن که باعث شد استودیو وجهه منفی در برابر طرفداراش بگیره.
بازی موقع اتنشارش حدود 30,000 نقد رو در متاکریتیک توسنت به خودش اختصاص بده که حتی خیلی از بازیها نمیتونن حتی نزدیک بهش بشن در همچین تعداد نقدهایی. در مقایسه، نسخه اول بازی برای PlayStation 3 تونست تقریباً 2,000 نقد از زمان انتشار خودش رو در سال 2013 جمع کنه و نسخه ریمستر هم برای PS4 سال بعدش حدود 1,700 نقد رو زیر اسمش خودش داره. همین موضوع نشون میده که خیلی از نقدهای نسخه دوم بازی واقعی نیستن و صرفا جهت نفرتپراکنی و یا ترول گذاشته شدن.
به هر حال، به طور قاطعانه میتونیم بگیم که The Last of Us Part II یک دستاورد هنری بزرگه که نظیرش رو خیلی کم میتونیم پیدا کنیم. این بازی از نظر گرافیکی، صداپیشگی و صداگذاری تونست مرزهارو جابجا کنه و اینکه اصلا میشد این بازی رو روی PS4 اجرا کرد باعث تعجب و شگفتزدگی خیلیها شد. البته در پایان میشه گفت که مردم فقط یک نظر ندارن و عقیده هر کس برای خودش و دیگران باید محترم باشه و این دلیلی نمیشه که در فرومها و ردیت مردم به جون هم بیفتن. کار بهتر اینه که اگر از بازیای خوشتون اومده فقط نظر و عقیده خودتون رو ملاک بدین و شروع به بازی کنین و اجازه ندین امروزه که هر کسی میتونه نظرخودشو به بقیه تحمیل کنه روی شما تاثیر بزاره. باشه که این صنعت بازهم به روزای اوج خودش برگرده و ملاک و هدف بازیها صرفا ارائه تجربهای دلپذیر برای گیمرها باشه.