۳ واقعیت زندگی شمس و مولانا که در فیلم «مست عشق» گم شد

فیلم «مست عشق» به کارگردانی حسن فتحی، روایتی ناتاریخی است که قرار بود تاریخی و مفهومی باشد، در این مطلب به این موضوع می‌پردازیم.

شناسه خبر: ۴۰۴۷۲۲
3 واقعیت زندگی شمس و مولانا که در فیلم «مست عشق» گم شد

راهنماتو- حسن فتحی را همگی به ساخت فیلم و سریال‌های تاریخی قوی می‌شناسیم. کارگردانی که با ساخت سریال «شهرزاد» و «مدار صفر درجه» گل کاشت. پس وقتی خبر ساخت فیلم «مست عشق» آن هم با موضوع زندگی شمس و مولانا به گوشمان رسید، همه در انتظار یک شاهکار متفاوت در سینمای ایران بودیم. اما، گویا فتحی فراموش کرده بود که تصویری کردن عرفان و عشق عرفانی در چارچوب و قاب سینما به شدت سخت است. یا باید جهانی بسازیم که کاملا مخاطب را در دل این احساس فراطبیعی قرار می‌دهد، یا باید به سراغ روزمرگی برویم و عرفان را در لایه‌های آن پنهان کنیم. راهنماتو در این مطلب 3 واقعیت از زندگی شمس و مولانا را بیان می‌کند که در فیلم «مست عشق» ردی از آن پیدا نمی‌شود.

1

واقعیت اول؛ تاثیر شمس بر مولانا در فیلم «مست عشق» و در واقعیت

به گزارش راهنماتو، می‌گویند وقتی برای بار اول شمس، مولانا را حین کتاب خواندن دیده بود، کتاب‌های قطور عرفانی‌اش را داخل حوض ریخت و وقتی مولانای سرگشته از او جواب این کارش را خواست، شمس کتاب‌ها را بدون کوچک‌ترین خیسی از حوض بیرون کشید. شمس، شخصیتی منحصربه فرد داشت، زبانش آب و تاب خاصی داشت و تبدیل به نقطه عطف زندگی مولانا شده بود. اما، فیلم «مست عشق» از جایی شروع می‌شود که شمس گم شده و ما از قِبل سرگردانی مولانا باید رفته رفته به اهمیت نبودِ شمس در زندگی مولانا پی ببریم. بنابراین جهان داستان در این پرده گشایش جای کار بیشتری داشته است، وقتی به این شعر مولانا نگاه می‌کنیم، شاید بیشتر از صحنه گشایش فیلم «مست عشق» بتوانیم سوز وجود مولانا را در کنیم:

درد شمس الدین بود سرمایه درمان ما بی سر و سامان عشقش بود سامان ما

آن خیال جان فزای بخت ساز بی‌نظیر هم امیر مجلس و هم ساقی گردان ما

1

واقعیت دوم؛ شخصیت واقعی شمس

اگرچه شهاب حسینی طبق معمول از پس نقش خود برآمده، حتی وقتی قرار است با کالبد خود روحِ شمس را حمل کند، اما شخصیتی که از شمس در فیلم «مست عشق» نشان داده می‌شود، آن طور که باید و شاید به شمس واقعی نزدیک نیست. شمس تبریزی مردی به شدت تند و تیز با زبانی صریح و بی‌پیرایه بوده که همین مساله باعث شده است بسیاری از افراد یا به او حسادت کنند یا از او بیزار باشند. با این وجود، عشق و ارادت مولانا به قدری عمیق بود که پس از گم شدنش در وصف او می‌نویسد:

کی گفت که آن زنده جاوید بمرد؟ کی گفت که آفتاب امیّد بمرد؟

آن دشمن خورشید برآمد بر بام دو دیده ببست و گفت خورشید بمرد

1

واقعیت سوم؛ عشق شمس و کیمیا خاتون

وقتی که شمس از دمشق بازگشت، وقتی که پسر مولانا با افکار پدرش مخالفت می‌کرد، وقتی جامعه پذیرای این عشق آسمانی نبودند و وقتی جنگ و داخلی و خارجی ترکیه را تهدید می‌کرد، همچنان احوالات مولانا به شمس بستگی داشت. در این میان بود که کیمیا خاتون، دخترخوانده مولانا و شمس عقدی میان خود خواندند که حتی این عشق فراتر از آن چیزی بود که فکر می‌کنیم. حال که تنها جذابیت فیلم و سریال‌های ترکی ابتذال‌های عاشقانه شده است، حال که فتحی برای جذابیت بخشیدن به فیلم از داستان‌های فرعی عاشقانه در فیلم «مست عشق» استفاده کرد، نباید احتیاط را کنار میگذاشت. اما، در پرداختن به این عشق‌های فرازمینی شکست خورد. در همان روزهای پرآشوب بود که مولانا نوشته بود:

وه چه بی‌رنگ و بی‌نشان که منم کی ببینم مرا چنانکه منم؟

گفتی اسرار در میان آور کو میان؟ اندرین میان که منم

نظرات
پربازدیدترین خبرها