
راهنماتو- گلشیفته فراهانی که امروز تبدیل به یک بازیگر بینالمللی شده است، در اولین فیلمش با درخششی رویایی روبهرو شد؛ درخت گلابی اولین فیلم او بود که در مسیر ستاره شدن قرارش داد و برای سینمای ایران فیلمهای درخشانی برجای گذاشت.
به گزارش راهنماتو، گلشیفته فراهانی از همان نوجوانی با حضوری درخشان بر پردهی سینما ظاهر شد؛ حضوری که خیلی زود توجه منتقدان و علاقهمندان به هنر را جلب کرد. نخستین تجربهی سینماییاش، جایزهی مهمی برایش به همراه داشت و گویی نوید یک مسیر متفاوت را میداد.
بیشتر بخوانید: سفر به اقامتگاه لوکس شاه در نیویورک؛ چرا کاخ والدورف آستوریا برای پهلویها جذاب بود؟
بیشتر بخوانید: سفر به کاخ ملکه مادر در چالوس؛ مادر محمدرضا پهلوی در دل این جنگلها چه میکرد؟
بیشتر بخوانید: مزخرفترین فیلمهای گلشیفته فراهانی؛ ۴ فیلم گلشیفته که کسی را جذب نکرد!
از همان سالهای ابتدایی، انتخابهایش نشان میداد که او به دنبال نقشهاییست که عمق داشته باشند و داستانی برای گفتن داشته باشند.
در ادامه این مطلب از راهنمای فیلم با پنج فیلم همراه میشویم که هر یک بخشی از این مسیر ویژه را روایت میکنند؛ آثاری که در کنار هم تصویری از بازیگری کنجکاو و پیوسته در حال تجربهاندوزی ارائه میدهند. اگر میخواهید با مهمترین نقاط عطف حرفهای گلشیفته فراهانی آشنا شوید، این پنج فیلم را نباید از دست بدهید.
۱. فیلم درخت گلابی ۱۳۷۶؛ شروعی قوی
بدون شک داریوش مهرجویی یکی از تاریخسازترین کارگردانان سینمای ایران بود و شاید گلشیفته فراهانی این شانس را داشت که در اولین تجربهاش با او همکاری کند.
فیلم درخت گلابی ساختهی داریوش مهرجویی، اثریست تغزلی و شاعرانه که در مرز میان خاطره و خیال، گذشته و حال، ایستادگی و سترونی در نوسان است. این فیلم بیش از آنکه صرفاً روایتی عاشقانه باشد، سفری درونیست به دالانهای فراموششدهی ذهن نویسندهای که از نوشتن بازمانده است؛ نویسندهای که ریشههای هویت و خلاقیت خود را در باغی گمشده از کودکیاش جستوجو میکند، باغی که درخت گلابیاش دیگر بار نمیدهد – نمادی از ذهنی سترون، روحی خسته و عشقی ناتمام.
درخت گلابی با ساختاری آرام، شاعرانه و در عین حال عمیق، به بازنمایی فقدان، حسرت، و مرور خاطرات از منظر فردی فرامیرود و به تجربهای جمعی از گسست، زمان از دسترفته، و رؤیاهای ناتمام بدل میشود. بازی همایون ارشادی در نقش محمود شایان، نویسندهای در آستانهی پیری و ناامیدی، حسی از درونپویی و فروبستگی را منتقل میکند که با سکوتهای طولانی، حرکات کند و دیالوگهای تأملبرانگیز همراه است.
ورود شخصیت "میم" با بازی گلشیفته فراهانی، انفجاری از جوانی، شور و میل به زندگیست؛ او تجسم همهی آن چیزیست که از دست رفته: شور نوشتن، طراوت عشق، رؤیای خلق و تغییر. اما این شور نیز چون برگ درخت گلابی در پاییز میریزد و خاطرهاش در ذهن محمود تهنشین میشود. درخت بیبار، گویی استعارهایست از روح خشکیدهی نویسندهای که روزی بهدنبال معنا، سیاست، و تغییر بوده و امروز در گوشهای خاموش، به گذشتهای تکهتکه پناه برده است.
فیلمبرداری محمود کلاری، با قابهایی گسترده از طبیعت، نور طلایی عصرگاهی، و استفاده هنرمندانه از سایهروشنها، فضا را به سوی یک حس رمانتیک-نوستالژیک سوق میدهد. هر نما، شبیه قطعهای از یک شعر بلند تصویریست. تدوین آرام فیلم، مجال تأمل میدهد؛ مثل ورقزدن آلبومی کهنه، بیعجله، با دستهایی لرزان.
درخت گلابی، در نهایت، نه فقط قصهی عشق است، نه صرفاً روایت یک نویسنده، بلکه حدیث نفس نسلیست که میان شور آرمانخواهی و واقعیت سترونِ امروز گرفتار آمده است. فیلم، تجربهی از دست دادن است – از دست دادن عشق، معنا، و توانایی خلق – و درعینحال، تلاشی برای بازسازی این فقدان در آینهی یاد و خیال.
اگر بخواهیم تنها یک تعبیر برای فیلم درخت گلابی برگزینیم، شاید این باشد: سوگنامهای برای جوانی، باروری ذهن، و رؤیاهایی که هیچگاه به بار ننشستند.
۲. فیلم اشک سرما ۱۳۸۲؛ گلشیفته همبازی با پارسا پیروزفر
فیلم اشک سرما به کارگردانی عزیزالله حمیدنژاد، عاشقانهای تراژیک است که در دل سرمای جنگ شکل میگیرد؛ جایی که مرز میان دشمنی و عشق، خون و گرما، وظیفه و احساس، در مه غلیظ کوهستان گم میشود. این فیلم، با بهرهگیری از الگوی «همجواری اجباری دو دشمن»، بر بستری انسانی و تغزلی، تضاد و تقابل میان دو جهان متفاوت را به تصویر میکشد: کاوه، سربازی صلحجو با مهارت در مینزدایی، و روناک، با بازی گلشیفته فراهانی، دختری چریک که مأمور اغوای اوست.
اما در میانهی کولاک و سکوت، رابطهای شکل میگیرد که فراتر از سیاست و دشمنی، رنگی از انسانیت و در نهایت عشق میگیرد. غار، نقطهی کانونی تحول این رابطه است؛ جایی که سرما، تنهایی و مرگ، زمین مشترکی میسازند برای دو دنیای متضاد تا همدیگر را بفهمند.
فیلم در فرم و روایت دچار کاستیهاییست، از جمله مقدمهچینیهای طولانی و تکرار موقعیتها، اما در سکانسهای کلیدی همچون تقسیم نان خشک یا بستن بند مین، به زیبایی نمادهای عشق، اعتماد و دوگانگی وظیفه و احساس را عینیت میبخشد. اگرچه شخصیت کاوه از ابتدا با صفاتی ثابت و آرمانی معرفی میشود و در طول فیلم تحول خاصی ندارد، اما روناک، با لایهلایه شدن شخصیتش، عمق بیشتری مییابد و چالش درونیاش به بار مینشیند.
اشک سرما داستان عشقیست که نه در میان گل و لبخند، بلکه در سرمای مرگ و مین، فرصتی برای شکفتن مییابد؛ عشقی که بیش از هر چیز، نجاتیافتهی تردید، تقابل و ایمان است.
۳. فیلم میم مثل مادر ۱۳۸۵؛ فیلمی تراژیک از زندگی یک زن
اگر از منظر ساختار و زبان سینمایی به «میم مثل مادر» نگاه کنیم، با اثری مواجهیم که ملودرامی سنگین، تلخ و پرتلاطم را بیوقفه بر ذهن مخاطب فرو میریزد. کارگردان بیآنکه در ریتم و میزان غم فیلم تعادل ایجاد کند، بیننده را در مردابی از درد و عاطفه غرق میکند. شخصیتپردازی نیز از این بیتعادلی بینصیب نمانده؛ از جمله شخصیت «مرد» که بهعنوان شوهر سپیده، نه دقیق است و نه چندان عادلانه طراحی شده است. شخصیتهای فرعی هم، بهجای کمک به پیشبرد تم، بیشتر بار اضافیاند؛ از دوست سپیده گرفته تا مرد ارمنی که قرار بود پدر ژپتوی فیلم باشد اما کارکردی درخور ندارد.
با اینهمه، فیلم یک نقطهی روشن و کمنظیر دارد: مادر. و در دل این نقش، بازی تأثیرگذار گلشیفته فراهانی در نقش سپیده، همچون نوری در دل تاریکی میدرخشد. بازی او عمق، صداقت و درد را به تصویر میکشد، تا جایی که صحنههایی مثل سکانس حمام، هنوز در خاطر بسیاری از تماشاگران مانده است.
داستان فیلم ساده و تلخ است: زنی جوان که همسرش او را در سختترین شرایط تنها گذاشته، با کودکی معلول بهدنیا آمده از تأثیرات جنگ شیمیایی روبهروست. او که همچنان در حال جنگیدن با تبعات آن روزهای مهآلود است، با مهر و رنج، فرزندش را بزرگ میکند. جنگ در اینجا نه فقط در میدان نبرد که در لایههای زندگی مادر و فرزند جریان دارد؛ تقابلی میان ایثار و رهاشدگی، مهر و بیاعتنایی.
رسول ملاقلیپور، با همهی ضعفهای فرمی، موفق شده مادری بسازد که در ذهن میماند؛ نمادی از مهر، صبر و انسانیتی فراموششده. اینکه فیلمش شاید از نظر سینمایی کامل نباشد، اهمیتش را کم نمیکند، چون دستکم در قلب تماشاگر کاری کرده که بسیاری از فیلمهای فنیتر از انجامش ناتوانند: بهیادآوردن مادر.
در میان همهی تولیدات بیهویت و پرزرقوبرق، «میم مثل مادر» با تمرکز بر خانواده، و با مادری که بار همهچیز را بر دوش میکشد، تلنگری است به وجدان تماشاگر ایرانی؛ و چه خوب که در مرکز این روایت، گلشیفتهای قرار دارد که با تمام وجود بازی میکند.
۴. فیلم سنتوری ۱۳۸۵؛ باز هم گلشیفته و مهرجویی
«سنتوری» فیلمی درام به کارگردانی داریوش مهرجویی است که در سال ۱۳۸۵ ساخته شد و با وجود توقیف، به یکی از مهمترین آثار اجتماعی سینمای ایران تبدیل شد.
این فیلم که با اقتباسی آزاد از رمان «عقاید یک دلقک» هاینریش بل و الهام از زندگی واقعی پیمان اسکندری شکل گرفت، داستان علی (با بازی بهرام رادان) را روایت میکند؛ نوازندهای مستعد که در جدال میان سنت و مدرنیته، خانواده و عشق، هنر و جامعه، به ورطهی اعتیاد کشیده میشود.
در کنار رادان، بازی درخشان گلشیفته فراهانی در نقش «هانیه»، همسر علی، یکی از نقاط قوت اثر است؛ او با بازیای ملموس و بیپیرایه، شخصیتی چندبعدی و زنده میسازد که در بطن فروپاشی رابطهای عاشقانه، تلخی شکست و قضاوت را با ظرافتی بینظیر به نمایش میگذارد.
«سنتوری» با حضور بازیگرانی چون رؤیا تیموریان، مسعود رایگان، نادر سلیمانی و حسن پورشیرازی، موسیقی بهیادماندنی اردوان کامکار و صدای ماندگار محسن چاوشی، موفق شد جوایز متعددی چون بهترین بازیگر نقش اول مرد (رادان) و بهترین فیلم از نگاه تماشاگران را در جشنوارهی فیلم فجر کسب کند و با وجود پخش قاچاقی، به فیلمی ماندگار در حافظهی فرهنگی ایرانیان بدل شد.
۵. فیلم درباره الی ۱۳۸۷؛ تکاندهندهترین فیلم رئال سینمای ایران
فیلم درباره الی ساخته اصغر فرهادی، یکی از مهمترین آثار سینمای ایران در دهه اخیر است که با نگاهی دقیق و انسانی به درگیریهای اخلاقی و روانی درون گروهی از افراد، داستانی پیچیده و در عین حال بسیار ملموس را روایت میکند. داستان فیلم حول یک سفر گروهی به شمال کشور میچرخد که در جریان آن، حادثهای مرگبار رخ میدهد و باعث آشکار شدن دروغها، رازها و تضادهای میان شخصیتها میشود.
فیلم «درباره الی» داستان گروهی از دوستان است که برای تعطیلات به شمال کشور میروند. در این سفر، الی (با بازی ترانه علیدوستی) به همراه سپیده (گلشیفته فراهانی) و همسرش امیر (مانی حقیقی) و سایر دوستانشان به ویلای روستایی میروند. سپیده قصد دارد احمد (شهاب حسینی) را با الی آشنا کند تا شاید رابطهای بین آنها شکل بگیرد. در حین اقامت در ویلا، الی به طرز مرموزی ناپدید میشود و جستجوها برای پیدا کردن او شروع میشود. همه به دنبال سرنخها هستند، اما حقیقتهای پنهانی از گذشته الی آشکار میشود که باعث پیچیدگی و بحرانهای عاطفی میان شخصیتها میشود.
«درباره الی» به نقد مسائل اخلاقی طبقه متوسط ایرانی و تعارضات درونی آنها پرداخته و بازیهای برجسته بازیگران، بهویژه گلشیفته فراهانی در نقش سپیده، باعث میشود که فیلم در سطح جهانی تحسین شود. این فیلم موفقیتهای زیادی از جمله سیمرغ بلورین بهترین کارگردانی در جشنواره فجر را کسب کرده است.
درباره الی نه تنها یک درام اجتماعی است بلکه از منظر روانشناختی نیز با بررسی روابط میان انسانها و تعارضات درونیشان، نگاه عمیقی به رفتارهای اجتماعی و تاثیر آنها بر تصمیمات فردی دارد. این فیلم با پرداخت دقیق به جزئیات، نشان میدهد که چگونه بحرانهای کوچک به فجایعی بزرگ تبدیل میشوند و شخصیتها به جای حل مشکلات، به توجیه و انکار میپردازند.